مامانای قشنگ بیاین از سختیا و شیرینیای بچه بزرگ کردن بگین..
من خودم دخترم اول زردی داشت تا ۱۵ روزگی، بعد بلافاصله کولیکش شروع شد تا ۲ ماهگی، بعد واکسن دوماهگیو که زدم کولیکش کلا خوب شد ولی فرداش رفلاکسش شروع شد و تا الان هی بدتر شده.
از نظر خواب بجز هفته اول تولدش که اونم سه روزش زیر دستگاه زردی بود تا دو ماهگی کلا شبا نخوابید اصلاااا.. بعد از دو ماهگی هم فقط توی ننو می‌خوابید و در حال تکون خوردن تااا ۴ ماهگی، الانم فقط توی بغل و زیر سینه میخوابه😂
از نظر کمک از مامانم دورم و نیست که بخواد کمکم کنه اما خب مادرشوهرم هست دستش درد نکنه.
اما همه اینا یطرف یدونه میخنده همش یادم میره😍 بغلم که هست انگار کل دنیا رو با قشنگیاش بغل کردم🥰 شمام اینجوری هستین؟ مادری با سختیاش شیرینه.. فقط موندم چطوری قراره ۹ ماهگیش برگردم سر کار؟!

عزیزم قطره روتفلور بده هانام رفلاکسی بود از ۲ تا ۵ ماهگی همین قطره رو‌دادم از همون اولین روز ک شروع کردم براش دیگه اصصصلا بالا نمیاورد
الان یماهو خورده ای ک کلا داروشو قط کردم غذام از غذای خودمون میدم‌بهش خدارشکر رفلاکسش برنگشته دیگه

وای چقدر منی تو
دختر منم شبا ۲ که میخوابه من خوشحالم میگم زود خوابیده
روزا هم همش وقتی بیداره میگه بغلم کن و بهانه میگیره
واقعا منم با یه خندش همه دردام یادم میره
مادری خیلی شیرینه در کنار سختی های زیادش

همه ی اینایی که گفتی سختیاش هست مخصوصا اینکه خیلی سخت بخابه و اینکه سرماهم بخوره
اما همونطور که گفتی دلبریاشو خندیدناشو میبینم معذرتخواهی میکنم ازش که چرا عصبانی شدم

خیلی روزای پر چالش و سختیه بخصوص این بیخوابیا آدمو از پا درمیاره
پسر منم یه هفته اول بستری بود شکر خدا کولیک اینا نداره الان دو روزه تب داره نمیدونم چرت دکترم نیس که ببرمش تعطیلن همه این سختیا بکنار استرس اینکه چیزی بشه میکشه آدمو
ولی بقول خودت همین که میخنده و فقط تو بغل خودم آروم میشه خیلی حس خوبیه
خداروهزاران بار شکرت بابت این معجزه قشنگش