سلااااااام
منم بالاخره زایمان کردم😍
چون جفتم مارژینال پرویا بود باید سزارین میشدم...
واسه سه شنبه که میشد ۳۸ هفته و ۳ روز دکتر بهناز افتخارزاده بهم وقت سزارین دادن....
امااااااا از جمعه صبح دل درد بودم، کل شکمم درد میکرد و من نمیدونستم چیه.... تا این که نصف شب زیر دلم هم درد گرفت و شکمم سفت شده بود ترسیدم واسه بچه اتفاقی افتاده باشه رفتم بیمارستان
بیمارستان امام حسین رو انتخاب کرده بودم ، حدودا ۵.۳۰ اونجا بودم و ان‌اس‌تی گرفتن و گفتن یک انقباض ثبت شده و چون جفت پایین هست باید همین امروز بستری بشی
زنگ زدن به دکتر ایشون هم خیلیییی زود اومدن و کوچولوی من هم به دنیا اومد....
من خیلییییییی از دکتر افتخارزاده و بیمارستان راضی بودم، خیلییییی هم دکتر هم پرسنل و پرستارها و خدمه خوش برخورد بودن
بخیه هام رو خیلیییییی قشنگ زدن لذت بردم خدایی😂
بی‌حسی اسپاینال شدم و چون استرس گرفته بودم گفتم دارو زدن بهم خوابیدم و توی ریکاوری بیدار شدم و بچه رو دیدم😍
کل هزینه سزارین و اسپاینال و اتاق دو تخته با غذای همراه و‌... همه با هم شد حدود ۹ تومن
گفتم بگم بهتون شاید به دردتون بخوره😍
ایشالا همگی به سلامتی کوچولوهاتون رو بغل بگیرین😍😍😍

تصویر
۲۴ پاسخ

مبارک باشه قدمش پر از خیر و برکت

ازچندهفتگی رفتین پیش دکتر بهناز افتخارزاده چه روزهایی هستن بیمارستان منم می‌خوام دکترم ایشون باشه باید کی برم پیشش

عزیزم بسلامتی میشه واس منم دعا کنی 🥲

مبارک باشه قدمش عزیزم

مبارک باشه عزیزم

قدم نورسیده مبارک واسه منم دعا کن توروخدا

سلام عزیزم خیلی خشحال شدم قدمش پر برکت منم همین دکتر اننخاب کردم عزیزم بیمت چی بود؟ یعنی چی جفتت مارژینال بوده؟

مبارک باشه عزیزم ، جفت مارژینال پرویا یعنی چجوریه؟

مبارک باشه عزیزم 😍

خانم دکتر افتخار زاده چجور دکتری هستن؟ قشنگ راهنمایی میکنن یا ب حرفات قشنگ گوش میدن؟ چون من میخوام از این ب بعد پیش ایشون برم

مبارک باشه عزیزم بسلامتی♥️

خوش قدم باشه و نامدار🤍

مبارک باشه عزیزم بسلامتی❤

مبارکه عزیزززززم

خوش پا قدم باشه عزیزم دلم💖

سزارین شدین یاطبیعی ماماهمراه هم داشتین یانه؟؟
البته ببخشید انقدسوال میپرسم ممنون میشم جواب بدین

مرسی عزیزم انشالله که بسلامتی و دلخوشی نینی خوش قدمی داشته باشی و زیرسایه پدرمادر بزرگ بشه واسه ماهم دعاکن ❤❤

به سلامتی عزیزمممم

انشاالله به سلامتی عزیزم مبارک باشه 😍

مبارک باشه عزیزم بیمه چی داشتین؟؟

انشالله سالم باشی همیشه در کنار کوچولوت

ممنون عزیزم

مبارکت باش عزیزم

واییییییییییی فسقلی مبارک باشه ایشالا ب سلامتی بزرگش کنی❤️❤️😘😘😘

مقالات مرتبط

نحوه خوابیدن بعد از سزارین
نحوه خوابیدن بعد از سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
مراقبت‌های پس از زایمان سزارین
علت درد شکم بعد از سزارین
علت درد شکم و زیرشکم بعد از سزارین
بعد از سزارین
بعد از سزارین چه کارهایی باید انجام دهیم | مراقبت های بعد...

