تجربه زایمان طبیعی
#پارت یک
سلام به همه مامانای صبور من اومدم با تجربه زایمانم، همونجوری ک میدونید من خیلی در تلاش بودم ب چهل هفته نکشم آمپول فشار زیاد بهم نزنن از هفته ۳۶ ورزشامو جدی انجام دادم ‌‌روزی یک ساعت حداقل پیاده روی تند میکرد ک هم بچم کامل بیاد تو لگن هم ماهیچه های لگنم برای زایمان طبیعی آماده بشه
و خیلیم دوس داشتم وقتی میخام برم همه کارامو کنم خودمو خونم تمیز باشیم
میتونم بگم تقریبا ۹۵ درصد همونی شد ک میخاستم
تاریخ زایمانم توی انتی ۱۵ مهر بود
دو هفته قبل رفتم دکترم معاینم‌کرد گفت لگنت خوبه،رحمت هم یک سانت و نیم بازه ک بهم کلی انگیزه داد‌و ورزشامو بیشتر کردم
خلاصه توی این یک هفته من همه کار کردم روز قبل زایمانم ی درد کمی اومد سراغم مثل پریودی گفتم احتمالا بیشتر رحمم باز شده ولی زیاد بهش توجه نکردم ک‌بیشتر شه
پاشدم خونرو تمیز کاری نهایی کردم ،یه مهمونی کوچیک دعوت بودیم رفتیم ،اومدیم خونه رفتم پیاده روی،تو‌حموم‌زیر دوش آب گرم کلی اسکات عمیق زدم،رابطه بدون جلو گیری داشتم ،شیافمم گزاشتم و خابیدم
ساعت ۷ صبح با دردای منظم از خاب بیدار شدم با شوهرم یچی خوردیم و ساک خودمو بچرو برداشتیم با مدارکا
رفتیم مطب دکترم معاینه نهایی کردو گفت عالیه ۴ سانتی برو بستری شو

۱۱ پاسخ

شیاف چی استفاده کردین شما ؟

عزیزم نوشتی شیاف گذاشتی..شیاف چی دکتر داده بود؟

مبارک باشه عزیزم انشاالله همیشه تنش سلامت باشه

مبارک باشه عزیزم ، میگم ساعت ۷ صبح رفتی مطب باز بود یعنی؟

دکترت کی بود گلم؟

از روزی ک جدی ورزش کردین تا روزی ک درد منظم داشتین چند روز طول کشید ؟
و اینکه حالت پیاده روی همون پیاده روی معمولی ؟

به سلامتی عزیزم 😍 من که هنوز دهانه رحمم باز نیست🥲

چند هفته بودی رفتی معاینه اولی که گفت ۱/۵ بازه ؟!

