۱۳ پاسخ

درکت میکنم باط شوهرت باهات میشینه من تنهایی میشینمو غصشو میخورم مث ط بیرون نرفتم ولی بچم ی هفتس نمیتونه حتی غذا بحوره الرژی فصلیه دکتر گف ی دم بیتیش سرازیره انقدم پاک کردم نمیزارخ زخم شده مجبوری میشورم همش نق میزنه طفلکی میدونم چقد ادیته ولی خب چاره چیه

باجون و دلم درکت میکنم چون دخترم تا دوروز رفت مدرسه ویروس آورده هممون درگیریم دارم جون میدم چهار روزه
بچه هام همش نق میزنن گریه میکنن سرفه، بیقراری
اووووف خدایا بزن بره جلو این روزای بد 😭😭

خداروشکر که مامانت سالم خیلی خوشحال شدم الهی هیچکس بیمار واسیر بیمارستانها نباشه

گلاب بهش بده هم تب میارع پایین وهم اینکه برای ویروس وعفونت عالیه

وای الاهی بمیرم برای تو هیلی سخته

انشاالله امشب تا صب اروم بخوابین همتون

عزیزم انشالله زود خوب میشن

ای خودااا🥺

عزیزم😪

ای وای...الهی زود حالش خوب شه

وای عزیزم انشالله زودتر خوب شه

الهی
ایشالا حالشون زودتر خوب بشه 🧡

عزیزم تبش چقدره ؟؟ نکنه ویروس جدیدس که بچه منم گرفتم بجز استامنیفون کوریزان هیچکدوم آرومش نمیکردن چون بدن درد دارن

سوال های مرتبط

مامان نورا مامان نورا ۱۳ ماهگی
سلام مامانی عزیز خسته این روزهای شیرین و سخت نباشید خواستم اینجا یه تجربه بگم از خودم از روزهای که نورا ساعت ۶صبح پا میشدم و منم تا ۲ شب مشغول تمیز کردن خونه بودم و صدای نورا برام مثل پتک بود و همیشه نالان از اینکه چرا بچه من ۶بیدارم میشه تو خونه بازی میکرد راه دست می‌گرفت به وسیله ها که بلند شده میگفتم دردسرم بیشتر شد تا هفتم مرداد امسال و نورا سالم تا شب بازی کرد نه بی قراری نه چیزی یهو شب که اومدم کنارش بخوابم دیدم تب داره و شروع یه ماجرا ....
بیمارستان ،سرم،انژیوکت،جواب آزمایش های بد،تب قطع نشده و من مادر...
هر روز یه برگه جدید هر دکتری که معرفی میکردن می‌بردیم و متاسفانه بازم تب
آخرین اکو گفتن نورا التهاب قلبی داره و من معجزه خدا رو دیدم الان خونه ایم خداروهزار مرتبه شکر داره بازی می‌کنه همه جا بهم ریخته س خدارو هزار مرتبه شکر می‌دونم خسته میشم اما ناشکری نباشیم هیچی جز سلامتی بچه غصه نداره نه خونه نه ماشین نه حرف مادرشوهر نه هیچ چیز دیگه ای
هر لحظه خدا رو برا سلامتی بی مزد و منتی که به خودمون و خانواده مون داده شکرکنید
خدایا ازت ممنونم که نورا ی منو سالم دوباره به بغلم برگردوندی
مامان نازنین و یاسمین مامان نازنین و یاسمین ۱ ماهگی
میدونید چیه؟!
من دبیر هستم،همسرم هم شاغل هست
همسرم همسن خودم هست و تیپش هم بد نیست اما بسیار آدم تند و باجزبه ای هست
خب خیلی هم دختر بهش معرفی میکردن اما خب خودش میگه من عاشق تو شدم تا دیدمت گفتم همینو میخام
ما وقتی ازدواج کردیم خیلی خوشحال بودم میگفتم خداروشکر همسر خوبی گیرم اومده
اما کم کم دعواهامون شروع شد تا جایی که همسرم می‌گفت برو من نمیخامت
منم داغون بودم دخترم باردار شدم توی بارداری هم خوب بودیم دوباره بعد زایمان همسرم با من و خانواده ام بهم ریخت
من هم گفتم بذار دوباره باردار بشم شاید همسرم دیگه حداقل نتونست بهم بگه برو طلاقت بگیر
خداروشکر از وقتی دومی باردار شدم همسرم برام جون میده،خیلی هوامو داره
البته منم قلقش اومده دستم
جوری شده که طرفداری من و خانواده ام رو پیش خانواده اش می‌کنه
حالا هم امیدوارم خدا به همه کمک کنه
به هرکسی بچه نداره اولاد صالح بده
بچه های همه رو خدا حفظش کنه
منم دخترهام رو خدا برام نگهداره
نمیدونم چرا از دیروز تا حالا ی ذوقی توی دلم افتاده که نگو
دوست دارم زودتر بدنیا بیاد با نازنین زهرا مثل دوقلو میشن دیگه
نازنین میشه یک سال و سه ماه که وقتی دومی بدنیا میاد