پارت دوم زایمان طبیعی
اینم بگم قبل اینکه برم بیمارستان یه قاشق روغن کرچک خورده بودم چون یبوست داشتم و نصف لیوان دم کرده زعفران.ک اونام تاثیری تو دردام نداشت و به نظرم انقباضاتمو بدتر کرد. خلاصه وقتی بستریم کردن گفتن هنوز یه سانتی و هی شروع کردن معاینه تحریکی و معاینه ک خیلی دردناک بود از ساعت ۴ صبح ک بستری شدم ساعت ۶ یا ۷ بود یک سانت و نیم شدم .و خیلی خیلی درد داشتم اصلا با دردای پریودی قابل مقایسه نیست مرگ و جلو چشات میبینی.خلاصه ماما همراهم هی پیگیرم بود گفت ۴ سانت شدی میام‌.منم هر ۱۵.۲۰ دقیقه میومدن و معاینه می‌کردن اما اصلا پیشرفت نداشتم و همون ۱ و نیم بود خلاصه تا ساعت ۱۲ ظهر هی معاینه و خونریزی شدید و استفراغ وحشتناک از درد زیاد ک کل اتاق پر شده بود از خون و کثیفی.ک هزار بار گفتم غلط کردم اومدم طبیعی ولی راه فرار نداشتم بیمارستانمم فرقانی بود ک بدک نبود .خلاصه ساعت ۱۲ ظهر بود و من با دردای وحشتناک ک یکسره بدنم عرق می‌کرد و میلرزید درد میکشیدم و اونا میگفتن چته چرا مثل تشنجی ها رفتار میکنی ولی واقعا داشتم جون میدادم .گفتم آمپول فشار بزنید نمیزدن میگفتن خودت ورزش کن راه برو اما من حتی حال تکون خوردن نداشتم اون لحظه ها.خلاصه دوباره هی معاینه و معاینه رسیدم به ۲ سانت ک ماما همراهم اومد خدا خیرش بده زودتر اومد تنها نباشم.اومد خرما دهنم میداد آب میداد خلاصه کمر مو چرب می‌کرد و من فقط زجه میزدم بعد کلی اصرار و خواهش آمپول فشار زدن ک اونم دردام و بیشتز و بیشتز می‌کرد ک هر ثانیه مرگ و جلو چشام میدیدم و هی میگفتن درزش کنم اما من نمیتونستم و فقط یکم میتونستم بعد از حال میرفتم انگار بیهوش بودم خلاصه باز معاینه کردن ..

۱۹ پاسخ

نمی‌دونم چرا جدیدا همه اینجوری شدیم باز نمیشه دهانه رحم کوفتی.

منم مثل شما خیلی زایمانم بد بود وحشتناک ۱۸ساعت درد کشیدم😣

مبارکه عزیزمممم

وای خیلی درد کشیدی

لایک کن پارت بعدی روهم بخونم

مبارک باشه گلم قدمش پر از و برکت باشه... خب بعدش

الهی بگردم 😢
انگار داری زایمان اول منو تعریف میکنی
البته من در دام رو کامل تو بیمارستان کشیدم و ماما همراه هم نداشتم

به سلامتی زایمان کردی عزیزممم😍

بسلامتی عزیزمممم

ماما همراهت کی بود ؟!

مبارک باشه عزیزم

خب بعدش،

وای چقد سخت😭

وای یاخدا اصلا دلم نمیخواد طبیعی زایمان کنم ب نظرم من انقد قوی نیستم

من درد سزارین وحشتناکی رو تجربه کردم طوری که تا دو سه ساعت بعد عمل همچنان میلرزیدم دندونام بهم میخورد نزدیک بود از شدت فشار دندونام بشکنه الانم که دو هفته شده بازم نمیتونم درست حسابی پاشم بشینم برم دستشویی بچمو شیر بدم 🥲🥲🥲 ولی با این چیزایی که تو گفتی خداروشکر کردم که نرفتم طبیعی

