بچم چندوقته سرما خورده دندنونش خیلی داره اذیتش می‌کنه اصلا خواب و آروم نداره غروبی به زور وزحمت خوابوندمش یهو دیدم دایی شوهرم دیلر روشن کرد کلی ساختمون می‌لرزید دخترم از ترس بیدار شد از گریه سیاه شد دیدم مدفوع کرده بردمش شستمش دیدم می‌لرزه باز کلی عذاب شیر دادمش بردمش تو اتاق در بستم که صدا کمتر باشه دیدم بدتره خلاصه دیدم دیگه صدا کم شده ولی دخترم لج داره پستونک نمیگیره فقط بادمعده داره کلی اذیت شد رو پاهام خوابید الان پسرم اومد گفت گشنمه داشتم براش غذا داغ میکردم دیدم صدا دیلر میاد گفتم برم ببینم دخترم خوابه دیدم اینقدر گریه کرده بی حال شده بیدار تو اتاق نشسته هی میشینه میوفته اصلا حالم خرابه اینقدر هم آدم بیشعور و بیشخصیته نمیشد با دایی شوهرم حرف زد چندبار بهش گفتم شبا صدا نده بچه می‌ترسه نمیتونه بخوابه بهم گفت من چاره ندارم کارمه باید ساختمونامو تکمیل کنم تو چارت اینه جمع کنی بری خونه مادرت 😞😞😞😞

۴ پاسخ

همسرت چیه پس اونجا چوب خشکه؟
بگو جوابشو بده دیگه بزنه تو دهنش

چه بی شخصیت طفلی بچه من شوهرم حتی میخواد فیلم ببینه میگم صدا کم کم کنه دخترم بیداره نشه 😑

منم طبقه پایین مادرشوهرمم
برادر شوهرم موتورشو میزاره تو گاراژ دزدگیر داره هی میزنه بچه ای که به زور خوابوندم. چند بار بهش گفتم ببر بیرون بزن دزدگیرو ماشین که نیس باز نشه درش کو گوش شنوا.. دلم یک خونه مستقل میخواد که مجبور نباشم همه چیزو تحمل کنم 😞

بی ادب بزاره روز ازش گرفتن🥺

سوال های مرتبط