* تجربه زایمان🤱۴*
چن تا نکته که در مورد بیمارستان بنت الهدی مشهد به ذهنم میرسه👇
-بیمارستان خصوصی خوبیه ولی خیلی شلوغه و ممکنه مثه من نتونین تو اون تایم اتاق خصوصی بگیرین و راحت استراحت کنین
-رفتار پرسنل وقتی رفتم اتاق خصوصی با وقتی اتاق دو تخته بودم خیلی فرق داشت😁انگار وقتی پول بیشتری بدی بیشتر هم تحویلت میگیرن ولی بازم برام پمپ درد وصل نکردن
-شب دوم بینهایت به من و مامانم سخت گذشت آرین یکریز گریه میکرد و ما هرکاری میکردیم آروم نمیشد چن باری از پرستار نوزاد کمک خواستیم ولی کار خاصی نکردن آخرش هم موقع ترخیص چن تا برگه آوردن امضا کنم که بعد فهمیدم آموزش شیردهی بوده ولی هیچ آموزشی به من ندادن
در کل بیمارستان خوبیه فقط اگه پرستارهای نوزاد هم یکم خودشونو تو زحمت بندازن و کار کنن😑

*مامانای اولی نذارین هفته بارداری از ۴۰ تا بیشتر بشه حتما برین بیمارستان تا چک بشین خدای نکرده اگه دیرتر میرفتم معلوم نبود چه بلایی سر بچه ام میومد*

۲ پاسخ

عههه ب منم شیردهی رو اموزش ندادن

دقیقا منم ۳۸ هفته و۶ روز سزارین اختیاری شدم یعنی اگه یه روز دیرتر میرفتم دور از جون بچم معلوم نبود چه اتفاقی براش میوفتاد 🥲

