۲۳ پاسخ

مغزهای کوچک زنگ زده

الهی بمیرم برای اون دختری ک تو شکمشه و حتی وسایل سیسمونیش برای خودش نیس

هوووف خو توسی زرد میگرفت حداقل مشترکه

🤣🤣🤣مگه این عقب مونده ها تموم میشن اخه 🤮🤮حداقل اوسکول اگه پسر دوس داری بگو برا پسرم وسایل نو میخرم نکه دست دوم استفاده کنی اینا دردشون عقل نداشتشونه

کاش خدا به این آدما دختر نده.....

سلام دزدروگرفتین یانه

همین الان تاپینگ دزدی خونتون خوندم دارم سکتع میکنم 😂

حالا رنگ اسپرت میگرفت بی سلیقه
رنگی گرفتع که فقط پسراستفاده میکنه

ایشالله که خدا به همه بده سالم اونیم ک ارزوشونه بده

😂😂😂😂😂

اقاااا من از صورتی خوشم نمیومد خیلیارو ابی گرفتم 😂😂😂

میگفتی چقد اقتصادی😂😂چندتا آپارتمان اینا خریدی بااین‌اقتصادی بودنت

درخواست دوستی میدین

عزیزم دستگاه بخور چی خریدی عکس میدید

گلم مسدود شدم درخاست میدی

اخه حداقل توسی بردار دختر پسر نداشته باشه لعنتی نه اینکه بچه تو شکمت دختر باشه به امید پسر دار شدن آبی برداری 😐😐😐😐😐😐😐
من بچه اولم دختر بود حتی یه درصد فکر بچه دوم نکردم همه صورتی از دم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣
کل اتاق دخترم صورتی بود حتی نصف لباس هاشم 😂😂😂😂
اینا چه اسکولن 🤣

حداقل یه رنگی میخریدک برا جفتش خوب باشه😑😑

خدایی پسر چ گلی میزنه به سرشون

من بچم پسر بود ولی اکثرررررر وسایلشو اسپرت گرفتم فقط لباسا و اسباب بازیاش آبی داره
البته کلا خیلی رنگ آبی رو نمیپسندم و هرزمان بخوام براش اتاق بزنمم از رنگای پاستیلی استفاده میکنم

ما هم گفتیم طوسی میگیریم ک برا هر دو قابل استفاده باشه وسط کار با مامانم پشیمون شدیم گفتیم ول کن بابا حالا تا بعدی ، برا اون نو می‌خریم، اونجا یکی همین سوالا از ما کرد داشتم گیر سر بر میداشتم گف ب کارت ک نمیاد الکی هزینه نکن ، گفتم چرا ی کار تمیاد ؟ گف مگه پسر نیس ؟ اونجا ب خودمون اومدیم گفتیم گناه داره هر کی بیاد سیسمونی ببینه فک میکنه پسر دوست داشتیم دختر شده🫠💔

وای دقیقا منم یه بار رفته بودم واسه بچم خرید یه بنده خدایی اومده بود واسه نوه تو راهش سیسمونی بخره ،وای ب قدری این آدم در هم برهم انتخاب می‌کرد لباسارو فقط دلم ب حال اون پولی که داشت میرفت میسوخت ،آخه کی لباس بیمارستان زرد برداشته حتی بهش گفتم حاج خانم سفید بردار زردی بچه تو لباس زرد مشخص نمیشه گفت نه این خوبه ،وای همه رنگا در هم نه دخترونه بودن نه پسرونه ونه اسپرت والا آنقدر بد سلیقه بودن بچه تو راهشون دختر بود ،۳۰ تا شلوار تو خونه رنگ تیره برداشت قهوه‌ای ومشکی ،آخه کی تن بچه چند روزه مشکی کرده

