۱۴ پاسخ

ای بابا همش میگذره من چی بگم بجه مدرسه ایی ک کارشو خودم میکنم بجه سه سالو نیمه ک وابستمه والان ژایمانم نزدیکه بیخودی اشک میریزم ازمسئولیتای سنگین وتنهابودن اما دلم خداعم ویادم میره سرپا میشم قوی باش فقط

عزیزم خوب میشی یکم زمان بده
منم اینجوری بودم
فقط گریه میکردم و با همسرم اعصاب خوردی راه مینداختم
از اینکه توانم کم شده بود از اینکه تنها تو غربت باید بچمو بزرگ کنم و هزار تا چیز دیگه ناراحت بودم و فقط گریه میکردم ولی بعد دو سه هفته ک گذشت خوب شدم شکر خدا الانم بچم تقریبا کاراش رو روال شده و دیگه اذیت نیستم

بیخیال قرص نمیخواد منم همین بودم الان خواهرم مسخرم میکن میگ لیانا گریه میکرد ابجی زودتر ازون گریه میکرد
همه چی درست میش این حسا عادیه ما مامان اولیا چون یهو زندگیمون تغییر میکنه خیلی برامون سنگینه ممکنه طول بکشه تا هضمش کنیم عزیزم

افسردگی بعد زایمانه
نگران‌نباش همه هنیطوری ان
منم‌بودم
اتفاقا تنها باشی توو خونه بهتره قشنگ ب کارات میرسی
جایی موندی کم‌اوردی زنگ میزنی میان‌پیشت
منم سختم‌بود گریه میکردم ولی گذشت خداروشکر
نکران‌نباش شبای سخت تند تند میکذره
حرف بزن باکسی ک گوش میده ب حرفات یا برو مشاوره

ویتامین ب۱ ۳۰۰ بخر هرروز بعد صبحانه بخور
کمبود ویتامین ب خیلی وقتا باعث افسردگی میشه

عزیزدلم منم دقیقا عین تو بودم با همین شرایط و همین افکار فک میکردم افسردگی بعد زایمان باشه
اما کم کم که قلق کار اومد دستمو و خودم سرپا شدم که بتونم کارای دخترمو انجام بدم و به خودم و شوهرمو خونمم برسم این افکارم کمتر شدن
کار من هر دقیقه گریه بود شب و روز نداشتم دکترم میگفت روحیه خیلی ضعیفی داری چرا با این شرایطت بچه خواستی
اما خوب خدا توانشو بهم داد و به یک ماهگی مایا نکشید خوبه خوب شدم
توهم بگذره خوب میشی فقط سعی کن با وقت گذروندن با نینیت خودتو سرگرم کنی
مامان اولی بودن خیلی سخته

من الان الان افسردگی گرفتم همش دارم گریه میکنم و تو فکر بعد از زایمانم که چجوری بگذرونم روزای سختو با دوتا بچه انتخاب خودم بود و فکراشو همش کرده بودم برای فرزند دوم ولی نمیدونم این حسا از کجام میاد بیرون

طبیعیه منم همین بودم شب اولی ک بچم توی خونه رف زیر دستگاه برای زردی نابود شدم از بس گریه کردم یا کلا سر هر بحث کوچیکی اشکام میریخت بعد دو سه هفته بهتر میشی از نظر روحی البته والا بچه داری همش سخته

طبیعیه اگرشوهر منم کنارم نبود منم داغون میشدم. چون یهویی اشکم میومد
شوهرم میومد ارومم میکرد

عزیزم می دونم واقعا حال وحشتناکی هست
ولی بیا به این فکر کن که خدا فرزند صحیح و سالم بهت داده و می تونسته اتفاق های بدی بیفته که نیافتاده و شکر کن بابت این که خودت نینی و همسرت سالم کنار هم هستین
صدقه بده و روی حیاط حتما اسپند دود کن جوری که بوش روی لباست نمونه که بچه اذیت بشه

منی که هیچکسو ندارم باید چکار کنم😒

بگو یه ارامبخش با دوز پایین برات بنویسه عزیزم
البته اگه تاثیری روی شیرت نداشته باشه و برای بچه بد نباشه

افسردگی بعد زایمانه حتما برو پیش مشاور

مم دکترم یه ویتامین داد که ضد استرس هم بود واقعا معجزه کرد

سوال های مرتبط