۸ پاسخ

تبریک تبریک✌🏼✌🏼✌🏼

عه جدی ؟
منم میترسم ینی پسر من خودشم فقط له می‌کنه و اصلا نمیخوره

آنیا انقد هویچ پخته بروکلی... دوست داشت کم کم میخواستم کوکو اینا شروع کنم نمیدونم چرا یهو کامل برگشت و فقط میکس شده میخوره دیگه میترسمم امتحان کنم خودشو جوری خفه میکنه سیاه و کبود میشه

نوش جونش
میشه دستورشو بدین
منم خیلی میترسم و هنوز نونم ندادم

نوش جونش اما نترس اگه با دستت له میشه اونم با لثش میتونه بخوره من به پسرم کم کم همه نوع بافتی دادم اما بدغذاست😂

منم دخترم ۸ماه و۱۴روزشه میتونم درست کنم؟

آفرین ب تو عزیزدل
میشه دستورشو بدی

منم امروز پختم ولی دوس نداشت فقط میخاس له کنه ت دستش🤣

سوال های مرتبط

مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۰ ماهگی
تا حالا شده شما هم به رفتارای بچه تون دقت کنید؟
به استقلالش؟به علایقش؟به کارایی که انجام میده چیزایی که دوست داره؟چیزایی که زود یاد میگیره....
خونه خودم که بودم‌ موقع غذا صورتم رو میاوردم جلوی رز میگفتم نام نام...
بعد قاشقشو میاورد جلو که مثلا بهم غذا بده!
اول فکر کردم اتفاقیه...بعد امروز دوباره انجام داد اینکاررو...
مثلا مامان اولین کلمه بود که گفت...ولی اصلا به کار نمیبره...مگه خیلی کارش گیر باشه عصبانی باشه من دور شم ازش یا خوابش بیاد!
بچه ای که من از اول کلی تمرین کردم دست بزنه...با دوبار گفتن‌نام نام انجامش میده و‌موقع غذا خوردن میگه...
و به شدت هم به صورت من توجه میکنه که چه جور بگم مثلا....
سینه خیز رو چندوقتی بود یاد داشت اما فقط برای پستونکش..
برای چیز دیگه اصلا...الانم خیلی کارش گیر باشه...کتاب مورد علاقه شو‌ براش میخونم دست خودش باشه شده حتی ورق زده و خودش یه صداهایی درمیاره.
کلا میدونم تو این سن هر بچه ای یه مهارتی رو یاد گرفته...یکی دست میزنه یکی چهاردست و پا میره یکی راه میره و....
اما اینکه انگار تو یه زمینه قوی تر از اون یکی دیگه س جالبه.بعد من نمیدونم باید چیکار کنم؟چی رو باهاش بیشتر کار کنم؟
مامان رز🌹 مامان رز🌹 ۱۰ ماهگی
کتاب جدید شروع کردم...در مورد عشق و ازدواج بود اما همین اول من رو میخکوب کرد...از یه روانشناس و تحقیقاتش در مورد حضور فیریکی و احساسی والدین و بچه ها...حدود ۱۹۴۰ اینا بچه ها که مریض میشد والدین در بیمارستان بچه رو تحویل میدادن میرفتن..‌اجازه حضور تو بیمارستان نداشتن‌.نهایت هفته ای چندساعت...این روانشناس میاد تحقیقات انجام میده و تاثیر دلبستگی رو مشخص میکنه‌ رو‌ احوالات...
خیلی تو فکر رفتم...اونقدر که این بخش های مهمش رو برا دوستم فرستادم که درموردش حرف بزنیم.دیشب که بینی رز رو با مکافات همسرم تمیز کرد...اومد دستمال رو بندازه سطل آشغال...بهش گفتم الان این‌ مهم‌نیس...برو بغلش کن.الان بغل کردن مهمتره.با خودم میگم من مادر چقدر حضور فیزیکیم کیفیت داره؟این خودش میشه سند این حرف که نگیم بچه بغلی میشه....
خیلی دوست دارم نظرتون رو بدونم.خیلی دلم‌میخواد درموردش حرف بزنیم...
یه لحظه ترسیدم که من که حای خواب رز رو جدا کردم....البته کمتر از یه متر....ولی باز یادم اومد حتی وقتایی که بیدار میشد و فکر میکردم از دوریه پیش خودم‌میخوابوندم هم باز بیدار میشد که معلوم شد برا دندونه...
و اینکه ما قبل خوابوندن و بعد بیداری سریع میریم بغلش میکنیم.چن دقیقه ای بغلمه و بعد میذارم رو زمین.
اما تو بیداری باید از شوهرم بخوام بیشتر حواسش به بغل کردن رز باشه.😢
یکی هم تو کامنتاس