عزیزم از چن هفته ورزش میکردی شما؟؟

باید همون لحظه آمپول فشار میزدن چقدر زجرت دادن 😑😑

عه بالاخره زایمان کردی😍😍مبااارک باشه به سلامتی

عزیزم چقدر سخت بوده🥲
ادامه اش😬

سوال های مرتبط

مامان جوجو مامان جوجو ۳ ماهگی
پارت ۲ زایمان طبیعی 🥲
همون ماما ساعت ۹ اومد آمپول فشارمو زد تا ۹ و ربع دردام کم کم خیلی خفیف شروع شد اولاش دردام هر ۱۰ دقیقه یکبار بود بعدش ساعت ۱۰ معاینه شدم یک سانت و نیم بودم و دردم هر ۵ دقیقه یکبار شد تا ساعت ۱۱ ۲ سانت شدم و دردام هر ۲ دقیقه یا ۳ دقیقه بود دیگه تا ساعت ۱۲ دردام اصلا مکثی نداشتن و اومدن معاینه کردن گفتن ۲ سانت تحت فشاره آمپول فشار خاموش کردن و گفتن دیگ از الان به بعد فقط دردای خودته ساعت یه ربع به ۲ بود ک بازم معاینه شدم البته درد شدید داشتم و ۳ سانت بودم دیگه دردام هی بیشتر می‌شد ساعت ۲ و ۴۰ دقیقه بود صداشون زدم گفتم من درخواست ماما همراه میخام دیگه تحمل این همه درد ندارم و بازم معاینه شدم ۵ سانت باز بودم ک گفتن هزینه الکی نده تا یه ساعت دیگه زایمان میکنی نصف راه اومدی و کیسه آبم رو ترکیدن واسم ولی بعد از هر معاینه من خونریزی داشتم
ساعت ۴ و نیم من احساس مدفوع داشتم میخواستم برم دستشویی ولی گفتن رو تخت کار خودتو بکن لگن درد شدید داشتم وقتی دردم میگربت تمام بدنم به لرزش میوفتاد بعد ساعت ۴ و ۴۵ دقیقه شب واسم گاز بی حسی آوردن ک بتونم درد تحمل کنم و معاینه شدم ۹ سانت بودم تو همین لحظه فهمیدن صدا قلب بچه ام اف کرده زود اکسیژن بهم وصل کردن و گفتن نفس عمیق بکش تا اینکه صدا قلب بچه ام درست شد
ادامه پارت بعدی🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️
مامان بهار مامان بهار ۱۰ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی ۱😁
یروز قبل ۳۹ و ۶ روز بودم رفتم بیمارستان معاینه و ان اس تی دردی نداشتم ۱ فینگر بودم،گقت برو صبح بیا بستری بشی،صبح ساعت ۹ رفتم تا ۱۱ دکتر اومد معاینه و اینا گفت لگنت بده ۱ فینگر خیلی بدی میخوای بستری بشی یا نه گفتم آره گقت از نظر من برو خونه فردا بیا گفتم نه نامه بده برم،ساعت ۱۲ و نیم بستری شدم،سرم زدن آزمایش گرفتن دردام کم کم داشت شروع می‌شد ماما همراهم و گرفتم گفت ۴ سانت شدی میام،ساعت ۲ دردام بیشتر شد شدم ۳ سانت کیسه آبم و زدن ماما همراهم هم اومد دردام بیشتر شده بود،بهم کمی ورزش داد خرما خوردم چایی،معاینه شدم ۴ سانت بودم،توپ داد بهم کیسه اب گرم،وقتی درد داشتم میگفت بشین پاهاتو باز کن نفس عمیق بکش،دردام دیگه خیلی زیاد شده بود معاینه شدم کم مونده بود ۶ سانت بشم،خیلی خوب پیشرفت کرده بودم،بعد نیم ساعت دردام واقعا خیلی بد بود غیر قابل تحمل فقط میرفتم دسشویی سعی می‌کردم زور نزنم ولی نمیتونستم،دست خودم نبود داد میگشیدم ولی به حرف دکتر هام خوب گوش میکردم معاینه ام کردن گفتن ۹ سانتی خیلی عالی پیشرفت کردی از ساعت ۴ تا ۶ و نیم از ۳ سانت شدم ۹ سانت،داشتم موهامو میکشیدم از درددددد
مامان اریا مامان اریا ۱۵ ماهگی
پارت ۲