سوال های مرتبط

مامان آرین مامان آرین ۴ ماهگی
*تجربه زایمان 🤱۳*
بعد بی حس شدن دکتر شروع کرد به شکافتن شکمم دردی حس نمیکردم ولی حس فشار چاقوی جراحی رو خیلی خوب حس میکردم و بعد یه احساس مکش خیلی زیاد انگار که دارن دل و روده ام رو از تو بدنم میکشن بیرون و بعد صدای گریه آرین و حس خوب آرامش ...آروم شدم
آرین من به دنیا اومد
آرین من سالم به دنیا اومد خدایا شکرت🤲
بعد اتاق عمل من رو بردن اتاق ریکاوری که حدود دوساعتی اونجا بودم تو این فاصله هم یه ماما میومد شکمم رو فشار میداد و هردفعه احساس دردش بیشتر می‌شد چون بی حسی کم کم داشت از بدنم خارج میشد دردش غیر قابل تصور بود انگار روح از بدنم خارج میشه
بعد منو بردن تو اتاق بخش زنان که مشترک بود با یه خانوم دیگه اینجا هم دلم گرف چون دوست داشتم با بچه ام و شوهرم تنها باشم ولی اون شب به قدری شلوغ بود که اتاق خصوصی گیرمون نیومده بود و شوهرم مجبور شده بود دو تخته بگیره
به من حتی پمپ درد هم وصل نکردن فقط چند باری اومدن مسکن تزریق کردن و بار آخر هم شیاف گذاشتن
صبح روز دوم دکتر بهم سر زد ولی چون هنوز شکمم کار نکرده بود نگهم داشت تا وقتی شکمم کار کنه
صبح همون روز شوهرم رفت تا اتاق خصوصی پیدا کنه و شکر خدا یه مریض داشت مرخص میشد و ما جابجا شدیم به اتاق جدید
اونجا تونستم یکم استراحت کنم
بقیه 👈 تجربه زایمان🤱۴
مامان جوجه خانم مامان جوجه خانم ۳ ماهگی
بیمارستان گاندی
خانوما میخوام از تجربه خودم در مورد زایمان توی این بیمارستان بگم برای کسایی که هنوز بیمارستان انتخاب نکردن برای زایمان.
من یکبار توی هفته ۳۶ به خاطر تکون نخوردن بچه رفتم بیمارستان و ان اس تی ازم گرفتن ، یک سونوگرافی بایوفیزیکال هم اینجور وقتا لازمه که بیمارستان گاندی نداشت و مجبور شدیم برای سونو بریم بیمارستان آرمان
زایمان من سزارین بود . اما وقتی رفتم بیمارستان دردهای زایمانم شروع شده بود. هر چی گفتم من سزارین هستم معاینه دهانه رحم نیاز ندارم باز هم گفتن باید انجام بشه و معاینه دردناکی هم بود. کادر اتاق عمل و دکترم خیلی خوب بودند.
اما از بخش بستری اصلا رضایت نداشتم. من اتاق خصوصی داشتم و همسرم تقریبا به همه پرستارا انعام داده بود که حواسشون به من و بچم باشه اما…
پرستارها افتضاح بودن. توی مدتی که من اونجا بودم دو تا شیفت پرستار دیدم که همه بد بودن. اون پرستاری که بچه منو آورد پیشم خیلی گستاخانه گفت بچت چقدر وحشیه ( چون بچم خیلی بلند گریه میکرد). هر وقت هم پرستار لازم داشتم باید چند بار دکمه فشار میدادم و کلی منتظر میشدم تا بیان .
خلاصه که من اگر یکبار دیگه زایمان کنم سمت گاندی نمیرم .
مامان مسیحا مامان مسیحا ۴ ماهگی
#تجربه_زایمان
#زایمان_سزارین
#پارت_سوم
خلاصه که صبح شد و من نیم در حد یک ساعت خواب سبک، خوابیده بودم. پرستار ها شیفت شب رو تحویل شیفت صبح دادن. پرستار شیفت صبح قبل صبحانه شربت منیزیم داد بهم که زودتر دفع داشته باشم و مرخص شم. دکتر هم اومد ویزیت و آموزش مصرف دارو هارو بهم داد و ترخیص شدم.
من تو خونه هم هفته اول مدام سر درد داشتم و نمی تونستم سرم رو بالا بگیرم با اینکه هر ۶ ساعت ۲ تا کاپوچینو میخوردم، چای هم جدا میخوردم.بازم عوارض داروی بی حسی دیر از بدنم خارج شد. همه این عارضه هارو نمیدن. ولی بعد از مرخص شدن من سر پا بودم و خودم همه کارهام رو انجام میدادم و درد شکم و جای جراحی فقط شب که میخوابیدم و جابجا میشدم داشتم تو طول روز که راه میرفتم و نشسته بودم اصلا درد نداشتم. در کل سزارین یه جراحی نسبتا ساده محسوب میشه و ترس اصلا نداره. خیلی روال عادی و ملایمی داره و زود تموم میشه. فقط عوارض داروی بی حسی من رو اذیت کرد چه موقع بستری و چه بعد از مرخص شدن. نمیدونم اینکه سر و گردنم رو تکون دادم تاثیر داشته یا نه. ولی من خیلی سر و گردن و حتی شونه مو برای شیر دادن به بچه و حرف زدن با بقیه تکون دادم. شاید دلیلش این بوده. اگه خواستین بیمارستان خصوصی عمل کنین حتما حتما اتاق تک نفره بگیرین که رفت و آمد بقیه اذیت تون نکنه. من اشتباه کردم اتاق تک نفره نگرفتم. هزینه اتاق یک تخته۱۵۰۰ بیشتر از اتاق معمولی بود. دیگه اینکه هر چیزی که ممکنه لازم بشه با خودتون ببرین. من طبق لیست همه چیز با خودم داشتم و خیلی هاش رو استفاده کردم. دیگه اینکه امیدوارم هر کس هر نوع زایمانی رو انتخاب می کنه با حال خوب بره و با حال خوب و خوشحال برگرده.🌱
مامان کوچولویِ‌مَن❤️ مامان کوچولویِ‌مَن❤️ ۳ ماهگی
خلاصه که همین بود دیگه
آها خونریزیمم تا ۵۰ روز بود و بعدش تموم شد و چون شیرخشک میدم پریود هم شدم و نسبتا خوب بود ، نه خیلی سنگین و نه خیلی سبک