به سلامتی عزیزم
خداحفظش کنه برات

بسلامتی عزیزم خداروشکر ب خوبی گذشته همه چی😍

عه قدمش برات خیر باشه زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه

سوال های مرتبط

مامان سفید برفی مامان سفید برفی روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی پارت ۱
سلام مامانا بلاخره اومدم با تجربه زایمان طبیعیم من از هفته ۳۴ با سونو فهمیدم سر جنین اومده تو لگن خوشحال خندان برای خودم میچرخیدم که چه خوب سرش اومده تو لگن فقط با نیم ساعت پیاده روی ،تا اینکه از هفته ۳۶ به طور جدی روزی دوسه ساعت پیاده روی و از ۳۷ رابطه جنسی بدون جلوگیری و ورزشای لگنی و امادگی زایمان رو انجام میدادم تا اینکه هفته ۳۸ رفتم معاینه در عین ناباوری گفت یه سانتم باز نیستی برو تلاش بیشتر کن ۳۹هفته بیا معابنه تحریکی کنم من رفتم اوضاع مثل قبل بود فقط دردای پریودی و کمردرد داشتم دوباره ۳۹ رفتم دوباره گفت خانوم دهانه رحم بستست معاینه تحریکی کرد برگشتم خونه ترشحات موکوسی اضافه به دردام شد گفتم حتما دیگه دارم باز میشم ولی ای دل غافل که هیچ اثری نداشت ۳۹ هفته یه ویزیت دیگه رفتم گفت اگه تا ۸ابان که میشه ۴۰هفته دوروز زایمان کردم که کردم نکردم با این نامه برم بستری برای امپول فشار ادامه تایپیک بعد...
مامان شاهان مامان شاهان ۳ ماهگی
سلام اومدم با تجربه زایمانم
۳۷ هفته و پنج روز بودم رفتم پیش دکترم برام معاینه لنگی و تحریکی انجام داد و گفت دهانه رحمت یه سانت بازه باز چند روز دیگه برو nst بگیر ،منم از همون شب دردام کم کم شروع شد و خودمم هر روز پیاده روی میکردم و کلی ورزش های بارداری رو انجام میدادم در طول یه هفته هم دوبار رفتم نوار قلب گرفتن و معاینه شدم اخرین بار گفتن شدم ۱/۵ تا ۳۸ هفته و ۵ روزم ک شد باز رفتم پیش دکتر گفت تقریبا شدی دوسانت ، منم گاهی وقتا همینجور ک خوابیده بودم تنگ نفس میشدم بهش گفتم نامه بیمارستان داد ک بستری شم به خاطر معاینه ها هم درد زایمانم شروع شده بود شب ساعت یازده رفتم بیمارستان nst گرفت دید انقباض دارم گفت بستری شو ولی گفتم میرم دردم ک زیاد شد میام رفتم خونه تا ساعت دو پیاده روی کردم بعد ک رفتم بخوابم دردم خیلی اذیتم میکرد نمیتونستم بخوابم یکمم صبر کردم ولی دیدم قابل تحمل نیست هر شیش هف دقیقه یبار میگرفت رفتم بیمارستان گفت یکی دوساعت دیگه هم پیاده روی با حالت رژه برو بعد بیا بستری شو دیگه از ساعت سه تا پنج و نیم پیاده کردم بعد با همون دهانه رحم دوسانت بستری شدم ولی گفت سر بچه اومده پایین دیگه آمپول فشار بهم وصل کردن و من دردام شدید تر میشد برام توپ هم آوردن و گفتن حالت چرخشی روش برم
مامان آیــــــسل💋 مامان آیــــــسل💋 ۶ ماهگی
اومدم از تجربه زایمانم بگم
اگه میترسی و هنوز بارداری نخون چون بشدت استرس میگیری و حالت بد میشه
پارت ۱
من از اول طبیعی میخواستم اسم سزارین میومد تن و بدنم میلرزید
