۱۰ پاسخ

اشتباه نکن ، از روزای نوزادیش نهایت لذت رو ببر که دیگه حتی یک ثانیش هم بر نمیگرده🥲 تا میتونی بوش کن ، بغلش کن ، ولی اول باید خودت آرامش داشته باشی تا بتونی بچتو آروم کنی ، پس به قشنگیاش فک کن ، به اینکه هر چی بزرگتر بشه ، این معصومیت و مظلومیت الان و نداره

بچه دار شدن خیلی مسئولیت سنگینیه،من گاهی پشیمون میشم از اینکه این مسئولیت سخت رو قبول کردم،خیلیییی شیرینه خداروشکر میکنم،ولی واقعا کار سختیه

و منی که هر لحظه با وجود خستگی و بی خوابی خداروشکر میکنم که منو لایق این سختی ها دونست
و از لحظه لحظه ش دارم لذت میبرم🥲
وجود دخترم تمام خستگی ها رو شیرین کزده برام

سختر ازسخت منیکه ک با فاصله کم دوتا دارم چی وای بر من😭😭

یکی ازقسمتاش که بگم کمی بخندین اینه که از خودمون چی بپوشیم رسیدیم ب اینکه حالا بچه ام چی بپوشه آخ خخخ

واقعا خیلی وحشتناک سخته من اصلا درک نمیکردم اصلا
تا اینکه بچه دار شدم

عزیزم اگ اطرافیان فکروخیال و ازار اذیت ندن مال بچه قابل تحمله

طبیعیه هر روز با ی چالش جدید روبرو میشیم ی روز خوابشون کم میشه ی روز همش گریه میکنن ی روز هم ک شیر نمیخورن. من الا پسرم نزدیک دوماهه توی خواب فقط شیر میخوره گاهی وقتا انقدر عصبی میشم میشینم گریه میکنم. این بچه های فسقلی مارو بازیچه خودشون کردن. ولی اگ ی لحظه هم ب زندگی قبل اونا فکر میکنیم میخواد قلبمون بگیره ک اخه ما چجوری بدون اینا زندگی میکردیم فرشته های روی زمینن بخدا🥹🥹

همه حرفای شما درست بچه بزرگ کردن خیلی سخته ولی اینجوری نگو خدا قهرش میگیره خواهر خدا دوست داشته که لیاقت مادر شدنو بهت داده

طبیعیه منم خودم عصبی و زودجوش هستم، اون روز دخترم نمیخوابید یه جوری عصبی شدم که نگو، بعدش عذاب وجدان گرفتم🤦🏼‍♀️

سوال های مرتبط

مامان دخملی مامان دخملی ۳ ماهگی
سلام مامانا میشه نظر بدین ببین کار درستی کردم یا نه؟
من شوهرم شکر خدا خیلی مرد خوبیه دوران حاملگی و زایمانم ک خیلی سخت بود تماما کنارم بود دخترمم‌ک بدنیا اومد اوایل خیلی حوصله داشت و خیلی ب دخترم رسیدگی می کرد ولی جدیدا‌ کم‌ حوصله شده و زیاد حوصله بچه داری نداره ن اینکه دخترمونو دوس نداشته باشه ولی بخاطر شغلش ک صبح میره تا غروب و زیاد خسته میشه دیگه زیاد حوصله بچه‌داری نداره دخترمونم زیاد گریه میکنه هر شب باید چندین مرتبه تو پتو تکونش بدیم تا بخابه .وقتیم خابید شبا تو خاب کلی سروصدا‌و‌ ناله داره ک ادم نمیتونه راحت کنارش بخابه مرتب باید نگا کنی ببینی چشه.واسه همبن امشب ب شوهرم پیشنهاد دادم جدا ‌تو ی اتاق دیگه بخوابه اولش قبول نکرد ولی بعدش رفت .چون‌ دو روز پیش الکی می‌گفت سرما خوردم ک مجبور نباشه شبا بچه رو بگیره منم هم ناراحت شدم پیش‌خودم هم یکم حقو بهش دادم واسه همین چنبن پیشنهادی دادم اینم بماند من از وقتی حامله شدم رابطه زناشویی نداشتیم .شکر خدا را رابطمون خوبه ولی جدیدا‌ یکم بحث‌ میکنیم باهام
حالا بنظرتون من‌کار درستی کردم یا نه؟
مامان آغوش مادر مامان آغوش مادر ۴ ماهگی
بعد زایمان بچه اولم انقققد دلم برا بارداریم. تنگ. میشد و بخاطرش گریه میکردم و ذوق داشتم برا بارداری بعدی ک خداروشمر بعد سه سال دوباره باردار شدم خیلی دوست داشتم بچه دومم ک دنیا اومد خیلی دلم میخاست یکم که بزرگ شد سومی هم داشته باشیم چون هم دوره بارداری دوست داشتم هم عاشق نوزاد و نی نی 😊
تا اینکه رسید بارداری سومم بعد سه سال خدا بهمون نظر کرد اینبار تا 4 5 ماه خوب بود دقزیبا ولی بعذش ذیگه دردای مختلف کشاله ران و کمر و زیرشکم و انقباض و.. خلاصه خیلی خسته کننده بود چون باید هم ب کارای خونه میرسیدم هم دوتا بچه دیگه..
اینبار دیگه دوست داشتم زودتر تموم شه و زایمان کنم خداروشکر نی نی دنیا اومد صحیح و سالم ولی دیگه واقعا یاد بارداری میفتم حالم بد میشه اصلل نمیتونم تصور کنم دوباره.. 😵‍💫خیلی سخته دیگه نمیکشم چقدر سن تاثیر داره من 34 سالمه داقعا اعصاب 7 8 سال پیش ندارم اصلا دیگه اصلا دلم برا بارداری تنگ نمیشه و دلم میخاد بچه هام بزرگ شن یکم استراحت کنم خیلی سخته چندتا بچه کوچیک خیلی شیرنه ها خیلی ولی هرکسی روحیه چند فرزندی نداره باید صبر و تحمل ادم خیلی زیاد باشه و اینکه تو سن پایین خیلی خوبه بچه دار شدن..
خدا همه بچه هارو نگه داره زیر سایه پدر و مادر