دکترم ، خانم دکتر ساناز عمادی تفتی بودن و به نظرم معرکه هستن ، حرف ندارن خدایی 🥲❤️
بیمارستانم ، بیمارستان فاطمه‌الزهرا مهریز بود که با وجود دولتی بودن خیلی از بیمارستانای خصوصی یزد تر و تمیزتر و عالی‌تر بود و من واقعا راضی بودم (دوستان من پول بیمارستان خصوصی رو داشتم ولی رفتم اونجا چون بهتر بود ، خب ؟!🥲😂)
مامای خصوصی من خانم عزت دهقانیزاده بودن که خداوکیلی دستشون سبک بود و من هیچی از زایمانم نفهمیدم و خیلی خوب گذشت ، عین یه مادر بودن حتی کمک میکردن که پاهامو بالا بگیرم و ... ، یه جا سر بچه رو با دست برام چرخوندن و خیلی بهم کمک کردن
ماماهای بیمارستان سر شیفتی که من زایمان کردم (من بین تعویض شیفت زایمان کردم) خانم شه‌مراد‌زاده ، خانم متینه‌سادات حسینی‌تبار ، خانم زهرا امانی ، خانم سعیده عبادی‌فر بودن
البته من همینا رو یادمه فقط
مامان آرین مامان آرین ۴ ماهگی
*تجربه زایمان🤱 ۱*

۳۸ هفته بودم که رفتم پیش دکترم و بهم نامه زایمان طبیعی داد برای بیمارستان تاریخ هم ۴۰ هفته میشد ۱ مرداد
منم به هوای اینکه میخوام زایمان طبیعی کنم رفتم جیم بال گرفتم و ورزش میکردم و از پله ها بالا پایین میرفتم که دهانه رحمم رو نرم و باز کنم
هر روز انتظار میکشیدم که دردم بگیره ولی هیچ اتفاقی نمیفتاد
۳۱ تیر زنگ زدم به منشی دکترم که فردا ۴۰ هفته ام میشه چیکار کنم گفت اگه دردت نگرف فردا برو بیمارستان که معاینه بشی و nst بگیرن ازت
منم فردا صبح که بیدار شدم شروع کردم به ورزش کردن تا دردم شروع بشه تا شب صبر کردم ولی بازم دردی نداشتم
ساعت ۹ شب با مامانم و همسرم رفتیم بیمارستان( بنت الهدی مشهد ) ولی از شانس من همون شب شلوغ بود و نذاشتن کسی از همراها بیاد بالا و بقیه توی لابی منتظر بودن
من رفتم داخل و مشخصات گفتم و دراز کشیدم تا nst بگیرن ازم
حدود یه ساعتی طول کشید بعدش مامائه اومد دهانه رحمم رو چک کنه که گفت دو سانت بازی😳 ولی من هیچ دردی نداشتم هیچی هیچی
مامائه گف احتمالا تحمل دردت زیاده که نفهمیدی
بعدش گف پاشو که ببریمت تو زایشگاه پا شدم حس کردم یه مایع گرمی ازم میاد بیرون دیدم خون خالصه قرمز قرمز
خلاصه لباس زایشگاه رو پوشیدم و به شوهرم هم گفتم وسایل و کیف لوازمی که آماده کرده بودم رو از خونه بیاره چون انتظار نداشتم بمونم زایشگاه با خودم نیاورده بودم🤦‍♀
رفتم تو زایشگاه و انژیوکت وصل کردن و آزمایش خون گرفتن و اینا مامائه اومد گفت دکتر شیفت شب میگه دوباره ازت nst بگیریم
بقیه 👈 تجربه زایمان 🤱۲