از هفته ۳۲ دهانه رحمم دوسانت باز شده بود و همونجوری مونده بود تا هفته ۳۹ هر هفته از ماه دردای شدیدی ک میگرفتم میمردم و زنده میشدم میگفتم این هفته دیگه زایمان میکنم ولی دهانم اصلا باز نمیشد و پیشرفت نمیکرد در صورتی ک بمن هفته ۳۲ استراحت داده بودن و میگفتن اگه بستری نشی زایمان میکنی و بچه میره دستگاه
خلاصه من از اول بارداری تحرکم زیاد بود همه کار میکردم پله هم زیاد بالا پایین میکردم
از هفته ۲۸ ورزشامو شروع کردم و هفته ۳۲ ک بهم استراحت دادن دوهفته ورزش نکردم ولی دوباره بعدش جدی تر شروع کردم روزی ۳ ساعت پیاده روی و یک ساعت ورزش میکردم شیاف میذاشتم رابطه بدون جلوگیری داشتم و دوش اب گرم میگرفتم حتی تخم شربتی و خاک شیر و تخم شوید هم خوردم
گل مغربی هم روزی دوبار میذاشتم منظم
ولی هر هفته ک میرفتم هیچ تغییری نمیکردم هیچیییی
توی هفته ۳۷ ب دکترم گفتم منو بستری کن با امپول فشار زایمان کنم دردام زیاده گفت این دهانه ای من میبینم رفته بالا و کلفت شده با امپول اصلا باز نمیشه
خداروشکر ک به حرفش گوش کردم و اصرار نکردم چون اگه اونموقع این بلاها سرم میومد همش میگفتن تقصیر خودته
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
ب رسم گهواره منم بیام از تجربه زایمانم بگم
#1
خبببب من یک هفته و نیم قبلش رفتم پیش دکترم یک سانت بودم و اصلا دهانه رحمم نرم نبود و سر بچه توی لگن نبود گفت پاشو برو رابطه زیاد داشته باش و ورزش کن و دوش آب گرم بگیر
خلاصه رفتم و هرچی گفته بود عمل کردم به اضافه پیاده روی ، یک هفته بود که پیاده روی و بقیه کارهایی ک مؤثره شروع کرده بودم
از روز سه شنبه ۳ مهر ترشحات سفت و ژله ای و کشدار داشتم این ترشحات دو روز ادامه داشت تا پنجشنبه ۵ مهر دیگه کامل قطع شد ولی ترشحات آبکی و سفید زیاد داشتم دیگه این ترشحات تا جمعه ادامه دار بود این وسط رابطه و دوش آب گرم و ورزش هم داشتم ، علاوه بر ترشحات از پنجشنبه شب تقریبا ی درد و انقباض نامنظم اومده بود سراغم ولی جوری نبود ک برم بیمارستان، جمعه ۶ مهر شد و درد ها ادامه داشت ولی شدتش ی خورده بیشتر شده بود به شوهرم‌گفتم بریم بیمارستان ببینم‌چند سانتم ، ناهار خوردیم و ساعت ۱ و نیم اینا رفتیم بیمارستان بخش تریاژ مامایی و به ماما از ترشحات و دردام گفتم
گفت برو بخواب معاینه ات کنم ،معاینه کرد گفت ۲ سانت تقریبا ۳ سانت هستی ،ان اس تی رفت ازم چنتا درد رو ثبت کرد ولی خب چون دخملی زیاد تکون میخورد نمیتونست خوب ان اس تی بگیره
زنگ زد به دکتر کشیک دکتر گفت خودم میام بالاسرش اومد معاینه ام کرد فشارمم گرفت بالا بود
گفت بستری کن دو سانت خوبیه و فشارش هم بالاست
خلاصه تا کارای بستری رو شوهرم انجام داد و رفتیم بالا و از شوهرم و بچه هام خداحافظی کردم و رفتم توی اتاق توی زایشگاه و لباس عوض کردم ساعت شد ۳ و نیم عصر ،مامای زایشگاه اومد معاینه کرد ۳ سانت خوب بودم
دیگه همینجوری من دراز کشیده بودم رو تخت تا دهانه رحمم باز شه ،امپول هم زدن برا باز شدن دهانه رحمم
مامان هلنا مامان هلنا ۶ ماهگی
#تجربه_زایمان
خب بالاخره من اومدم تجربه زایمانم بگم