سوال های مرتبط

مامان ماهور مامان ماهور ۴ ماهگی
دوستان سلام من رفتم بیمارستان مهدیه زایمان کردم از تحریم می‌خوام براتون بگم
من پیش دکتر صالح گرگری تو مطبشون میرفتم
ایشون تو بیمارستان مهدیه هم هستن
ماه آخر بهم گفت که هفته ای دوبار باید چک آپ شم چون دیابت داشتم و بچم بریچ بود
گفتن یکبار در هفته برم مطب و یکبار هم درمانگاه بیمارستان
۳۸ هفته بودم رفتم درمانگاه که گفتن مایع دور جنین کم شده باید بستری شی
رفتم بستری شدم و آزمایش گرفتن گفتن کیسه آب پاره شده و باید زایمان کنم
دیگه همونجا زایمان کردم دو شب بلوک زایمان بستری بودم قبلش
مدام چک میکردن و دستگاه nst بهم وصل بود بسیار مهربان بودن و خیلی حواسشون بود
روز دوم ساعت هشت عصر رفتم برا سزارین چون بچه بریچ بود
اتاق عمل عالی بود استاد بهفروز عمل کردن
پرسنل اتاق عمل خیلی خوش برخورد و مهربان بودن حتی دکتری که بی حسی کرد کلا در طول زایمان کنارم ایستاد و دستمو گرفت و نوازشم میکرد چون من خیلی ترسیده بودم و استرس داشتم
بعد از عمل بردن اتاق بستری
ولی اونجا راضی نبودم از لحاظ بهداشتی سطحش پایین تر از بقیه جاها بود
چون من قسمت پریناتولوژی هم بستری بودم قبلا به خاطر ذیبابتم اونجا خیلی تمیز بود و من ذهنیتم همچین چیزی بود
اتاقهای بستری پس از زایمان خیلیییی شلوغ بودن و گرم 🫤
در کل راضی بودم از عملم خیلی خوب عمل کردن درد هم نداشتم
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت یک
بیمارستان امام حسین
دکتر والیه محمدی
ماما همراه شهلا صیدی
هم دکتر هم ماما همراه فوق العادههههههه بودن خیلی مهربون و درجه یک
شنبه رفتم معاینه شدم( ۴۰هفته) یک سانت باز بودم قبل اون هم دوبار تو هفته ۳۷و ۳۹معاینه شدم بسته بودم و بعدش درد نداشتم
اما این معاینه اخر دردام شروع شد از ساعت ۹شب
دردام منظم شد تا ۴صبر کردم رفتم بیمارستان
از ی سانت بیشتر نشدم ولی خیلی درد داشتم
بعد شدم دوسانت و سه سانت خیلییییی خیلیییییی درد داشتم
چند بار نوار قلب گرفتن ازم
ماما همراه اومد خیلی بهم کمک کرد چون تو اتاق تنها بودم قبل ماما خیلییییی حالم بد بود
از سه سانت خیلی درد کشیدم کمرم بیشتر درد میکرد تا شکمم
چندین بار معاینه شدم و نوار قلب گرفتن ازم خیلی اذیت میشدم
اومدن کیسه آبم رو پاره کردن
شروع کردم ورزش کردن
حدود ی ساعت با سه سانت درد کشیدم اومد معاینه کرد شدم ۶سانت
دیگه غیر قابل تحمل بود برام
بقیش پارت دو
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان نفس مامان نفس ۴ ماهگی
# پارت سوم
من استرس داشتم دکترم نیاد هی میگفتم دکترم اومد میادش؟دکتر رو عصرش دیدم اومد گفت نگران نباش موقع زایمانت میام واقعا استرس داشتم سر یک ربع خودشو رسوند بیمارستان رفتم اتاق عمل چون شام خورده بودم از کمر بیهوشم کردم پرسنل اتاق عمل و مسئول بیهوشی فوق العاده مهربون و خوش اخلاق بودن بعد چند دقیقه پاهام سنگین و بیحس شد بعدم صدای گریه نوزاد رو شنیدم واسه من که قبلش خیلی درد طبیعی کشیده بودم مثل بهشت بود داشت تو اتاق عمل خوابم میبرد فقط نفسم تنگی میکرد و حالت تهوع داشتم که گفتن طبیعیه ساعت ۱۲
