۶ پاسخ

اوهوم من شاغل نبودم ولی یسری کم انجام دادم ولی خب بدرد نمیخورد الان دلم میخواد کار جدید شروع کنم این اموزش دیدنش اینکه نشه بیشتر ناامید شی میترسم همش میگم من توانایی دارم چرا نمیتونم بیشتر عصبی افسرده میشم

و من هم شرایطم مثل شما ست و کاملا درمونده شدم
🥴

کار قبلیت چی بوده؟ کار تو خونه انجام بده

من منتظرم پسرم بزرگ بشه بزارمش مهد بعد کار جدید شروع کنم اصلا طاقت دوریشو ندارم 🥲

عزيزم عادت ميكني من صب تا ظهر دخترم پيش مامانمه من ميرم سركار
هم برا روحيه خودت خوبه هم بچت هم پيش مامانت عادت ميكنه كم كم

تاپیک هاتو خوندم چقدر زندگیت شبیه منه اصلا ی جاهایی فکر کردم خودم نوشتم از روپای خودت ایستادن کار کردن کارگاه زدن سن بچه ها شوهر دو شیفت و ....خیلی جالب بود

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۱۳ ماهگی
سلام از روزهای نسبتا سخت
واقعا نمیدونم شاغل بودن مادر تا چه اندازه با فرهنگ ما ایرانیا همخونی داره!
ولی من واقعا دارم اذیت میشم، نصف روز سرکار، نصف بقیه هم بچه داری و کارای خونه و پیش پیش نهار و شام فردا رو گذاشتن
از طرفی باید قبل کار برم بچه رو بزارم پیش مادرم و بعدش هم برم بیارمش
دلم خیلی کارا میخواد
خیلی دوست دارم کتاب خوندن رو ولی از وقتی مدرسه ها باز شده نمیتونم حتی مطالعه ازاد هم داشته باشم...
پسرم هم مدام مراقبت میخواد...
نیاز مالی نداریم شکر خدا بگم بخاطر پول میرم واقعا شغلم رو دوست دارم و براش زحمت کشیدم... حالا همسرم میگه نرو این یکی دوسال مرخصی بدون حقوق بگیر
تازه از مرخصی زایمان رفتم سرکار واقعادوست دارم کارم رو...
چقدر زندگی سخت شده
عذاب وجدان مادری یه طرف ک ۵ ساعتی پیش پسرم نیستم و دلم پیششه
عذاب وجدان کاری یه طرف اینکه واقعا کارم رو دوست دارم
عذاب وجدان خونه داری و کارای خونه از همه بدتره
دلم میخواد یکیو بیارم کارامو انجام بده ولی میدونم کسی ام بیاد نمیشینم ک میخوام واستم بالاسرش بگم اینو بزار اونو بردار بدتر سختمیشه


خلاصه که
شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم هنوز
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود

دلم عمیقا برای ۱۶ و ۱۵ سالگی تنگ شده!
دنیا خیلی سریع میگذره!