خودم خیلی از تجربه هارو میخوندم و دعا دعا میکردم زودتر نوبت خودم بشه
اول اینکه بدن با بدن و شرایط هرفردی با فرد دیگه متفاوته و کلا زایمان سخته چه طبیعی چه سزارین
من ۳۶هفته معاینه شدم و دکتر گفت لگنت خوبه از همون موقع شروع کردم هرروز ورزش و پیاده روی و پله بالا پایین کردن (قبلشم پیاده روی داشتم)
هرروز دوش میگرفتم و توی حموم هم ورزش میکردم ۳۸ هفته یخورده انقباض داشتم فقط و هیچ دردی نداشتم رفتم ان اس تی دادم که گفت یخورده درد برات ثبت شده و دهانه رحمم هم یک سانت باز شده بود
بعد از اونم از اونجایی که من خیلی اسرار داشتم نینی رو زودتر ببینم هرکاری که میگفتن برا زایمان طبیعی خوبه انجام می‌دادم. گل مغربی رم از ۳۸ هفته استفاده کردم
خلاصه که بعد از اونم سه چهار بار معاینه شدم ولی همون یه سانت بود و دکترم گفت درد هم نداشتی چهل هفته که تموم شد بیا تا اونموقع بستریت کنم
یازده اردیبهشت شدم ۴۰ هفته و یک روز و رفتم بیمارستان اونجا دکترم معاینه کرد و گفت همون یک سانتی و بچه اصلا پایین نیومده و اصلا شرایط زایمان رو نداری الان با آمپول فشار هم نمیتونی زایمان کنی
سه چهارروزم وقت میدم شاید بچت بیاد پایین ولی به احتمال زیاد سزارین میشی
(دوبارم سنوگرافی رفتم تو هفته آخر که وزن تویکیش ۳۷۰۰ بود یکیش ۳۶۰۰)
مامان الین مامان الین ۱ ماهگی
خب خانما اومدم براتون تعریف کنم ک چیکار کردم که زایمان کردم
من روز سه شنبه ک ۳۸ هفته کامل بودم دکترم برام معاینه تحریکی انجام داد و گفت دو سانت پنجاه درصد بازم و برم خونه ورزش و پیاده روی اینا انجام بدم
منم معاینه تحریکی ک شدم بعدش رفتم دو ساعت با قدم های تند پیاده روی کردم و ۶ طبقه پله بالا رفتم و پایین اومدم و بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم ۵۰ تا اسکات زدم و بشین پاشو رفتم و حالت چرخشی و کششی کمرمو تکون دادم
بخاطر معاینه تحریکی ب خونریزی افتاده بودم ک خیلی زیاد نبود و یکسره ترشحات ژله ای زرد و قهوه ای داشتم
خلاصه اون شب دردام شروع شد و تا ۴ صب درد شدید و انقباض هر ۵ دقیقه یکبار داشتم که رفتم بیمارستانی ک قرار بود زایمان کنم ک معاینه کرد و گفت هنوز همون دو سانت پنجاه درصدی برو خونه هروقت دردات شدید تر شد بیا
منم رفتم خونه و خوابیدم و دیگه بیخیال شده بودم چون صبحش ک بیدار شدم دیگه دردای شدیدم رفته بود و ی ذره درد داشتم فقط تا شب ک یعنی چهارشنبه شب
چهارشنبه رو هیچ کاری نکردم کل روز رو دراز کشیده بودم و امیدی ب ورزش کردن نداشتم تا وقتی ک شب شد و رفتم با شوهرم بیرون و موقع برگشت گفتم حالا ک بیرون اومدم پیاده روی هم بکنم
خلاصه بازم دو ساعت تند تند پیاده روی کردم ساعتای ۱۲ بود ک در حین پیاده روی انقباضام دوباره میگرفت و دردام شروع شده بود (از روز قبل همچنان خونریزی و ترشح داشتم )خلاصه بعد رفتم خونه زیر دوش آب گرم همون کارای دیشبی و رو انجام دادم
توی حموم ک بودم همش حس میکردم ی چیزی ازم میریزه ولی خب چون زیر دوش بودم فکر میکردم آبه