و ۴۵ دقیقه دختر گلم به دنیا اومد هیچی درد نداشتم تا از ریکاوری بیام بیرون ساعت ۲ و نیم بودش همسرم و پرسنل بیمارستان گذاشتنم رو تخت چون پاهام سنگین بود ساعت ۸ صبح از بیحسی دراومدم درد بخیه هام قابل تحمل بود ولی چون قبلش سوزن فشار بهم زده بودن رحمم به شدت منقبض میشد چون شکمم بخیه بود دردش وحشتناک بود.دو تا شیاف و یک ساعت بعدش یک سوزن بهم زدن دردام اروم شد با کمک مامانم راه رفتم درداش بد بود ولی میشد تحمل کرد واقعا از انتخاب زایمان طبیعی پشیمون شدم بدن آدما با هم فرق داره ولی اگه الان میتونستم انتخاب کنم صد درصد از اول سزارین رو انتخاب میکردم من زیاد اصرار به طبیعی داشتم ولی الان میبینم واقعا سزارین واسه ی من بهتر بود.
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان باقلوا مامان باقلوا روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی-۴
بعد از پاره شدن کیسه آب دردام به قدری زیاد شده بود که از ته دل داد میزم، هرچی اصرار کردم بی حسی بزنن گفتن هنوز باز نشده، ساعت۶.۳۰ معاینه کردن و زنگ زدن دکتر بیهوشی ک برای اسپاینال بیاد، بعد تزریق اسپاینال بدنم شروع کرد به خارش و استفراغ کردم، بعدا به من گفتن گویا حساسیت دارویی داشتم به بی حسی، ولی عملا این بی حسی اثری نداشت و فقط برای ۱ ساعت انقباض هام رو کم کرد، ماما هم گفتن دکتر بیهوشی گفته چون زایمان اوله دوز کم زدم و بزرگترین ظلم رو کرد چون بعد از اون سر بچه اومده بود پایین و من از شدت درد رو به مرگ بودم، شرایطم انقدر حاد بود که سریع ب دکتر زنگ زدن اومد و
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان (کیان)موچی مامان (کیان)موچی ۱ ماهگی
پارت ۱
خیلی دوس داشتم تجربه سزارینمو بنویسم شاید یه یکی کمک‌کرد
خب من اول تصمیم به زایمان طبیعی داشتم بیمارستان و دکتر همه چیم اوکی کرده بودم که تا ۳۶ هفته بچه نچرخید و بریج موند سزارین اجباری شدم پیش دکتر مریم بقایی نژاد رفتم که سزارین اختیاری اولم قبول میکنه ولی خب من اجباری بودم
فکر میکردم ۳۷ هفته. ۳روزم ولی گفت طبق ان تی ۳۸ هفته ۲ روزی که شنبه یا یکشنبه میتونی عمل کنی که چون خیلی اذیت بودم و درد داشتم همون شنبه رو انتخاب کردیم
صبح شنبه ۲۸مهر ۶ صبح بیمارستان بقایی اهواز بودیم
سرتاپام استرس بود هم دلم میخواست زودتر به دنیا بیاد هم نه😅
من یکم ترس اتاق عمل و کلا خون و این چیزا رو دارم
دیگه بعدش رفتیم زایشگاه اونجا لباس اتاق عمل بهم دادن
ان اس تی گرفتن و سوند گذاشتن(خیلی اذیت بود😕)انژیوکت بهم وصل کردن و چند دقیقه منتظر نشستم
