۱۵ پاسخ

نه عزيزم اينجور فكر نكن ، بي خوابي يكم زاره اونم با شوهرت يا مادرت هماهنك باس، سزارين يكم تا بخيه بكشي شايد اذيت بشي بعدش خوب ميشي مثلا شب تا ي تايمي تو بيدار باش ي تايمي سوهرت، روزها يكي تو همون اىايل قطعا مياد تا بجه خوابيد تو هم برو بخواب بكذار پيش اون شهص كه خيالت راحته، شيشه شير و شير خشك هم اماده كن، رابط سينه حتما بخر كه اكر سينه ات شير نداشت با اون بجه ميك ميزنه زودتر شير ميوفته، ارجعيت با شير خودته اما اكر نداشتي جند روز اول شير خشك اماده باشه، اروغ بجه رو بكيري بجه گريه اي نداره هر ٢-٣ ساعت شير ميدي ، قطره ضد نفخ هم بخر اماده باشه اينا كه اون موقع اذيت نشي، من خودم بجه اولمه همش اينور اونور بودم اما ديدم خواهرزمو تجربه شده همه رو از قبل اماده ميكنم ، با دوستات بيرونم ميتوني بري كاري نداره، پستونك حتما بزاي بجه بكير هم سر گرد هم ارتوزنسي ببين كدومو ميگيره ، بجه ميگذاري كالسكه ميبري بيرون از ارديبهشت به بعد، ببين بجه بياد اصلا اين حس ها عمض ميشه من كه خاله بجه ميشدم اينقدر حسم عوض شده بود مسىولبت ادم ناخوداگاه بالا ميره اصلا ادم دلش نمياد خيلي كارا رو بكنه
اصلاااا نكران بعدش نباش نميكم سختي نداره اما نه اونجور كه تصور كني، رو خواب بحه از اول كار كن بزن گوگل بخون بهترين روشهاي خواب بجه كه روز و شب اكي بشه

و خیلی سختمه وقتی ب این چیزا فکر میکنم راستش میترسم همشش و‌ اصلا از این مامانایی نیستم که روز شماری میکنن واسه اومدن نینی

اون گردش و کافه با دوستان ک گفتی آخ دلم لک میزنه واس اون تایم

وای چقد مثه منییییی

دقیقا همه اینایی که گفتی اتفاق می افته و تا مرز دیوانگی هم میری وقتی تو ۲۴ ساعت یه ساعت خواب راحت نداشتی و درست غذا هم نخوردی....ولی با همه اینا میگذره و صبوری رو یاد میگیری و خیلی قوی تر از قبل مادریت میشی و بعد چند ماه البته برای من یک سال طول کشید،میتونی یکم به زندگی سابقت برگردی، بستگی به حمایت و کمک اطرافیان هم داره

دقیقا این چیزایی ک گفتی هست ..ولی خودت کم کم عادت میکنی .. و برنامه ریزی میکنی کارت رو ‌. دعا کن ک رفلکسی یا قولنجی نباشه ک دهن ادم سرویس میشه

وای منم استرس کمبود خوابو دارم تازه دانشگاه هم می‌خوام برم یک هفته در میون باید ارائه بدم نمی دونم از پسش بر بیام یا نه خدایا خودت کمکم کن

همه این فکرا قبل امدن نی نیه دنیا که بیاد دنیات تغییر میکنه اصلا دیدت عوض میشه منی میگم که ی مین خوابم این ور اون ور نمیشد

منم بعضی مواقع یه همچین فکرایی هم میان تو ذهنم اما بنظرم اینهمه سختی می ارزه برا بزرگ کردنش خنده هاش بازیاش واقعا آدم ذوق میکنه سختیو یادش میره.

هرچی سخت بگیری سخت تر میگذره
من بعد از زایمانم داشتم افسردگی میگرفتم
از یه جا به بعد گفتم خب که چی هرچی نکات بد رو برای خودم بزرگ کنم بدتر میشم
انقد همه چیزو برای خودم اسون گرفتم با بچه سه ماهه بدون کمکی با همسرم رفتیم مسافرت ۱۰روز
و تا اونجایی که میتونستم بدی هارو برای خودم کمرنگ میکردم

عزیزم
گاهی اینجور فکرا میاد

ولی بچه دار شدن همه اینارو داره
باید اول بپذیریم بعد یه موجود و وارد این زندگی کنیم

فک نکن زیاد بهش خدا خودش درست میکنه بعدم همه ی اونایی که بچه دارن اذیت شدن هیچ بچه ای بدون اذیت شدن بزرگ نمیشه مامان شدن مسئولیت بزرگی هستش

منم مثل توم دقیقا

دقیقا منی که امشب داشتم به همین فکر میکردم
حس کردم سوار ترن هوایی شدم
هم هیجان دارم هم میترسم و به غلط کردن افتادم🫠🫠🫠

چندسالته گلم؟

سوال های مرتبط