اینقدر عصبیما
مامان بزرگم هی میاد خونمون هی دخالت می‌کنه تو کارام ب زور سینمو فرو می‌کنه تو حلق بچم بیچاره یک ساعته هس هی میگه درش بیار روانیم کرده بد شانسی خونش کنار خونمه هی میاد میگه شیر بده بهش میگم دادم یک ربع پیش میگه نه دوباره بده ب زور شیر می‌کنه تو حلق بچم بیچاره بچم صبح تا الان چقدر شیر بالا آورده
برای زردیش گفته بودن یکم شیر خشک در کنار شیر خودت بده منم میدم یهو دید گفت چرا بهش میدی و این حرفا دیونم کرده ای خدااا بگین چی کار کنم

ای بابا ماهم همینیم ماشالله دخالت میکنن فقط

زیاد بهش توجه نکن تو همون کاری بکن که دکتر گفته ولی شسر کم بهش بده اگر گرسنه بشه خودش دستاش انگشت شصت میمکه یعنی گشنشه

ایفون خونتو قطع کن راحت به بچه داریت برس سلامت بچه ادم خیلی مهم تر از ناراحتی یه ادم بی درکه

وای یاد خودم افتادم اون دو هفته اول بعد زایمان داشتم دیوونه میشدم از دست اطرافیانم ...
بگو باشه الان شیرش میدم برو تو اتاق الکی کار دیگه کن بگو دادم
باید یه جوری کنار اومد باهاشون چاره ای نیست

عزیزم بهترین کار اینکه بگی ننه لطفا تو کار من دخالت نکن، بگو دکترش گفته بگو ما که بهتر دکترش نمیدونیم تحت هر شرایطی به حرفش گوش نده

یا به مامانت بگو که بگن

خیلی رُک بگو ...بگو شوهرم خوشش نمیاد هی میگید به زور شیر بدم.به مامانتم بگو بهش بگه

عزیزم مادر بزرگت خوبیتو میخواد شیر مادر بچه بخور سرما نمیخوره دیر مریض میشه. بگو مادر بزرگ دادم بهش سیره وسلام. شیر خودت ندی بهش شیرت خشک میشه بعدش بالا میاره عارقشو نمیگیری

برای زردی هر چی شیر بخوره دفعش بیشتر بشه بهتره ولی نه دیگه به زور

همین دخالتا بدهه وای من میترسممم😢😢
مگه بگی تا ناراحت بشه و نیاد 🤕🤕

ای بابا از ی طرفم پیره نمیشه چیزی بهش گفت.الان سن پایین ترها رونمیشه حرف فهموند چ برسه پیرها...ولی زیادشیرنده بچه دلپیچه نگیره

امان از روزای اول که همه فقط دستور میدن اینکار و بکن،اینکار و نکن...
راه چاره:فقط صبور باش.میگذره

یک ساعت زیر دستگاه هست
ببخشید تایپ نشد