رفتم تو زایشگاه و گفتم درد دارمو خلاصه یه وحشی اومد بدون پماد زدن معاینه کردو خیلی دردم گرفت گفت یه سانت بازی ازم نوار قلب گرفتن باور نمی‌کردن که من درد دارم خلاصه تو نوار قلب ضربانه قلب بچه هی میومد پایین هی میرفت بالا خلاصه دردامم زیاد بود به هر زوری بود بردن بستری کردم غرغرای پرستاران بماند که چرا با یه سانت بستری کردن مگه ما وقت اضافه داریم خلاصه این حرفا رفتم دوباره معاینه شدم و گفت هنوز یه سانتی دکتر گفته بود امپول فشار بزنین ولی خب کلیه هان پروتئین دفع کرده ود گفتن نمیتونیم امپول بزنیم و خلاصه نوار قلب وصل کردن و رفتن تا خودم درد بگیره ساعت ۸ شب بستری شدم تا ۶ صبح یه سره دردا میومد میرفت اومدن معاینه میکردن شده بودم دو سانت با هر بار معاینه دردام بیشتر می‌شد خلاصه رفتن دوباره ۴ بعد از ظهر اومدن معاینه کردن ۳ سانت بودم ولی دردام زیاد بود خیلی زیاد پرستارانمیدونستن سر بچه تو کانال زایمان نیست همچنان کلی درد دردام زیاد بود ولی رحمم باز نمیشد گفتم من ماما میخوام خلاصه یه ماما اومد زیر سرم معاینه کردو گفت شدی ۵ سانت ولی سر بچه تو کانال زایمان نیست دردات زیاده خیلیم زیاده ولی سرش تو کانال نیست داره روخودش فشار میاره و اینکه تا یه ساعت دیگه اگه نتونی میبرن سزارین کل خوانوادم در زایشگاه همش میگفتن ببرین سز کنین داره میمیره چون خیلی درد داشتم
آواتار مامان پرنسس زیبا مامان پرنسس زیبا پرنسس زیبا ۳ سالگی
لایک کن حداقل تا بخونیم.
مامان قلب مامان🥺😍 مامان قلب مامان🥺😍 ۴ ماهگی
خاطره زایمان طبیعی
وقتی بستری شدم رفدم تو اتاق درد یه دختره هم بود ک هم سن من بود من خیلیی خوشحال بودم کلی عکس گرفدم 😂ورزش کردم ب اون دختره انرژی دادم ساعت ۱۲ بستری شدم تا ساعت ۳و نیم ورزش کردم ..ماما معاینم میکرد معاینه تحریکی هم کرد خلاصه اینکه باهاش خیلی همکاری کردم ..ساعت چهار اومد کیسه آبمو پاره کرد همزمان باهاش باز معاینه تحریکی کرد و آمپول فشار زد😓ک از همونجاا دردهای شدید من شرو‌شد..فاصله دردام هر دو دقه یه بار بود دیگ نتونستم ورزش کنم فقط جیغ می‌کشیدم اون دختره ک باهام تو اتاق بود هنگ کرده بود 😂😂منم روم نمیشد نگاش کنم 🤣خواهرم پیشم بود با هر درد اونو چنگ مینداختم جیغ می‌کشیدم ..التماسشون میکردم منو ببرن سزارین😂تا دو یه ساعت مدام جیغ می‌کشیدم ..ماما هم چن بار اومد معاینه کرد ولی موقع معاینه همکاری میکردم هر کاری می‌گفت میکردم می‌گفت هروقت دردت شرو شد پاهاتو ببر تو شکمت بزار معاینه کنم ..معاینه کرد ۵ سانت بودم گفت عالیه
مامان دختر کوچولوم مامان دختر کوچولوم ۲ ماهگی
خب اومدم با تجربه زایمانم 🥴🫠 من ۳۸ هفته ۵ روز زایمان طبیعی انجام دادم
من از هفته ۳۷ بارداری درد های پریودی داشتم از پنچشنبه صبح ک بلند شده بودم شکم درد داشتم خیلی کم بود رفته رفته هی دردهام فکر میکردم بیشتر میشه میگفتم حتما باز درد پریودی خوب میشم دگ من موندم تا ساعت ۶ عصر ک رفته رفته کمتر میشد فهمیدم درد زایمانمه گفتم بزار بمونم خونه رفتم بیمارستان اذیت نشم ساعت ۲ شب بود ک دگ نمی‌تونستم تحمل کنم رفتم دوش گرفتم رفتم بیمارستان معاینه شدم که کلا ی سانت هم نمی‌شدم با اون همه درد دگ بستریم کردن گفتند برات آمپول فشار میزنیم سرم وصل کردن من ساعت ۷صبح ک معاینه شدم گفتند ۲ سانتی ولی سر بچه خیلی پایینه من دگ جونی نداشتم گفتم آمپول بی دردی می‌خوام گفتند باشه هر وقت ۵ ۶ سانت شدنی خلاصه من ورزش میکردم توی وان آب گرم میشستم هی معاینه میشدم ی سانت ی سانت اضافه میشدم من ۵ سانت ک شدم دگ داشتم از حال میرفتم ماما گفت برم بگم بیان آمپول بزنن رفت اومد گفت ی دور دگ معاینه کنم همین ک دستش رفت گفت ۶ ۷ ۸ سانت شدی من گفتم فقط آمپول می‌خوام اومدند تزریق کردن بعد اون میگفتن شکمت سفت شدنی فقط زور بده من ک دگ درد نداشتم آروم بودم خیلی خوب بود اون لحظه با چند تا زور رستا خانم منم ساعت ۱۱ صبح ب دنیا آمد من سونو ک رفتم گفت ۳۲۰۰ی روز قبلش فردا ک زایمان کردم ۳۸۵۰ بود من واقعا اذیت شدم 🥲