هی دست میزدم و میدیدم رنگ خاصی نیست و گفتم ولش کن وقتی برم بیرون نوار بهداشتی میزارم ک ببینم چیه
ادامه توی کامنت ها….
مامان ابوالفضل😍 مامان ابوالفضل😍 ۵ ماهگی
خب مامانا من اومدم با تجربه زایمانم😁
اینو بگم که من 39 هفته و یک روز زایمان کردم یا همون 40 هفته
من هفته پیش رفتم مطب دکترم برای معاینه گفت دهانه رحمت.کاملا بستس و پیاده روی رابطه ورزش و اینا انجام بدم که دهانه رحمم باز بشه گفت 5 روز دیگه برگرد بیمارستان خودم اونجام ک معاینت کنم
خلاصه 5 روز بعدش من رفتم بیمارستان یعنی دوشنبه صبح
دیگه وارد 40 هفته شده بودم همون روز دکتر معاینم کرد گفت معاینت میکنم و کمکت میکنم تا شب زایمان کنی ساعت 11:30 صبح بود معاینه شدم یکم همونجا لکه بینی داشتم و تموم گفت اا ساعا 1 پیاده روی کن برو بخش زنان اونجا ببینمت بازم ک بستری بشی
منم رفتم خومه تو خونه یکم پیاده روی کردم ناهار خوردمو ساعت 3 راهی بیمارستان شدم😂
دکترم نبود ولی ماما ها بودن معاینم کردن گفتن چیز شیرین بخورم و راه برم ک نوار قلب بگیرن از بچه من از ساعت 3:30 تا 4:30 پیاده روی داشتم پله زیاد بالا پایین رفتم دیگه رفتم داخل معاینم کرد ماما نوار قلب گرفت و گفت نوارت نشون نمیده برو ی چیز شرین بخور نیم ساعت راه برو برگرد
رفتم ی دلستر و ابمیوه خوردم نیم ساعت راه رفتم و در نهایت ساعا 5:30 رفتم ک نوار بگیرن
ی مامای دیگه باز اومد معاینم کرد نوارمم خوب بود ولی گفت دهانه رحمت یک سانت بازه برو خونه
منم دردام شروع شده بود میگرفت ول میکرد از ساعت 5 من درد داشتم اول هر نیم ساعت بود بعد شد یک ربع بعد ده دقیقه و بعدم 5 دقیقه
مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
مامان محمد مهدی 💙👶 مامان محمد مهدی 💙👶 ۲ ماهگی
سلام سلام
تجربه زایمان من و دنیا اومدن پسرم😍
قسمت اول:
اولش بگم که من روز زایمانم طبق انتی ۳۸ هفته و ۳ روز و طبق پریود ۳۸ هفته و ۵ روز بودم، حدودا از ۳۴ هفتگی ورزش هارو از شدت کم و حالت گرم کردن شروع کردم و از ۳۷ هفتگی ورزش های لگنی مرتب انجام دادم و یه آبزن و دمنوش گیاهی دکتر بهم داده بودن که استفاده کردم هرروز و دو هفته آخر هرشب گل مغربی میذاشتم، روز قبل زایمانم رابطه بدون جلوگیری و دوش اب گرم نسبتا طولانی و اسکات زیر دوش داشتم (قبلشم داشتم اینارو ولی روز اخر بیشتر بود) و دو تا ۴۵ دقیقه پیاده روی تو خونه کرده بودم، پیاده روی رو از یک هفته قبل زایمانم به صورت مرتب روزی حداقل نیم ساعت و سه روز آخر روزی یک ساعت داشتم توی خونه. روز زایمانمم دیدم دردام منظم شد قبل رفتن به بیمارستان یه لیوان دم کرده تخم شوید خوردم. تا اخر فقط سرویس ایرانی استفاده کردم. دو شب قبل زایمانم سوره انشقاق رو همسرم نوشت و انداختم گردنم کنار حرزم. از دو روز قبل زایمانم هم حفظ کردم و مرتب تو خونه انشقاق میخوندم.
حالا این که کدوماش و چقدر موثر بوده نمیدونم، البته بدن با بدن هم فرق داره
خب بریم سراغ اصل ماجرا در تاپیک بعدی 😅
فقط چون خواستم با جزئیات بگم که سوالی نمونه شاید طولانی بشه، عذرخواهی میکنم