۱۱ پاسخ

جمع کن ب کسی هم ربطی نداره ک بخوای توضیح بدی

و اما پسر من که خونه کسی میریم میشینه کنار خودم تکون نمبخوره ولی وقتی میان بچها خونمون همه جا را بهم میریزن جمع هم نمیکنن

منم دقیقا این مشکل رو دارم خونه ی کسی که میریم دخترم اجازه نداره دست به وسایل بزنه اما کسی میاد همه رو میاره میریزه وسط خونه
هی بهش توضیح میدم انگار نه انگار
میریم خونه ی بابام برادرزاده ام فقط میبره دخترم رو تو حیاط چرخ بازی
تو اتاق نمیذاره بره يا دست بگیره به وسایل ولی میاد خونه ی ما صاحب اختیار هس
هی به مامان و بابا میگم میگن شرایط امیر خاص هس گیر نده بهش ولی داداش کوچکم میگه همینجور که دوس داری وسایل دیگران دست بزنی النا هم باید دست بزنه به وسایل تو در برابر عمو خلع سلاح هس

وااای دختر منم همینه بخدا.
من که دیگه در اتاق رو قفل میکنم باردارم اگه مادرشون ببینم داره چیزی میگه یا بد نگاه میکنه میگم واقعا توان جمع کردن ندارم. سختمه با این وصعیت

یه مقداری ک خورده ریزن وزیر دستو پان جم کن چنتا عروسک یا چنتا اسباب بازی فکری بزار

من چون حساسم هرسری مهمون بیاد همرو جمع میکنم فقط چندتیک میزارم بربازی چون اگ بخوام همرو بزارم یا باید بشورم یا باید دستمال بکشم اعصابم نمیکش چون جندبار دیدم بچه دماغشو مالیده به اسباب بازی خخخ

جمع کن قبل ک بیان منم بچم مثل بچه توهه تا قبل کسی بیاد ریختم تو کیسه برنجی ک مشخص نباشه کمدم قبل ک کسی بیاد چسب میزنم یه چند تاییش میزارم رو دست

چه اشکال داره بازی کنن ؟
بچه های من تمام اسباب بازی هاشونو با همه به اشتراک میزارن از اول هیمن طور بودن حتی اگر یکبار اون بچه رو دیده باشند
من هر موقع مهمون دارم اتاق بچه هارو باز میزارم تمام اسباب بازی هاشون در اختیار بچه ها میزارم
تازه من خونه مامانم میریم کلی اسباب بازی می‌بریم که با خواهرزاده هام بازی کنن

اسباب بازی هاشو قبل از اومدن کسی خودت جمع کن
دخترتم خواست بگو نمیدونم کجان

دختر منم همینه 😒

پسر منم همینه مشکل بزرگمه

سوال های مرتبط

مامان دو سید کوچولو💖 مامان دو سید کوچولو💖 ۵ سالگی
💥حـــــــــتــــــمـــــا بـــــخـــونــــش👇

سلام مامانی.شاید اگه یه روز نوشتن یاد بگیرم برات بنویسم که چرا اون روزی که خونه ی آقاجونینا بودیم و من داشتم با مهراد بازی میکردم یه دفعه گفتی پاشو لباس بپوش بریم من جیغ کشیدم😩

اولش که جیغ نکشیدم،اولش گفتم نـــه،بعد که تو اصرار کردی جیغ کشیدم

آخه من فقط بلدم ناراحتیامو اینجوری بروز بدم🙁
⚡️بلد نیستم چجوری دربارشون حرف بزنم

اصن بریم خونه که چی بشه،اونجا که کسی بامن بازی نمیکنه ،فقط یه عالمه اسباب بازی به دردنخور هست😏

⚡️بلد نیستم بگم من عاشق اینم که تو لحظه زندگی کنم و مثل تو به این فکر نمی‌کنم که اگه دیر برسیم خونه و شب دیر بخوابیم مهدکودک فردام دیر میشه

⚡️بلد نیستم مثل تو به آینده و همه چیز فکر کنم چون من از اینکه یه دفعه ای همه چی عوض بشه نگران میشم و بدم میاد

همه چی از نظر من یعنی همبازیم،بازیم،خوشحالیم،جایی که هستم

وای گفتم مهد کودک مامانی،وقتی موقع آماده شدن و کفش پوشیدن همش بهم میگی زود باش،دیر شد یه چیزی تو دلم میچرخه،میترسم😥

من بلد نیستم چجوری باهات ارتباط برقرار کنم،میدونم باید به حرفت گوش بدم ولی یه وقتایی یادم میره یه وقتایی نمیدونم کدوم کار درسته،کدوم غلطه وقتی سرم داد میزنی حتی نمیدونم بخاطر کدوم کارم دعوا شدم،آخه من فقط دلم میخواست امتحان کنم،بازی کنم🤦‍♀
مگه بازی کردن کار بدیه؟؟

اصلا دلم نمیخواد بچه ی بدی باشم و ناراحتت کنم
ولی شبا وقتی میرم تو رختخوابم همش به این فکر میکنم که چقدر بچه ی بدیم،چقدر همیشه خرابکارم،کاش من و مثل آجی کوچولوم دوست داشتی🥺


ادامه در کامنت....