مامان آرین آسمانی مامان آرین آسمانی ۷ ماهگی
زایمان طبیعی
پارت ۲
بستری شدم بدون ماما خصوصی اما از اول تا آخر یه ماما فوق‌العاده خوب و فهمیده از اول تا آخر کنارم بود خلاصه دردم از ۱۲ شب شروع شد انواع ورزش هارو کردم تا ساعت ۴ با کلی درد های وحشت ناک متاسفانه ۲ سانت بودم چون سرکلاژی بودم و ورزشی نداشتم باز نشده بود دهانه رحمم ساعت ۶ صبح ۴ سانت بودم ک دیگ گریم گرفته بود واقعا دیگ کم آورده بودم و ماما معاینه کرد کیسه آبم پاره شد و من همچنان درد و خون ریزی شدید داشتم
دکترم اومد بالاسرم معاینه کرد و دوتا ماما افتادن روشکمم و هی فشار میدادن و دکتر هم هی دهانه واژن منو پایین می‌کشید و بهم میگفتن زور بزن
خیلی بد بود خلاصه دیدن نمیشه رفتن
و دوباره ماما گفت هر وقت دردت گرفت زور بزن واقعا نه راه پس داشتم نه راه پیش واقعا مونده بودم و نا امید بودم
خلاصه که دیدن نمیشه رفتن منو بردن تو یه بخشی که برش میزنن دهانه رحم و زایمان طبیعی ها کلن دیقه نود میبرن اون اتاق
رفتم رو تخت زایمان و دوباره گفتن دردت گرف زور بزن و من جون زور زدن بعد ۱۱ ساعت کشیدن درد رو نداشتم و مجبور شدن برش بزنن و بچه خلاصه به دنیا اومد اونم مردم و زنده شدم
وقتی ب دنیا اومد خیلی خوب بود از درد خبری نبود بخیه زدن و همه چی تموم شد
ولی درد خیلی کشیدم ۱۲ ساعت تمام درد خوردم ولی عوضش یه نینی خوشگل خدا بهم داد و می ارزه ک جونمم براش بدم❤
مامان فندق مامان فندق ۲ ماهگی
مامان فاطمه سدنا ✨️ مامان فاطمه سدنا ✨️ ۱ ماهگی
# 2
تا ساعت ۴ و ۵ اینا همونجور میومدن گاهی معاینه میکردن میرفتن اون وسط با مامانم میگفتم شوخی میکردم 😂 ((خیلی خوبم من وسط درد با مامانم و ماما و دکتر شوخی میکردم😂))
ساعت ۵ و ۴عصر بود که ۴ سانت شده بودم ،بعد از این ک ۴ سانت شده بودم اومدن امپول فشار معروف رو تزریق کردن ،منم دردام فاصله اش کمتر شده بود و شدتش کمی بیشتر
گذشت تا این که ساعت ۶ و نیم اینا اومدن معاینه کردن ۵ سانت بودم
تا این که ساعت ۷ شب شیفت تغییر کرد و مامای دیگه ای اومد و شیفت رو تحویل گرفت اونا هم موقع تحویل شیفت معاینه کردن گفتن همون ۵ سانت ،دکتر هم اون وسط دو دفه اومد معاینه کرد
ساعتای ۸ و خورده ای نزدیک ۹ شب بود که همراهی هارو بیرون فرستادن دلیلشم گفتن ک بخش شلوغ شده و ی مریض با فشار بالا آوردن ..
ماما اومد گفت بیا پایین رو توپ ورزش کن راه برو ،دانشجوی مامایی اومد گفت بهت گفتن راه بری ؟ گفتم آره، خودش اومد بهم ورزش و حرکت روی توپ داد که حدودا تا ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه ورزش کردم و راه رفتم تا اینکه خودشون گفتن کافیه بخواب رو تخت
ماما اومد کیسه آبم رو زد ی دریای آب خارج شد ازم🤭.
کمی ک گذشت دردام ب شدت زیاد شده بود و وسط همین دردا بهم ورزش داد بازم تا ساعت ۱۱ و نیم ،ساعت ۱۱ و نیم شب ماما اومد گفت بخواب معاینه ات کنم معاینه کرد گفت وقتی دردت شروع شد زور بده که خداروشکر زورای خوبی میدادم ولی خب باز از اون طرف بديش این بود ک سر بچه داشت دیر میومد توی لگن و همین اذیتم می‌کرد ، خلاصه که تا ساعت ۱۲ شب هر چند دقیقه میومد معاینه می‌کرد و می‌گفت زور بده
۱۲ و ربع ی چنتا حرکت بهم داد و خودشم واستاد تو اتاق گفت همزمان ک دردت گرفت زور بده