۸ پاسخ

به نظر من بی خوابی بیشتر اذیت میکنه تا خود بچه داری . من که واقعا بی خواب بودم الانم هستم ولی اوایلش خیلی بیشتر. و اینکه نباید استرس بگیری اصلا با آرامش همه کاراشو‌ انجام بده و نترس.

خداراشکر عزیزم که بسلامتی زایمان کردی ونی نیت رابغل گرفتی گلم.خدا خودش کمک میکنه انقد بهمون قوت وتوان میده که مرحله به مرحله پیش میریم ویه روز میبینیم خودمون مادربزرگ شدیم😍اما واقعا باهات موافقم این قسمتش که تنها میشی خیلی سخته خصوصا شباش خداپشت وپناه هممون باشه😍

ای جانم انشالله به سلامتی
باز تو خوبه الان رفتی من تا 40 روزگی بچم خونه مامانم بودم 😂😂تو قوی هستی و از همه کس بیشتر بچتو میشناسی اینو مطمئن باش 😍

دعا کن من به زودی دردم بگیره و بچم به دنیا بیاد دیگه

منم بعد ۱۵ روز اومدم خونه خودم دوسه روز اول سخته بعدش عادت میکنی

تو میتونی مطمن باش خیلی راحتر اون چی ک فکرش میکنی،، من الان ۴ روزه زایمان کردم از دیروز تا الان تنهام دم اسا کریم گرم خودش بهت قوت توان میده به بچت هم صبوری میده

من چی بگم که بعد ۱۰ روز تنها شدم بچم ۳ روزش بود مامانم بام قهر کرد خودم غذا میپختم

من ک از روز ۴ تنها شدم😪و واقعا سخته

سوال های مرتبط

مامان پاشا💙 مامان پاشا💙 ۲ ماهگی
سلام سلام
خب بلاخره نوبت منم شد 🥹✋
وارد ده ماهگی شدم یه روزی میگفتم کاش برسم آخرش زودتر بچم بیاد بغلش بگیری بلاخره داره میرسه با همه سختی هاش و ترش کردن هاش و استرس هاش بیخوابی و بدن درد هاش ارزش داره
ده روز دیگ پسرم به دنیا میاد البته طبیعی هستم شاید زودتر هم به دنیا بیاد 💙😍
شماره معکوس شروع میشه 10
بلاخره نسخه کوچلو من و عشقم و ثمره عشقمون داره به دنیا میاد
زمانی که با همسرم دوست شدم هیچ وقت فکرش نمیکردیم که بخوایم ازدواج کنیم و بچه دار بشیم 🥹😍
ولی بلاخره شد 💙
خدایا شکرت که تا اینجا رسوندی من و پسرمو❤️💙❤️
والا قدیم بارداری ۹ماه بود چرا الان شده ده ماه 🤦😂
ایشالله کسانی که چشم انتظار بچه هستند اقدام هستن ایشالله که حامله بشن
و کسانی که حامله هستند این راه ب سلامتی بگذرون و زایمان راحتی داشته باشند
و مادر شدن حس عجیبی واقعا کسی که هنوز ندیدیمش آنقدر حساس شدیم روش واییی ب روزی ک ببینیمش جونمون میدیم
امیدوارم بتونم مادر خوبی براش باشم و از همه چیز به خوبی بر بیام و موفقیتش ببینم
هیچی بلد نیستم ولی خب اصلا ترسی ندارم با دل جرعت میرم ت دلش میدونم میتونم هنوز میخوام یه خواهر براش بیارم🤩
و رأسی شاید اسمش عوض کنم نمیدونم هنوز اگ اسم بهتری پیدا کنم عوض میکنم🤔
شما چند هفته هستید و بچتون چه میوه ای برا من هندونه بزرگه 🍉
و در آخر به رسم یادگار بمونه
تاریخ ۱۴۰۳/۶/۲۷
ساعت ۱:۳۱
مامان هانیا🌱 مامان هانیا🌱 ۸ ماهگی
بالاخره وقت شد ..
یکماهگی با همه شیرینی ها و هیجان و تازگی که داشت سخت گذشت ، وقتی از زهرای صبور کلمه " سخت " رو می‌شنوید، توی ذهن تون " خیلی خیلی سخت" تصور کنید ..
من فکر میکنم اکثر مادرا تمایل دارن سختی های این روزها رو سانسور کنند، نمیدونم ! شاید با گذشت زمان اونقدرا بچه شیرین میشه که همه این سختی ها از یادشون میره یا شاید هم کلیشه های موجود برای حس مادرانگی باعث میشه عذاب وجدان بگیرند اگه بیان و بگن که آره منم خسته میشدم، منم کلافه میشدم ، منم یه روزایی اشکم درمیومد، منم شبا نمیخوابیدم شاید حتی پشیمون میشدم ...
اما من بدون سانسور میگم بچه داری مصیبت😅.. اینطور بگم ۲۴ ساعته بدون اینکه بدونی کی سوت پایان کار رو می‌زنند باید ادامه بدی .. اصلا انگار افتادی توی یه لوپی که نمیتونی خارج شی.. شیر دادن.. تعویض پوشک ... گریه... ... دل پیچه ...خواب ... و دوباره تکرار و تکرار اینا و یه جایی دلت میخواد فقط یک روز راحت ، بی دغدغه ببخوابی و مال خودت باشی ...
اما همه این "خیلی سخت ها" یه کفه ترازو
عطر تنش، نگاهش، معصومیت چهره ش، لطافت پوستش و عشق ناب مادری کفه دیگه ترازو رو به حدی سنگین میکنه که دیری نمی‌پاید که تو هم به جمع کسانی اضافه میشی که میگن بچه شیرینی زندگی و این جمله صادقانه ترین حرف دنیاست .. " بچه شیرینی زندگیه"💕
مامان نورهان مامان نورهان ۳ ماهگی
پسرم برای تو مینویسم برای تویی که قشنگترین لحظات عمرمو با تو گذروندم تو این ۹ماه بارداری

از روز اول که بی بی چک دوتا خط پررنگ شد استرسای مامانت شروع شد که همه مراحل بخوبی پیش بره

قشنگترین قسمت این۹ماه لگدزدنات بود که با هرتکونت من یه جون به جونام اضافه میشد و اشک شوق میریختم

سخت ترین قسمت این ۹ماه طول سرویکس کم و انقباض و استراحت مطلق بود

اما مامان جان من همرو بجون خریدم اصلا خم ب ابروم نیاوردم که چرا باید استراحت مطلق بشم فقط روز شماری میکردم برای دیدن روی ماهت

روز شماری میکردم به نقطه امن برسم تو بارداری

به خاطر وجود تو باعث شد من ب خدا نزدیکتر بشم و اینو مدیون حضور تو هستم پسرک شیطون من

پسرم هرروز که ب روز دیدارمون نزدیکتر میشم صورت ماهتو تصورمیکنم ک میذارن رو صورتم که فک کنم اون لحظه من قلبم وایسه

و امشب شب اخری هست که مهمون دل مامانت هستی و سفر ۹ماهه ما فردا صب انشالله تموم میشه و تو بغلمی

من همه اینارو با اشک و بغض نوشتم برات اخه ازالان دل تنگ لگداتم دل تنگ اینم ک حرف میزنم باهات جوابمو بدی

انشالله که زیر پرچم اقا امام حسین و حضرت ابوالفضل باشی بسلامت بغلت کنم پسرمامان

۱۴۰۳/۶/۳