🤐🤐🤐🤐🤐🤐🤐
آدم شاخ درمیاره

درک نمیکنم اخه دختر رنگ ابی بعدی پسر شه دختر والا عزیز تره

سوال های مرتبط

مامان گندم🌾 مامان گندم🌾 ۱۷ ماهگی
روز تولد بچهامون برای همتون بهترین خاطره س
اما برای من و خونوادم خیلی خاطره ی دردناکیه
میخام اینجا بگم شاید بدرد یک نفر خورد که به دکترا ب همین راحتی اعتماد نکنه
درست پارسال تو همچین روزی فرشته من دنیا اومد
یک تیر ۴۰۲ ساعت هشت و نیم صبح با عمل سزارین گندم کوچولوی من دنیا اومد
ی دختر تپل و سفیددد و ناز دکتر تا گندمو دید گفت وای چقدر تپله
همه چی خوب بود تا شب که تو بغلم خواب بود دیدم بدنش داره تکون میخوره به پرستار گفتم گفت بزار قندش رو چک کنم چک کرد گفت مشکلی نداره
صبح شد و ما مرخص شدیم و همه چی تا فرداش خوب بود
فردا سوار ماشین شدیم ک بریم شنوایی سنجی دیدم تو ماشین خیلی داره بدنش تکون میخوره ازش فیلم گرفتمو همونجا سریع بردیمش دکتر
پیش همون دکتری که تو بیمارستان اومد بالا سرم دکتر مشفق!
خانومای بندری میشناسن این دکترو ب شدت بداخلاق و تنده
من رفتم‌داخل گفت چی شده فیلمو نشون دادم، گفت نمیگم فیلم نشون بده بگو چی شده بغض تو گلوم نمیزاشت حرف بزنم گفت حرف میزنی یا ن گریه هاتو بزار برا تو خونه
گفتم بدنش تکون میخوره خلاصه ی عالمه سوال پرسید و فیلم و تا دید گفت تشنج ببر بستری کن!
اولین بار کلمه تشنج رو از دهن همین‌ دکتر شنیدم و نگو ک این تازه اول راه بود
ی جوری گریه میکردمو از مطب اومدم بیرون ک همه مامانایی ک تو مطب بودن دورم جمع شدن گفتن چی شده
شوهرمم نشسته بود بیرون راهش نمیدادن تو میگفتن فقط یک نفر بره داخل
خلاصه ب شوهرم گفتم دکتر میگ تشنج گفت ببریم ی دکتر دیگ
بردیم دو سه تا دکتر دیگ و همه گفتن تشنج!
آخرین دکتری ک بردیم دکتر رحمتی بود گفت ببر بیمارستان کودکان بستری کن
من شکمم پاره بخیه هام باز بچم همش سه روزش بود!

بارداری و زایمان
مامان نویان مامان نویان ۱۲ ماهگی
امروز رفتم تو یه فروشگاه چیزی بخرم
یه دختر پنج شش ساله اومد با روی خوش سمت نویان ...بعد هر سمت میرفتم می اومد باهام یهو دیدم دست نویان رو می گیره نویان زد زیر گریه ‌‌..من گفتم شاید چون غریبه س ترسیده
دوباره این کار تکرار شد نویان بیشتر گریه کرد برگشتم گفتم دستش رو نگیر ولی گریه نویان قطع نمیشد مامان دختره اومد نویان رو بغل کرد گفت ببخشید خاله ...
نویان رو بغل کردم دوباره تکرار کرد این سری سرم رو برگردوندم دیدم نگو با ناخوناش داره دست بچه رو فشار میده من خاک برسر اصلا متوجه نشدم فقط گفتم کوچولو چرا اینجوری کردی دستش رو ...مامانش گفت بزنش گفتم من اجازه ندارم بعد فروشنده گفت این همه بچه ها رو می چزونه قبل شما هم صورت یه بچه رو چنگ انداخت ...به مادرش گفتم شما وقتی می دونی بچه تون اسیب میزنه چرا به مادر بچه ها نمی گید که مراقب باشن چرا پسر من گریه میکنه به من گوشزد نمی کنی دخترم داره فلان کار رو میکنه ...
اونقدر گریه کردم که بچه م اینجوری زخم میشد من نمی فهمیدم ...