سلام مامانا لطفا بیاید یه لحظه نظرتونو بنویسید
من کلا زندگیم از مدار خارج شده. نمیدونم من بلد نبودم بچه داری کنم یا مدل بچه ها اینه....
بچه من هنوز فقط با کابینت ها درگیره .. کمد ها...
غذاخوردن هم ک کل خونه میشه غذا .. کل مبل ها رد کثیفی خلاصه که هرچی جارو میزنم جمع میکنم پاک میکنم بی فایده.. فقط هم جیغ بهونه کارشو میزنه زمین میزنه تو سر خودش.. لامپها را مدام روشن خاموش میکنم موهامونو
میکشه میزنه و کلا میگه برو.. نکن و..... از اضافه جمع کردن خستم... فشار عصبی رومه. دوس دارم خونه ساکت و نرمال باشه نمیشه فقط از صب باید سر و کله بزنم سر و صدا اونم با یه بچه فقط... صبحانه نخوردم الان ۲ ساله نمیزاره ناهار و شام اکثرا سرپا هر چی میارم سر سفره چنگ میکنه نمیزاره سفره پهن بشه .... دیروز فشارم افتاد از خستگی بیخابی تغذیه ناکافی خود من که خیلی عصبی شدم داد هوار.. شوهر منم دیگ بدتر خیلی داد و بیداد میکنه...
راهکاری دارید؟شما هم اینجوری هستین یا فقط ما کلا خونمون نا آرام هست؟؟؟

۱۶ پاسخ

من کم کم بعد دوسال دارم به زندگی عادی بزمیکردم بخدا همه همین بودیم

عزیزم همه تو این سن همینطوری هستند.سعی کن از افعال امری و بکن و نکن استفاده نکنی.تا میتونی با لبخند و ارامش حرف بزن.بچه ها بسیار باهوشند چون اشفتگی درون ما رو متوجه میشند.لطفا مدیتیشن کنید.هر شب قبل خواب چند ایه قران بخوانیدیا یک اهنگ ارام بخش گوش کنید.صداتون کنترل کنید.همه رفتار بچه ها به عکس العمل رفتاری ما بستگی داره وگرنه اونها که پاک دنیا اومدند. و بی الایش هستند.همه انعکاس رفتار گفتار و برنامه های تی وی و رفتار اطرافیان با بچه است

عزیزم باید از یکسالگی به بچه قوانین خونه رو مدام بگی. الان پسر خود هم سن بچه شماست.
ولی هیچکدوم از اینکارارو انجام نمیده .من تو خونه از یکسالگی بهش گفتم یه سری کارها ممنوعه و یه سری کارها آزاده .الان خونه من پر از دکوره اما اصلا پسرم دس نمیزنه ،خونه من کلا تمش سفیده ولی دریغ از کوچکترین لک .از یه سنی به بعد سخته به بچه ها اینا رو فهموند

ماهممون اینجوری هستیم
منم خیلی عصبی میشم داد میزنم گاهی اوقات دخترمو میزنم😶😞
بعدش عذاب وجدان میگیرم میشینم هزار بار بوسش میکنم خونه نامرتب همه جا کثیف
ولی همه اینا میگذره
بلاخره بچه ها بزرگ میشن عاقل میشن کاراشونو خودشون انجام میدن

بزار بترکونه همه جارو بیخیال باش بزار بچگی کنه خونه ماهم کثافت گرفته ولی چاره نیس گنا دارن بچه ها ب خاست پدرومادر بدنیا میان پس بزار راحت باشن

بچه اول معمولا اینطوریه
واسه دومی ،خیلی بیخیالتر و راحت‌تر میشی.
سعی کن بیخیال باشی،اون که کار خودش رو میکنه،اگه بیخیال باشی و اصلا نگاش نکنی،خودش خسته میشه و میفهمه نمیتونه شما رو عصبانی کنه، پس بعد از چند روز خوب میشه.
بزار هر کار دوست داره بکنه،فوقش روزی دوبار جاروبرقی میکشی و وسایل رو میزاری سر جاش.
موقع غذا هم بهش تذکر بده که اگه از سر سفره بلند شه و راه بیفته توی خونه ،غذاش رو جمع میکنی و واقعا این کار رو بکن.
بزار گرسنه بمونه، هر چقد گریه کرد ،به روی خودت نیار،نذار عصبانیت کنه

بچه بنظرم اگه ریخت و پاش نکنه همه چیز رو امتحان نکنه بچه سالمی نیست

ای بابا بچه اس دیگه اسمش با خودشه هیچی نمیفهمن

یک کارگاه فرزند پروری و کنترل خشم والدین از مرضیه اسماعیل پور بخر یا برو دکتر روانشناس کودکان

عزیزم منم دقیقا وضعیتم مثل شماست..ولی اینو بدون هرچی شما وهمسرت عصبی تر بشین بچه هم بدتر می‌کنه هرچی آرامش خودتو حفظ کنی ومحبت بین شما وهمسرت بیشتر باشه..بچه هم آروم تر میشه وتحمل شرایط براتون راحت تر..تمیزی هم ول کن الان مبل وفرش من قاب دستماله ولی به خاطر یه مشت وسیله عصای خودمو بهم نمیریزم چون بعدها میشه آمیزش کرد یا نو بخری اما تربیت وروح روان بچه رو نمیشه دیگه درست کرد

من دکتر غددم گفت برو دکتر روانپزشک و روانشناس که برات فرزند پروری یاد بده

همه کم و بیش این کارا و عادتارو دارن،من دخترم عادت داره تا من اسباب بازیاشو جمع میکنم سریع میاره همه رو پخش میکنه تو خونه و ول میکنه میره پی کارش،یه چهارپایه هم دارم برا کابینتایی ک دستم نمیرسه استفاده میکنم اون شده عصا دستش هرجایی ک فکرشو کنی با این جهارپایه قد خودشو میرسونه و سرک میکشه،خونه هم ک بخوام تمیزی کنم ک کلی جایه کار داره ولی خیلی خودمو درگیر نمیکنم ینی واقعا همینطوریشم کم میارم چ برسه بخوام اساسی تمیز کنم،زیاد سخت نگیر این روزا میگذره

ما هم همینجوریم ولی اقتضای سنشون هست و فقط باید صبوری کرد سعی کن بیشتر ببری بیرون تا انرژیش تخلیه شه

ببین بچه ها تا حدودی اینجورین ولی شما ی کم باید بعضی عادتاشو ترکش بدی مثلا لامپ خاموش و روشن میکنه اون داره بازی میکنه ولی اعصاب ماها دیگه نمیکشه اینجور مواقع با ی چیز دیگه سرگرمش کن فک کن با ی بار درست میشه نه باید جایگزین کنی ؛ دختر من ی مدت همش تو خونه راه میرفت و ی ذره غذا میخورد اونم پخش خونه کرد چند بار بهش گفتم باید بشینی یا اگه بخای اینجوری بخوری بهت نمیدم ؛ ب مروربهتر شد

منم کلا اینجوریه ام
یه مدت خودم رو بچه فرض کردم و بیخیال شدم
اول غذا درست میکنم و بعد با بچه حسابی بازی میکنم و بعد خونه رو تمیز میکنم

دقیقا خود منی. تازه من ی پسر نه ساله هم دارم. ک باید ب اون درس و مشقشم رسیدگی کنم. کلا رد دادم

سوال های مرتبط

مامان arsam مامان arsam ۲ سالگی