اشکم دراومد
پدرشوهرم پیامم داد مسیحارو بیارید اینجا
منم خونه تنها بودم بچه داشت اذیت میکرد شوهرم سرکاره تا ۱۲...
گفتم حالا که پیام داده بریم اونجا...بچه رو برداشتم و بخاطر اینا اومدم خونشون مادرشوهرم هنوز نرسیدم گفت بچه راه میره ؟
اینقده حرف مفت زدن
خواهرشوهرم موز کامل سیب و هلو تکه های بزرگ پوست کرده داده
میده دست بچه...میگم عزیزمن این هنوز کوچولویه دندون نداره میپره تو گلوش یدفعه نه چنددفعه اینکار کرد
این ازاین
دوباره جاریم میگه چهاردست پا نمیره بعدش به مشکل میخوره
یکی اینطور بوده فلج شده
الانم پدرشوهرم زیر بغلای بچه رو گرفته راه میبره میگه چرا بچه پاهاش درست نمیزاره رو زمین چرا پاهاش کجه چرا فلان چرا چنان
پاهای بچه رو چرب کن
چه کاری کردم اومدم اینجا...
چقدر حرف بهم زدن
خدایا توشاهدی چقد اذیتم میکنن

تو تخم چشماشون نگاه کن و لبخند بزن حرفاشونو به تخمدانت بگیر🙂

عزیزم آدم که بدون شوهر خونه خانواده شوهر نمیره

بدون شوهرت هیچ وقت نرو بینشون دیگه

دیگه عیب نبود بزارن روش
والا منم هردفه میرم خونه خواهرشوهرم پسرم یا‌ دل درده یا گوش درده یا عرق سوز شده یا یه چیزی به ریشش می بندن دیگ

برای ارامش روانت برگرد خونه از این قوم دور شو

کر بگیر خودتو در برابر این آدمایه بی‌فرهنگ

مامان هدیه خدا مسیحا درخواست میدی داشته باشمت دورت بگردم من درخواستام پر نمیتونم ببخشید قشنگم🌹🙏

بهشون میگفتی والا ما اینجوری نبودیم نه ماه راه نرفتیم شوهرم نه ماه راه می‌رفت ؟یا از جاریت می‌پرسیدی مگه نه ماه بچه های شما راه میرفتن؟

دقیقا منم چندشب پیش مادرشوهرم داشت تعریف پسرمو میداد که چطور رو سینه میره جاریم میگه این دیگه بزرگه باید تاالان راه میرفت خدالعنتش کنه انشالله خدا جواب قلب شکستمو ازش بگیره. منکه اطرافم ندیدم بچه 9ماهه راه بره میدونم هست ولی من ندیدم حالا بچه ها خودش 1سال ونیم راه افتادن شانس قهرم باهاش حرف نمیزنم تو اشپزخونه بودم صداشو شنیدم وگرنه جوابشو میدادم

عزیزم کم کم بهش میوه‌های نرم بده دستش باید جویدن وبلعیدن رو یاد بگیره ۹ ماهشه ماشالله
بقیه حرفشون رو نشنیده بگیر چرت وپرته

بگن جونشون دراد هر بچه ای فرق میکنه رشدش

بقران خانواده شوهری همینن میریم خونشون بچم وزنش کمه وایییی چقدر ریزه وایییی هیچ نمخوره چرا اینجورییی اونجور همش دنبال ماجران ظهلم میره ازشون ماک دیردیر میریم هفته یکبار ۱۰ روز یبار

وای عزیزم
خودت اجازه دادی که اینقد حرف میزنن و عیب رو بچه میزان
دفعه بعد اگر چیزی گفتن با احترام بگو کسی حق ندارد عیب رو پسرم بزاره
یا اصلا بگو شوهرت بگه
اگه هم دیدی فایده ندارد کمتر برو
دعوا و بحث هم نکن خیلی آروم باش

ایندفه ای برگشته میگه پسرم هرچی نباشه شیر خودمو خورده بدنش سالمه
آخه من شیر نداشتم شیرخشک میدم پسرم

هیچ وقتم بدون شوهرت نرو

همون اول خودتو ناراحت نشون می‌دادی میگفتی عادیه همه همینطوره. بزار می‌فهمیدن

ای خداااااا
به جاریت بگو لطفا شما هیچی نگوووو
چقدر حرص میدن
کاملا درکت میکنم آدم میمونه نمیدونه چی بگه بهشون😒

ب اونجات بگیر 🤪

ب یه ورت🤣

خانواده شوهرمنم همینجوری میکردن باهام اوناشهرستانن هربار میرفتم کلی چرتو پرت میگفتن واز طرز بچه بزرگ کردن من ایراد میگرفتن این بماند بچه برادرشوهرم دخترمو میزد میگفتن عیب نداره تونباید هیچی بگی بزار بزنه منم دیگه پامو خونشون نمیزارم کصخولم برم حرص بخورم بچمم کتک بخوره

عجباااا😐😐😐😐😐چه ادمایی پیدا میشن هنوز منقرض نشدن اینا؟؟

هیچکدوم از اینایی که میگن درست نیست مهم اینه
پسر منم تازه چهاردست و پا میره بعضیا اصلا نمیرن مستقیم راه میوفتن
زودتر برو خونه گلم خب یه آیت الکرسی ام بخون و صدقه بنداز

همه همینجوری غصه نخور مجبور به تحملیم

یا خداا نرو عزیزم نرو