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان پرنسا مامان پرنسا ۸ ماهگی
سلام من شنبه سزارین شدم بیمارستان قمر
میخواستم تجربه زایمانم رو بگم
من برای تشکیل پرونده رفته بودم که دکترم تماس گرفت گفت همون لحظه بستری بشم برای زایمان اولش خیلی استرس داشتم کارامو انجام نداده بودم و خیلی هنگ بودم ساعت ۱۲ و نیم ظهر رفتم اتاق عمل و یک و ده دقیقه بچه به دنیا اومد رسیدگیشون خیلی عالی بود واقعا پرسنل خیلی خوش اخلاق و مهربونی داشتن من اتاق خصوصی و پمپ درد هم گرفتم تنها چیزی که خیلی درد داشت اولین باری که دست و پاهامو روی تخت تکون دادن و دو بار هم شکمم رو فشار دادن که واقعا درد داشت من آستانه دردمم پایینه واقعا دردم شدید بود ساعت های یک شبم اومدن خودشون رام بردن که پمپ دردم تموم شده بود و دردم زیاد بود برام دو تا شیاف گذاشتن و دردم کم شد بعدش چندبار دیگه راه رفتم که باعث شد دردام کمتر بشه ساعت تقریبا ۱ ظهر هم مرخص شدم در کل من از بیمارستان قمر خیلی راضی بودم همه ی کارها رو خودشون انجام میدادن و پرسنلش با رفتارشون باعث میشدن آدم احساس خوبی داشته باشه
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان سورنا و لنیا مامان سورنا و لنیا ۵ ماهگی
الان ۴ روز از زایمانم میگذره، خدا رو شکر سردرد‌های شدید ناشی از بی‌حسی اسپاینال تقریبا تموم شده اما کماکان مسکن رو میخورم بخاطر بخیه‌هام و درد شکمم.
زایمانمم بیمارستان کوثر بود، بخش vip بستری بودم. هزینه‌ش هم شد ۱۵م به علاوه ۷م ت که مربوط به بخش vip بود. راضی بودم خدا رو شکر. حریم خصوصی داشتیم اونجا و خیلی خلوت بود. رفتار پرسنل هم خوب بود. تقریبا ۳۰ ساعت بستری بودم.
سوال دیگه‌ای اگه کسی در مورد بیمارستان کوثر داره بپرسه تا جواب بدم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان معجزه خدا🌱❤ مامان معجزه خدا🌱❤ ۵ ماهگی
تجربه زایمان سزارین🥰🤰
چون خودم قبل زایمان تجربه مامان ها رو میخوندم و دوست داشتم بدونم که چطور میشه گفتم حالا که برای خودم اتفاق افتاده و تجربش کردم بیام و بگم😊
۳۷ هفته و ۳ روز که بودم دکتر برای ۳۸ هفته و ۳ روز نامه بستری داد برای سزارین.
از ساعت ۱۰ و نیم شب دیگه چیزی نخوردم چون دکترم گفته بود ۷ و نیم بیمارستان باشم. برای شام هم گفت محدودیتی نداری و منم غذای برنجی خوردم.
بالاخره با کلی استرس و ذوق و حس های عجیب و غریب صبح شد و راه افتادیم سمت بیمارستان.
پذیرش شدم و انجام کار های اولیه که گرفتن ازمایش و ان اس کی بود نوبت رسید به گذاشتن سوند😬
بهشون گفتم تو اتاق عمل بزارن ولی گفتن نمیشه و باید تا قبل عمل مثانه کامل تخلیه بشه ولی درد چندانی نداشت فقط بعد گذاشتنش یکم شکمم درد کرد که اصلا چیز خاصی نبود.
