سلام خانوما بلخره اومدم تجربه زایمان سزارینمو‌ بنویسم🥴خیلیا درخواست داشتن البته نصفشون‌ زاییدن🤣🤣
#پارت_یک
از اولش بگم تجربه هرکسی متفاوته و بدن با بدن فرق میکنه اگ من دردی کشیدم یا نکشیدم معنیش این نیست ک شمام اینجورید!!!!
من ۳ مهر وقت سزارین داشتم تو بیمارستان تخت جمشید
شبش از گشنگی خوابم نمی‌برد خیلی ضعف کرده بودم چون فقط یه بشقاب سوپ خورده بودم تازه ساعت س و نیم خوابم برد
شش صب راه افتادیم رفتیم سمت بیمارستان
مامانمو راه ندادن بالا و من ب امید اینکه قبل عمل میبینمش خدافظی نکردم باهاش و این منو اذیت کرد
بعدش من رفتم بلوک نامه رو بدم و کارامو اوکی کنم
ک متاسفانه دقیق سر تایم تغییر شیفت رسیدم و یکساعت معطل شدم
دکترم تو نامه زده بود طبیعی تا گیر ندن و بیمه تعلق بگیره ک آخرش هزینه هارو مینویسم براتون
خلاصه پرونده پر کردمو رفتم لباسامو عوض کردم
اونجا فهمیدم ک دیگ کسیو نمیلینم فقط ار همسرم خدافظی کردم رفتم نمونه ادرار دادم و سرم برام وصل کردن
از انژیوکت خاطره خوبی نداشتم و خیلی بابت میترسیدم ک خداروشکر خیلی خوب وصل کردن برام
بعد ان اس تی گرفتن ازم تا نوبتم بشه برم اتاق عمل
تا اینجا خوب بودم فقط یکم استرس وصل سوند ولم نمیکرد ک بلخره نوبتش رسید
نمیگم درد وحشتناک داره
ولی خدایی خیلی یهویی برام وصلش کردن سعی کردم بادردش کنار بیام ولی حسش خوب نبود خیلی خودمو سفت گرفته بودم اصلا یچیز عجیب بود برام حالم بد شده بود از اینکه بهم وصله
خلاصه دکترم اومد یکم باهام صحبت کرد منو بردن سمت اتاق عمل
خدایی استرس نداشتم یعنی نمیذاشتم بهم غلبه کنه سعی می‌کردم لذت ببرم از تک تک لحظات ولی سوند نمیزاشت🤣🤣

۵ پاسخ

از سوند متنفرمممم 😑هنوز جای سوندم میسوزه 😂

عزیزم با دکترت چجوری هماهنگ بودی برای سزارین یعنی قبلش دکترت گفته بود کسی نفهمه میخوای سز بشی؟؟رفتی اول برای طبیعی ولی بعدش سز شدی؟؟یعنی سز اورژانسی حساب شدی؟؟

اینکه یهو تنها میشی خیلی شکه کنندس منم انتظار داشتم مامانم تا اتاق عمل کنارم باشه یا دم اتاق عمل بذارن بیاد ببینمش😂😂

منم از سوند گزاشتن میونه خوبی ندارم خیلی چیز مزخرفیه

سلام عزیزم. بسلامتی خداروشکر😍 فقط یه سوال. سوند رو کجا میزارن؟ اونجا که جیش میکنیم؟🫣

