تا دکتر گفت ماشالله پسرت چقدر خوشگله اما صداش نمیومد ی چند لحظه بعد صدای پسرم رو شنیدم انقدر خوشحال بودم که قه قه میخندیم میگفتم خدایا شکرت .
از وقتی کمرم بی حس شد و عمل شروع شد شروع کردم دعا کردن برای همه اونهایی که گفته بودن برا خودمون برا همه چشم انتظار ها خدا بهشون بچه بده.
خلاصه یک دقیقه طول کشید تا بچه رو گذاشتن روی بدنم برای تماس پوستی .پسرم به محض اینکه اومد بغلم آروم شد و من چندتا بوسش کردم .
دیگه بردنش و من کم و بیش یادمه چون سردم شده بود بیهوشی بهم گفت بهت خواب آور میزنیم تا تو ریکاوری سرحال شی،
بعد یادمه تو ریکاوری بهوش اومدم و چون سردم بود برام چندتا پتو و دوتا وارمر آوردن.

عزیزم شما پمپ درد هم گرفتی ؟؟؟

عزیزم ایشالله قدمش پر از خیر منم به زودی تموم کنم این دوران پر استرسو🥺

قدمش خیر باشه

ایشالا قدمش خیر باشه
دعا کن این مسیر طولانی و پر از استرس برای ما هم تبدیل به خاطره بشه

قدمش پر برکت

قدمش پر خیر و برکت باشه زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه ❤️❤️

بسلامتی مبارکت باش پاقدم نازنین پسرت دعاکن مابخیرخوشی این دوران به پایان برسونیم