ساعت ۸ و نیم رفتم اتاق عمل و سرم و امپول زدن بهم و دراز کشیدم رو تخت. نزدیکای ۹ بود که دکتر اومد و بهم گفتن بشینم رو تخت و تکون نخوردم برای تزریق امپول بی حسی...🤕
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان 😍دختر نازم💞 مامان 😍دختر نازم💞 ۸ ماهگی
تجربه زایمان😍
سلام مامانا
من از اول بچم سفالیک بود و دلمم میخواست طبیعی زایمان کنم
تحت نظر دکتر بهناز افتخارزاده بودم
سه شب یهو تو خواب خیس میشدم که شب سوم رفتم بیمارستان سینا تست امینوشور بدم
که گفتن منفی . از ماما خواستم معاینه لگن واسم انجام بدن که گفتن اصلا لگنت واسه زایمان طبیعی مناسب نیست
و الانم بیمارستان خصوصی بیای مثل سینا باید حتما درداتو بکشی و از آخرش که دیگه طبیعی نشد سزارین میکنن
منم از جائیکه خیلی ترسوام خیلی ترسیدم
همون شب واسع بیمارستان امام حسین با دکترم افتخارزاده نوبت گرفتم تا برم معاینه لگن
)هفته ۳۹ بودم و معاینه لگن نرفته بودم )
صبح رفتم و بهشون نگفتم دیشب بیمارستان بودم
معاینه انجام دادن و گفتن لگنت کوچیکه ممکنه خیلی درد بکشی تا زایمان کنی یا اگرم نشد سزارین میکنن اما باید درداتو ۱ روز بکشی و اینا
اطرافیانم طبیعی زایمان کردن ماما همراه و اپیدورال گفتن داحت بوده نسبت به سزارین چون سابقه هردو مدل داشتن
بعدازظهر رفتم مطب افتخارزاده و گفتم دکتر واسم کاری کن منو خودت سزارین کن
معرفی کردن به دکتر براتیان
گفتن من نمیتونم و حتما باید مشکلی باشه ک بتونم سز کنم با لگن کوچیک سز نمیکنن
خلاصه روز بعد رفتم براتیان و گفتن ۵ زیرمیزی
روز بعدش هم ۷ صبح بیمارستان موسي بن جعفر سز شدم
خانماااااااا خیییییلی خوب بود
یعنی هرررچی بگم کم گفتم
اخلاق هاشون عالی
دوخت بخیه ها عالی
درد نداشتم قابل تحمل بود برای منی ک ترسو بودم خیلی خوب بود
خداروشکر ک دکترم خانوم براتیان بودن خدا خیرشون بده
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان هدیه الهی مامان هدیه الهی روزهای ابتدایی تولد
سلام بر همگی دوستان
منم زایمان کردم و بالاخره دخترگلیمو دیدم
هر چند سخت بود زایمان(چون هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین شدم) اما ارزششو داشت
چهارشنبه صبح رفتم بستری شدم بهم سرم وصل کردن و قرص زیر زبونی گزاشتن برام که دردام شروع بشه
ساعت ۱٠ صبح بود که دردام شروع شد ساعت 12 معاینه شدم گفتن 2 سانتی باز رفتن ساعت 2 اومدن معاینه کردن گفتن شدی سه سانت
باز رفتن 4 اومدن معاینه کردن بدون اینکه چیزی بگن زدن کیسه آبمو پاره کردن بعدش درد برام غیر قابل تحمل شد گفتم من فقط باید برم سرویس بعد که رفتم دیدم کلی خون داره ازم میره اومدم بیرون دیدم ماما با سوند وایستاده منتظر من گفتم چی شده گفتن بچه مدفوع کرده باید هرچه سریع تر سزارین بشی گفتم مگه چند سانت باز بودم گفتن 4 سانت خلاصه منو بردن اتاق عمل حالا منم با کلی درد فقط تنها کسی که اسمش رو زبونم بود خدا بود و مامانم

