از وقتی دخترم بدنیا اومد نه خواب دارم نه آرامش نه وقت دارم به خودم برسم خیلی خسته شدم متنفرم از بچه

خودت انتخاب کردی باید قبلش ب اینا فک میکردی درکت میکنم خسته ای منم خسته میشم ولی کلمه متنفرم اصلا قشنگ نیست تو وظیفته ب دخترت برسی اون هیچ گناهی نکرده

میدونم سخته همه ما نیاز داریم که یه تایمی از روز کاملا استراحت کنیم و ارامش داشته باشم که نمیشه ولی اینجوری نگو گلم بچه نعمته همینکه سالمه خداروشکر کنه بعضی ها دور از حون بچه های ما بچه هاشون کشکل دارن روزی صد بار دعا میکنن کاش بچه شون سالم میبود و هر کاری که دلش میخواست بکنه .

این روزا هم تموم میشه بچه هامون بزرگ میشن یادمون میره

💔
منی که صب تاپیک مادری رو خوندم که بچشو از دست داده بود و چه زجه ای میزد
همراهش اشک میریختم و براش عافیت ارزو میکردم...

حق داری

اصلا خودتو به خاطر این احساسات سرزنش نکن
هممون تجربش کردیم

این دوران هم میگذره و یه روز دلت براش تنگ میشه

منم خیلی خسته ام
یه سرویس یا حمام با مکافات میرم
ولی عاشقشم ثانیه به ثانیه م فدای نیازهاش
وقتی بدنیا اومدن هفت روز بردنش اینتوبه (دستگاه ریه)
روز چهارم تونستم ده دقیقه بغلش کنم
چنان تاثیر روحی گذاشته روم هنوز افسرده ام
حسرت میخوردم بذارن بغلشم کنم ولی نمیشد با شکم سزارینی بدون یک ساعت استراحت تو برف با کمر خم روز پنج بار حیاط عرفان و‌میدوییدم که بتونم ببینمش ….
میدونی عزیزم محکم بغلش کن بوش کن خدارو شکر کن یروز خستگی ها تموم میشه به فرشته ت نگاه میکنی بخودت افتخار میکنی 🌸

من مشکلم اینه شبا خیلی بیدار میشه وگریه میکنه حالا کارای شخصی بدرک دارم از سردرد میمیرم حالت تهوع گرفتم

شاید باورت نشه ولی من ۱۰صبح که هلن بیدار میشه بلند میشم در طول روزم که هلن میخوابه نمیخوابم کارمو میکنم شبا به خاطر اینکه برای خودم وقت بزارم تا حالم خوب باشه تا چهار یا پنج صبح بیدارم یعنی کلا ۵ الا شیش ساعت خواب مفید دارم تا دو کارامو میکنم که صبح کاری نداشته باشم دوساعتم برا خودم وقت میزارم نقاشی .ماسک صورت .اصلاح .صورت لاک زدن .حموم رفتن .تو گوشی بودن اینجور کارا

من ازش متنفر نیستم ولی خیلی خستم و عصبی شدم دائمم با شوهرم دعوا داریم