۴ پاسخ

واقعا باید روزی هزار بار شکر کرد امیدوارم هیچ پدرو مادری شاهد همچین صحنه ای نباشن و داغ جیگر گوششون رو نبینن اما واقعا لازمه گاهی همچین اتفاق های تلخی رو از دیگران ببینیم و بشنویم تا قدر لحظه لحظه هامون رو در کنار عزیزامون بدونیم خصوصا اون دسته از مادرهایی که دائم غر میزنن خسته شدیم و کاش بچه دار نمیشدیم و سر بچه کوچیک و بی زبون داد میزنن و یا بچه رو کتک میزنن
من که لحظه به لحظه خداروشکر میکنم برای وجود دوتا پسرای عزیزتر از جونم

بیمارستان محیطش خوب نیس اصلا آدم میره اونجا درد خودش یادش میره خدا بهشون صبر بده وااقعاااا😢😢

وااااااای 😭😭😭😭😭 چقدر وحشتناک خدا واسه هیچکس نیاره
من بیمارستان اکبر رفتم واسه پسرم ک خون ریزی شدید داشت بعد ختنه بد ختنه کرده لود دکتره خدا لعنتش کنه بعد فقط بیمارستان اکبر قبول کرد خیلی خون ریزی داشت از حال رفته بود بچم الهی بمیرم یادم اومد داشت‌م میمردم فقط چ روزی بود خیلی بد بود

پناه بر خدا

سوال های مرتبط

مامان ایرمان👶🏻 مامان ایرمان👶🏻 ۱۴ ماهگی
مامانا امشب یه اتفاق خطرناک برای ما افتاد اینجا میگم
که تجربه بشه واسه شما
البته که خداروشکر بخیر گذشت
من امشب شام ایرمانو براش گزاشته بودم رو میزش و توی صندلیش غذا داشت میخورد و منم نشستم کنارش که کمکش کنم
چون خودمم گرسنم بود ساندویچمو اوردم همونجا بخورم
یه لحظه رفتم سر گاز به غذام سر بزنم و ساندویچمم رومیز غذاش بود
برگشتم دیدم لپش پر پره و داره حالت زور میزنه انگار ناله میکرد و میخواست از صندلیش بیاد بیرون
منم زود بغلش کردم یه لحظه دیدم یه تیکه همبر بزرررگ تو دهنشه
نمیتونست نفس بکشه
یه لحظه چنان ترسیدم دیدم کبود شد قشنگ چند ثانیه صورتش قرمز شد و من واقعا وحشت کردم
فقط سعی کردم تو اون لحظه به خودم مسلط باشم و سریع برگردوندمش رودستم چندتا زدم تو پشتش که یهو حجم زیادی غذا از دهنو بینیش اومد بیرون
نفسش باز شدو گریه کرد
پشتشم دوتا عطسه کرد و دیگه اکی شد
اگه من دستو پامو گم میکردم واقعا قفل میشدم اون لحظه
شوهرمم که کلا زود میترسه اینجور وقتاا و اوضاعو بدتر میکنه

از بچه ها یک لحظم غافل نشید
و اگر اتفاق این مدلی افتاد اصلا دستو پاتونو گم نکنید
فقط سریع بچه رو برگردونید و بزنید تو پشتش
امیدوارم هچوقت تجربش نکنید ولی خب ممکنه پیش بیاد واسه هرکسی
گفتم تجربمو بگم دونستنش خالی از لطف نیس

❤️❤️
مامان تیارام مامان تیارام ۱۶ ماهگی
مامانا
امشب ی اتفاق خیلی بد برامون افتاد
تیارام رو پام داشت خواب می‌رفت که یکدفعه بلند شد
گیج خواب بود
که ی دفعه با صورت با فاصله ده سانت هم نبود پستونکش تو دهانش بود دیدم صدا جیغش بلند شد
بغلش کردم دیدم چیزی نیست بعد دیدم از گوشه لبش خون اومد دهانش باز کرد پر خون بود
ایقد ترسیدم خدایا هیچوقت این صحنه ها نشون من نده
کلی وقت فقط خون میومد
بعد ک کمتر شد نگاه کردم دیدم لثه دندون بالایی خیلی زخم بدجور شده
دیگه بردیم داروخونه بهش فعلا نیستاتین داد گفت برای زخم
دیگه خوابش برد
خیلی میترسم فکش مشکلی پیش نیاد
یا دندونش تو لثه نشکسته باشه
خیلی فکرا میاد تو سرم
دکتر داروخونه گفت نیازی نیست جای ببری اما همینجور خود خوری میکنم
((((((جدا از این اتفاق من عصری عکس تیارام گذاشتم اینستا داشت می‌خندید دندونش معلوم بود
بعد همون لثه اش اینجور شد امان از چشم زخم امان از چشم بد
واقعا بعضی آدما خیلی نظر تنگ و دلشون سیاه هست باور کنید همه خوش قلب نیستن)))))😓بازم میگم خدایا شکرت
انشاالله خدا همه بچه ها رو محافظت کنه
انشاالله هیچ مادری غم نبینه♥️🙏