ساعت 4 و نیم بود دکه رفتم اتاق عمل به محض اینکه دکترمو دیدم ترسم ریخت چون واقعا دکتر خوب و فوق العاده ای هستم خانم دکتر مریم زارع مودی و ساعت 5 بود که با دخترم از اتاق عمل بیرون اومدیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دخملی💗👼🏻 مامان دخملی💗👼🏻 ۱ ماهگی
تجربه سزارین خودخواسته1
خب دکتر گفت ساعت۶غذا بخور ساعت۱۲بیمارستان باش،اینو هم بگم من دو روز قبل سزارین مریض شدم سرما خوردم،خب من غذام رو خوردم همراه مامانم وشوهرم راهی بیمارستان شدم ساعت۹بیمارستان بودم،پذیرش شدم که بهم گفت خیلی زود اومدی نوبتت که ساعت۱۲هست ،گفت خب حالا برو زایشگاه اونجا منتظر باش من رفتم زایشگاه فهمیدن گفتن مریضی گفتم بله انژیوکت رو بهم زدن من همینجوری عرق میریختم تو کولر ها خب از اونجای که من تو کل بارداری ضربان قلبم بالا بود اونجا هم که گرفتن بالا بود حالا برا مریضی هم بدتر فشار روم بود فشارم رفت بالا همش زیر وبالا میشد۱۲/۸یه بار۱۳/۹خلاصه دیدن اینجوری با دکتر تماس گرفتن دکتر گفت دکتر قلب رو صدا بزنین بیاد پیشش دکتر خودش قرار بود ساعت۲بیاد،دکتر قلب اومد نوار قلب گرفتن با اینکه نباید چیزی میخوردم ولی دیگه خیلی صربان قلب بالا رفت دکتر قلب یک قرص ضداسترس همراه یک قلوب اب بهم دادن خوردم ،خب باز منظم همینجوری فشارم رو میگرفتن دیدن پایین نمیاد باز تماس گرفتن بادکتر ،یهو گفتن دکتر داره میاد همین الان میری اتاق عمل منو میگی یهو استرسم شدید تر شد سریع پاهام رو با باند بستن من رو بردن اتاق عمل در اتاق عمل دکتر نگاه به صورتم کرد گفت اینه مریض گفتن بله گفت زود ببرید داخل دکتر ساعت یک اومد بخاطر اینکه وضع من ابن بود خب تواتاق عمل دکتر بیهوشی فشار روگرفت که بالا بود دکتر میگفت خودت که میدونی سزارین خود خواستع هست گفتم بله دکتر هم خیلی ترسیده بود همه دورسرم جمع شده بود هل هلولکی دکتر بیهوشی گفت بیحسی براش انجام میدم خب رفتم رو تخت نسشتم دیدم همش مرد میاد
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان دلانا💓 مامان دلانا💓 ۱ ماهگی
پارت سوم
وقتی چاقو رو توی شکمم زدن چون از کمر به پایین بی حس بودم درد رو حس نکردم ولی دردی توی سرم‌پیچید که اون بیخوابی دیگه روم اثر نداشت و داااااد زدم‌کمکم کنید سرم داره میترکه بدادم برسید و کل اتاق و بیرون اتاق شده بود از صدای من تا یه آمپول بهم زدن و یککککم آروم شدم تحمل کردم چند لحظه بعد صدای دخترم اومد🥲❤ اینقد خوشحال شدم که خدا میدونه التماس میکردم بیارین ببینمش گفتن بذار لباس تنش کنیم میاریمش و من فقط منتظر بودم یهو دخترم رو آوردن جلو و صورت دختر نازم رو دیدم😍 گذاشتنش روی صورتم که حاضر بودم برای اون لحظه همه داراییم رو بدم...
دخترم رو بردن پیش باباش و منو شروع کردن به بخیه زدن و حدودا یک ساعت توی اتاق عمل بودم و بردنم ریکاوری و دوساعت هم اونجا گذروندم ولی کل بدنم میلرزید و سردم بود که خدا میدونه
