مامان های عزیز من حالم بده
بعد زایمانم انگاری تو یه دنیای دیگه م ، گیجم، انگاری همه چیز برام تموم شده ساعت ها دلم میخواد گریه کنم و حرف نزنم هرکی باهام صحبت میکنه دلم میخواد برای خودم جلوش گریه کنم برای جسمم که انقدر درد کشید برای روزهای قبلم ، فقط میدونم حال روحی خوبی ندارم

به خودت زمان بده عزیزم خوب میشی ، این حالتات کاملا طبیعیه و خیلی از مامانا دچارش میشن بعد زایمان ، مهم ترین فرد زندگیت که الان میتونه کمکت کنه شوهرته ، حالتو بهش بگو و ازش بخواه ک حمایت و کمکت کنه تابتونی از این مرحله عبور کنی ، خدا بزرگه و مطمئن باش کم کم خوب میشی ، یکم ک زندگیت رو روال بیفته و تجربه کسب کنی عادت میکنی به شرایط جدید و زندگیتم مثل قبل میشه و مدیریت میفته دستت

تو بارداری اینطوری بودی
من تو بارداری اینطور شدم

عزیزم این حالتها کاملا عادیه ، اوایل زایمانتی بخصوص که بچه اولته نمیتونی احساساتتو با شرایط جدید وفق بدی
بهش میگن افسردگی بعد زایمان که کم و بیش همه بهش دچار میشن فقط باید مواظب باشی شدید نشه که مدتی طولانی گرفتارش بشی
ولی مطمئن باش این روزا با هر سختی که داره میگذره و تو می مونی و گل دخترت و نتیجه صبوری و زحمتات
همیشه تو ابی که میخوری گلاب بریز، کف سرت و پشت چشمات گلاب بمال اعصابت یکم اروم میشه

ولله ک من پیامتو خوندم گریم گرفت از حالا

منم بد بود افتضاح شوهرم میومد فورا میپریدم بغلش هقهق میزدم..الانم بعضی وقتا از بچه دار شدنم و اسیر شدنم واقعا پشیمون میشم

من هم دقیقا همینطوری بودم خیلی روزهای بدی بود دوست داشتم فقط گریه کنم به هرچیزی فکر میکردم گریه ام میگرفت ، الان بهتر شدم ولی باز هم بعضی وقت ها این حالت ها رو دارم ، خوب میشی سعی کن تا این حالت میشی به چیزهای خوب فکر کن حواست پرت کن

عزیزم خوب میشه البته برای خوب شدنت خودتم باید تلاش کنی
به خودتت حق بده زایمان واقعا پروسه ی سختیه

حتما افسردگی بعد زایمان گرفتی گلم خواهر منم اینجور بود

من زایمان کردم فقط مادرم سه شب موند پیشم ، بعدش برگشت خوزستان و من اینجا تک و تنها موندم با دردهای زایمانم فقط تنها چیزی که آرومم میکنه گریه کردنه گاهی وقتا دوست دارم ساعت ها بشینم و اشک بریزم هیچ چیز بهم آرامش نمیده دلم میخواد همه چیز و رها کنم