سوال های مرتبط

مامان امیر علی مامان امیر علی ۴ ماهگی
پارت دو✌️
بریم از تجربه بگیم:
صبح ۲۰ تیر من رفتم بیمارستان و از قبل نامه داشتم بستری شدم و تا ساعت نهونیم نمی‌کردند اتاق عمل میگفتن تخت خالی نیست نه و نیم رفتم اتاق عمل ک بازم تو سالن انتظار منتظر موندم قبل اینکه برم اتاق عمل بهم سوند وصل کردن من یه کم اذیت شدم بخاطر سوند و از زایمان نمیترسیدم ولی از اذیت شدن سوند گریم گرفته بود بعد دیگ رفتم اتاق عمل و دکتر بیهوشی اومد بالا سرم گفت کمر ب پایین میخوای یا کامل گفتم کامل گفت این امپول میزنم تو سرم احساس سرگیجه میکنی نترس وقتی امپول و زد گف چند سالته گفتم نوزده همون موقع فهمیدم یه گازی پیچید ته گلوم و بعدش دیگ هیچی نفهمیدم
وقتی چشامو باز کردم دیدم تو ریکاوری هستم و دونفری ک کنارم بودن هی ناله میکردن از درد (عمل بینی داشتن)ولی من اصلا دردی نداشتم چون پمپ درد داشتم فقط حس میکردم دلم سبک شده بعد نیم ساعت از ریکاوری آوردن تو بخش منو بعد اومدن بام شیاف هم گذاشتن ولی واقعا دردی حس نمیکردم خیلی خیلی کم بود دیگ امروز ک پمپ درد و برداشتن یه کم دردا رو فهمیدم دردشم اصلا از بخیه نبود فقط مثل حالت نفخ دلم درد میگیره ک یکی شیاف گذاشتم ک خیلی بهتر شدم
مامان 💙هامین💙 مامان 💙هامین💙 ۱ ماهگی
#پارت اول تجربه سزارین
سلام خانما اومدم از تجربم از سزارین بگم براتون بعد۱۷روز امروز وقت کردم بیام وتجربمو بگم
من خودم ب شخصه از اون دسته آدمایی بودم که کل ۹ماه ب فکر سزارین بودم وب شدت میترسیدم ولی روزی ک روز سزارینم شد ی آرامش خاص داشتم خیلی آروم بودم و همه اینارو از چشم این میدیدم ک کار خداس این حجم از ریلکس بودن ونترس بودن من وتمام ترسام ب یکباره ریخته شده بود جوری ک من ترسو ک سزارین برام مثل کابوس بود اون روز دوس داشتم اولین نفر برم اتاق عمل و اون روز چیزی ک منو قوی کرده بود شوق دیدن بچم بود ک خیلی حس خوبی بود خیلییی اول از همه صبح ۸صبح رفتم بیمارستان شب قبل عمل رفته بودم زایشگاه و تشکیل پرونده داده بودم وقتی رسیدم بیمارستان بهم لباس دادن انژوکت وصل کردن و ساعت ۹برام سوند وصل کردن سوند برای من یکم دردناک بود چون هم عفونت ادراری داشتم هم ۳ساعت طول کشید که منو بردن اتاق عمل دکترم دیر اومد ولی بازم قابل تحمل بود ساعت ۱۲ صدا زدن رفتم توصف انتظار برای عمل اونجا بعدچن دیقه صدام زدن و وارد اتاق عمل شدم اصلن اتاق عمل ترسناک نبود اصلن روی تخت عمل نشستم گفتن خم شو خم شدم آمپول بی حسیو زدن ک اصلن نفهمیدم نترسین فق تکون نخورین وخودتونو شل بگیرین ادامه پارت بعدی ..
مامان مه لکاء مامان مه لکاء ۵ ماهگی
تجربه زایمان(سزارین)
من 37هفته نوبت سزارین داشتم برای اینکه فشار داشتم صبح رفتم بهداشت گفتن شکمت شله باید بری بیمارستان ان اس تی بدی خیلی نگران شدم شب ک شد رفتم بیمارستان برای ان اس تی ک گرفتن خداروشکر خوب بود دکترم اونجا بود نامه رو داد گف پسفردا صبح ساعت هشت بیا منم ساعت هشت صبح اماده شدم راهی بیمارستان شدم منو پذیرشم کردن لباسامو تنم کردم معاینم کردن ضربان نینی رو گرفتن فرستادنم زایشگاه اونجا انژیوکت وصلم کردن بعد رسید نوبت سوند ک ینی نگم چقد درد داشت خیلی خیلی اخه بی حس نبودم بشدت درد داشت سوندو ک وصل کردن تا نیم ساعت زایشگاه بودم تقریبن ساعت یازده بود منو بردن تو اتاق عمل ک اقای دکتر