بعد دوساعت بردنم توی بخش و شوهرم‌و مادرم رو دیدم و دخترم رو اوردن پیشم....باید تا ۱۲ ساعت تکون نمیخوردم و همینجوری تا صبح داد و فریاد میکردم که با شیاف تقریبا آروم میشدم و هر چند ساعت میومدن و روی دل منو فشار میدادن که میمردم و زنده میشدم ولی چند ثانیه بیشتر نمیشد میشد تحمل کرد
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان ماهنی🩷 مامان ماهنی🩷 ۳ ماهگی
سلام خانوما من دو‌روز پیش سزارین شدم و خداروشکر دخترم و من حالمون خوبه فقط یکم دخترم ریز به دنیا اومده که ایشالا درست میشه اونم و اگر تجربه خودم رو بگم اصلا اتاق عمل خیلی راحته اصلا ادم هیچی نمیفهمه من حتی سوندم رو بعد از بیحسی بهم زدن هیچی نفهمیدم ولی برای من بعد از ریکاوری دیدن هنوز خونریزی دارم و شکمم رو فشار دادن که توی تمام عمرم همچین دردی رو تجربه نکرده بودم ،اگر فشار رو تو همون ریکاوری که حس نداشتم انجام میدادن شاید اینهمه سخت نبود،در کل برای راه رفتن هم برای من سخت نشد چون شیافو مسکن ها نمیذارن زیاد درد بکشی
در کل تجربه ام از سزارین خوب بود به شرطی که اون فشار دادن شکم تو اتاق عمل یا قبل از برگشت حس به پاهاتو باشه
من بیمارستان گاندی بودم کادر مهربونی دارن حتی کادر اتاق عملشون،ولی ظاهر اتاق هاشون و جنس تخت هاشون افتضاح بود یعنی یه روز بیشتر میموندم پشتم تاول میزد بس که سفت بود تخته،در کل گاندی دیگه انتخاب من نمیتونه باشه
مشاهده ۵ پاسخ دیگر
مامان آیدین و تودلی مامان آیدین و تودلی روزهای ابتدایی تولد
خسته شدم بدنم درد کمر م درد رون هام درد دست هام خواب رفته بسکه پهلو به پهلوشدم نابود شدم سنگینم دلم میخواد زایمان کنم دکتر 38هفته 5روز نوبت سزارین داد اجباریم چون بچه ای اولم سزارین بودم کل بدنم درد از این طرف هم استرس تکون بخور از اون طرف هم بچه بد غذا و
گلو درد خودم خدا یا بهم صبر تحمل بده انرژی بده نابودم
مشاهده ۳ پاسخ دیگر
مامان مهرسانا مامان مهرسانا ۲ ماهگی
تجربه زایمان پارت ۱
من روز ۳۰ شهریور طبق ان تی میشدم ۴۰ هفته کامل ولی درد نداشتم دکتر بهم نامه بستری داده بود منم با همون نامه رفتم بیمارستان اونجا معاینه کردن گفتن دو فینگر بازی زنگ زدن دکترم گفتش بستریش کنین
اونا هم بستری کردن اول نوار قلب رو وصل کردن بعدش هم یه قرص زیر زبونی دادن بزارم بعد از ۴ ساعت دوباره معاینه میکنن اول یه ماما معاینه کرد گفت یه فینگر خلفی شیفت عوض شد یه ماما کاربلد اومد معاینه کرد گفت سه فینگر شده دکتر رو صدا زد دکتر هم معاینه کرد گفت سه فینگره درسته اینو بگم دکتر خودم نا مردی کرد چون زیر میزی نداده بودم نیومد ولی خوب بهتر شد چون یه دکتر خیلی خوب اومد بالا سرم خوب خلاصه بهم سرم فشار زدن تا ۱۲ شب شد ۴ فینگر بعد سرم رو کشیدن گفتن شب خطرناکه صبح ساعت ۶ میزنیم اینم بگم که من دردام دیگه شروع شده بود و منظم بود
مشاهده ۱ پاسخ دیگر