یادش بخیر دوران بارداری چه ترسایی داشتیما، مامانا یادتونه؟ بیاین از ترساتون بگید ببینیم کدوم خنده دار تره

من توهم تکون نخوردن میگرفتم روز زایمانم تو پوشه ی مدارک ۳۰۰ تا نوار ان اس تی بود پولشو جمع میکردم ۶ تا النگو میشد🤣🤣🤣🤣🤣

من همش خوابیدی استرس میگرفتم نکنه له بشه😂

قشنگم شما پسرتون حساسیت پروتئین گاوی داره الان ۸ ماهشه بهتر شده یا همون رژیم اینارو باید رعایت کنید خسته شدم میخوام شیرخشکیش کنم😭😭

من جفتم پایین بود همش استرس خونریزی داشتم و قندم داشتم همش میترسیدم دور از جون پسرم بگیره

ترس اینکه کیسه آبم تو یه جای عمومی پاره بشه آخرسر تو توالت خونمون پاره شد‌

نوه این که همش بند ناف بپیچه دور گردنش هم خیایی داشتم

من فک میکردم کیسه اب پاره بشه نکنه تو دسشویی باشم نفهمم😅

چون یه سقط داشتم قبلش از روزی که بی بی چکم مثبت شد تا لطظه ای که بزارن تو بغلم تمام وجودم استرس و التماس بود مامانم میگفت من خودم سه تا بچه اوردم خواهرتم یکی اورد قد حاملگی تو استرس نکشیدم تودیگه بچه نیار دیوونم کردی😂😂😂

من میترسیدم لگدو چنگایی ک میزنه کیسه ابو پاره کنه 🤦‍♀️🤦‍♀️🤦‍♀️

وااااااای منو انقد تو کلاس بارداری گول زدن که تو چون مربی ورزشی و لگنت خیلی پهن و خوبه زایمانت راحته
منم فک میکردم انقد تو بارداری ورزش کردم و روحیه مو بالا بردم و آمادگی برای زایمان طبیعی دارم که اون روز اصلا اذیت نمیشم و تمام ترسم این بود دشمنام بیان بیمارستان چشمم میزنن 🤣
چشمت روز بد نبینه تمام دکترا و پرستارا رو سرم جمع شدن و وقتی دخترم به دنیا اومد گفتن جز سخت ترین زایمان هایی بودی که دیدیم🤣🤣🤣

چه روزای بدی بود وییییی

انسولین 🥲
چقد اولین بارا گریه میکردم

من وزن پسرم کم بود چقدرغصه میخوردم