برای سوزن اسپینال یکم دیر کرد اونجا معتطل شدم خیلی استرس داشتم ترسیده بودم بعد دکتر اومد سوزنو زد سوزنه اصلن درد نداشت خانوم دکتر اومدن و شروع کردن ب عمل ک چار دیقه بعد نینی ب دنیا اومد شروع کرد ب گریه تا گریه کرد گفتم خدایا شکرت آوردن نشونم دادن بوسش کردم گرمای لپشو احساس کردم ی حس خیلی خوبی بود بعد بردنم ریکاوری اونجا لرز گرفتم تا نیم ساعت فقط لرزیدم نینیو اوردن یکم شیرش دادم هنوز درد نداشتم بی حس بودم بعد نینی رو بردن پیش باباش و مامان بزرگش منم بردن بخش ک تازه دردا شروع شد خیلی خیلی درد داشتم امپول مسکن زدم دوتا شیاف دیکلوفناک دوتا قرص نوافن اصلن اثری نداشت تموم شب درد کشیدم نخابیدم خابم نبرد بشدت برام سخت گذشت
مامان آرتمیس🐣🤰😍 مامان آرتمیس🐣🤰😍 ۵ ماهگی
خب میخوام از زایمانم بگم براتون تاریخ ۱۴۰۳/۳/۱۳
من ۳۸هفته و دوروز زایمان کردم صبح ساعت ۸رفتیم تا کارامو کردم نه شد بعد رفتم برا آماده شدن سونی ک بهم وصل کردن اصل درد نداشت فقط سوزش داشت ا‌ونم اولش بود……
بعد دیگ رفتم برای عمل آمپول بی حسی اصلا درد نداشت شاید باورتون نشه استرس نداشتم اصلا خودمم تعجب کرده بودم فقط دوست داشتم دخترمو زود ببینم بلاخره آمپول و زدن و خوابیدم تا کارارو انجام بدن بی حس شدم میخوام بگم واقعا سزارین خوب البته بدن با بدن فرق میکنه….دخترم ۹/۵۰ب دنیا اومد با وزن ۲/۹۰۰وقتی دیدمش خیلی حس خوبی بود واقعا بهترین لذت دنیاس🥺😍
دیگ رفتم تو ریکاوری خیلی لرز داشتم خیلی درد نداشتم فقط لرز داشتم رفتم تو بخش اولش ی کوچولو درد داشتم بعد راه ک رفتم دیگ خوب شدم دردی زیاد نداشتم خونه هم اومدم اوکی بودم خلاصه من تو حاملگیم تا دقیقه نود حالم خوب بود کارامو خودم میکردم از پا نیوفتادم الانم ب من باش پا میشم کار کنم ولی شوهرم نمیزاره🤪
بیمارستانم خوب بود نور شهریار دکترمم عالی بود خیلی خیلی ازش راضی بودم واقعا خدا خیرش بده خیلی خوب عملم کرد اسم دکترم پریسا کریمخانی راضی بودم ازش🙏
اینم عکس الان دخترم خیلی نازه همش فک میکنم عروسک فانتزی بغلم میکنم 🥺دخترم شده تمام دنیام خیلی خوب مادرشدن ایشالا خدا ب همه اونایی ک میخوان مادربشن ی فرشته بهشون بده🤲
اینم یادگاری از ۱۴۰۳/۳/۱۹
مامان شاهان✨👼🏻 مامان شاهان✨👼🏻 ۴ ماهگی
خب میخوام از تجربه سزارینم بگم
پارت اول
من ۱۹ تیر ساعت ۱۲ ظهر حرکت کردم سمت بیمارستان..منو همسری و زنداییم،،ساعت یکونیم دو بود رسیدیم و مدارک و به پذیرش دادیم و منو بردن که بستری کنن،مم قرار بود ساعت ۳ عمل شم ولی متاسفانه عملای دکتر جابجا شد و طول کشید و منو ساعت ۶ ونیم بردن اتاق عمل،،قبلش تو تریاژ سوند بهم وصل کردن که من تنها عذابی ک کشیدم سر همین سوند بود،،سوند کوچیک وصل کرده بودن و من خیلی درد داشتم هرچی هم میگفتم میگفتن طبیعیه در صورتی که من پد زیرمو کامل خیس کرده بودم چون سوند کوچیک بود ادارم میریخت بیرون..پرستار اومد و پد زیرمو عوض کرد،،دیگه ان اس تی و یه سری آزمایش گرفتن و ساعت ۶ ونیم منو بردن،،من کم کم استرس گرفتم ولی جو اتاق عملش خیلی خوب بود خیلی برخورداشون عالی بود،،موقعی ک منو میزاشتن رو تخت دکترم دید پد زیرم خیسه و بررسی کرد و برام سوند بزرگتر زد اونم بعد بی حسی،،،آمپول بی حسی هم اصلا درد نداشت من اصن چیزی حس نکردم😐کم کم پاهام گرم شد و بی حس شدم و پسر قشنگم ساعت هفتو بیس دقیقه بدنیا اومد