۱۴ پاسخ

من که ۴۰هفته هم تمام کردم و دخترم به دنیا نیومده

عجله نکن بچه تا چهل هفته کامل بمونه خیلی بهتره

😂😂😂😂😂😂

و منی که یه هفته دیگه ۴۰ هفته میشم و هیچ دردی ندارم🥴

منی ک 6روز دیگه دارم ولی خبری نیست 😢

من فقط ۱۰ روز وقت دارم و پسرم عین تارزان چسبیده بالا🥲

منم 17 روز دیگه دارم دریغ از یه کوچولو درد🤣

عجله نکن به چندروز دیگه صبر کن بذار وارد ۳۹ بشی عزیزم.

تو اینستا کلی ورزش های ماه آخر هست سعی کن نگاه کنی و طبقشون انجام بدی
تحریک سینه و ماساژ پرینه هم فراموش نشه

هیچ دردی نداری
مثلا درد شکمی کمری؟

انشالله به سلامتی بغل بگیریش عزیزم دیگه چیزیت نمونده 😍منم لحظه شماری میکنم ولی من دوماه وخورده ای مونده تا بدنیا اومدنش☹️

اگه پله داری در روز چند بار بالا پایین بروه بچت میاد پایین

صبور باش عزیزم هرچی به وقتش بیاد شیرین تره دیر آید خوش آید😍

برو پیش دکتر شیاف گل مغربی بهت بده استفاده کنی

سوال های مرتبط

مامان ❤امیرعلی❤ مامان ❤امیرعلی❤ ۶ ماهگی
سلام مامانا، حالا از تجربه زایمانم بگم براتون که چقدر سخت بود😊
صبح ساعت های چهار بود از خواب بیدار شدم دیدم خیسم، فکر کردم ادرارم ریخته،تعجب کردم،گفتم من که تا حالا اینجوری نبودم، بعد بلند شدم دیدم همینجوری انگار شیر آب بازه، داره میریزه بازم، دیگه فهمیدم کیسه آبه، زنگ زدم ماماهمراهم گفت برو زایشگاه، رفتم زایشگاه یک سانت باز بودم، ولی از یک سانت درد داشتم، بستری شدم و با کلی درد و ورزش و قرص زیر زبونی دیگه دردام زیاد شده بود، چون بچه اولم بود، یک ساعت زور میزدم بچم نمیومد، دیگه نفس مامان ساعت۱۳:۱۰ به دنیا اومد😍😍😘😘 ولی درد تموم نشده بود، اخه خیلی پاره شده بودم، اینقدر که ماما نمیتونست بدوزه و دکتر بخیه زد، میگفت چون گوشت کم خوردی بافت بدنت خوب نیست، بعد خونریزی هم کردم که اینقدر شکمم رو فشار دادن و اذیتم کردن که مردم دیگه😣
ولی خیلی شیرینه بوسیدنش بعد یک انتظار سخت و طولانی😍😍اخ که گریه کردم بعد بغل کردنش😍😍
انشالله قسمت همه ی چشم انتظارا🙏
مامان لیام مامان لیام ۲ ماهگی
ادامه تجربه زایمان
ببخشید دیشب گیر کردم نصفه موند
خلاصه زایمان اونو گرفتن و صدای گریه بچش بلند شد من از ترس اون طرف مرده بودم ولی یه خوبی که بود می‌دیدم بعد از اون گریه بچه دیگه صدای ناله های مادر تموم میشه و یعنی میگفتم دردهاشون تموم میشه یکم امیدوار میشدم
اومد به من ان اس تی رو وصل کرد گفت صاف بخواب بیست دقیقه و رفت من همونجا دراز کشیده بودم ساعت نزدیک پنج شده بود دستشویی شدید گرفته بود منو و بخاطر صاف خوابیدن کمر درد شده بودم یکم جا به جا شدم دیدم صدا قلب ضعیف شد ولی گفتم حتما اوکی باز صداشون کردم که بیا بیست دقیقه شده اومد گفت هیچی نگرفته دستگاه که حتما تکون خوردی
گفتم خیلی دستشویی دارم گفت پاشو برو بیا بعد میذارم چرا نرفتی تو خونه گفتم من کیسه آبم پاره شده عجله ای اومدم چیکار میکردم
راستی قبلش که رفته بودم خونه مدارک بردارم یک قاشق روغن کرچک خورده بودم گفتم شکمم کار کنه برای زایمان
رفتم دستشویی چقدر هم دستشویی جای بدی هست دقیقا تو اتاق زایمان اون لحظه رفتم هیشکی نبود فقط دوتا یا سه تا تخت ژنیکو مثل تخت های معاینه کنار هم گذاشته بود و کسی نبود