۱۰ پاسخ

کارتون اصلا درست نبوده، بچه چه دختر چه پسر هدیه ی خدا هستند

اخ که چقد خوب یادگرفتیم که به خودمون عذاب وجدان بدیم
چیکار کردی مگه
دوتا مکالمه با خدای خودتون داشتید
از کجا معلوم پسر بود همین اتفاقا نمیفتاد ؟ بلکه هم بیشتر
کسی حرف زد بزن تو دهنش و محکم بگو چه ربطی داره
و اینم بدون خدا بندهاشو خیلی دوست داره خودش گفته تو بخوا تا من اجابت کنم
مگه خدا عقده ایه آخه ‌؟ این فکرای الانت اتفاقا عذاب وجدان داره نه ارزوهای قدیمیت
خودتو ببخش اسغفار کن
زندگیت قشنگتر میشه بانو جان

خداهمه رو امتحان میکنه،باورکن بچه هممون یه جورهایی اذیت میکنن ومریض میشن،خدا خودش گفته ازمن بخواهید تامن همونو بهتون بدم،منفی فکر نکن،ان‌شاالله بزرگ میشه،عروس میشه،به روزهای خوب فکر کن،حتما خدامیدونسته شماپدرومادر خوب وفادار وزحمتکشی هستین که اینجور بچه ای نصیبتون کرده،باورکن یکی ازفامیلها ۳تا دختر داشت هرسه یه بیماری وحشتناک داشتن بارژیم وبدبختی هرسه روبزرگ کردن همه میگفتن میمیرن،یه پاشون خونه بود یه پاشون بیمارستان الان هرسه تاشون ازدواج کردن ومادر شدن،همه چی به خدابسپارید

دختر پسر چ فرقی میکنه دختر ولی اتفاقیه ک افتاده ی گوسفند بگیرین قربونی کنین بگین ب نیت سلامتی آقا امام زمان از امان زمان بخواین خدا ببخشتتون و این گوسفندو ب فامیلات نده ب کسایی ک نیاز دارن بده مطمعن باش ج میگیری

خدا که با آدم دشمنی ندارع ممکنه این اتفاقا برای همه بیفته به نظرم سو ظن به خدا رو رفع کن تا همه چی درست بشه

👍

چرادیوار دختر اکوتاه تر هستش

آخه چرا عزیزم

ببخشیدا ناراحت نشی هم خودت بدکردی این ب کنار هم اون شوهرت درم داره شعور داره پسر باشه نمیبرمت شخصی یعنی چی خجالت نمی‌کشه پسر دختر بودن بچه به مادر نیس به مرده بگو نمیخای بچه نیار

ببخشید مگ مشکلی داره ک نگرانید؟

سوال های مرتبط

مامان دردونه🍀 مامان دردونه🍀 ۸ ماهگی
هرکاری میکنم این روزها افسردگی دست از سرم برنمیداره روزی ک بچم بدنیا اومد گفتن یکم تنفسش نامنظمه و نیاوردنش پیشم اون شب تاصبح با اینکه سزارینی بودم گریه کردم فرداش خودم مرخص شدم ولی بازم گفتن بهتره یه شب دیگه بچم بمونه تا عصر تو حیاط بیمارستان گریه کردم ولی بهم گفتن برو دوش بگیر استراحت کن فردا حتما مرخص میشه روز بعد ساعت ۷ صبح رفتم بیمارستان وارد ان آی سیو شدم گفتم میشه به بچم از سینه شیر بدم چون همش واسش میدوشیدم گفت وضعیت بچتو الان دیدی گفتم ن گفت برو ببینش و من فقط یه بچه رو دیدم زیر چندتا دستگاه ک حتی صورتش پیدا نبود چندبار اسم بالای تخت رو چک کردم ب امید اینکه این بچم نباشه ولی بود...
همونجا دو زانو نشستم کف زمین و تمام دنیا سیاه شد
وقتی بهوش اومدم تو اورژانس همونجا بودم و ب تشخیص دکتر یه سکته قلبی رو رد کردم من ۱۳ شبانه روز در بدترین حالت بست نشستم کنار تخت بچم و اینقد گریه کردم اینقد نذر و نیاز کردم شب قدر یه گوشه بیمارستان از تلویزیون حرم امام رضا رو میدیدم و گریه میکردم و نذر کردم اولین سفر پسرمو ببرم پابوسشه نمیدونم کدوم لحظه خدا دلش رحم اومد و جیگرگوشمو دوباره بهم بخشید ولی اضطراب اونروزا منو ول نمیکنه
بنظرم زن ها وقتی مادر میشن قوی ترین موجود زمین میشن
کاش منم بتونم با خودم کنار بیام لطفا اگه راهی دارین بهم بگین ❤️❤️❤️