۱۱ پاسخ

یبار بیخیالی رو امتخان کن ببین جواب میده یا ن

یه سالگی چند کیلو بود که این قدر نگرانی گلم؟

عزیزم سوپ شیشه ای آماده کن با سرنگ عصاره رو بریز دهنش بلاخره مقوی

تو واسه بچت بهترین مادری
منم گاهی روزا همین حس و دارم
امروز ب شوهرم غر میزدم میگفتم حالم از اشپزخونه بهم میخوره ازبس پای گازم روزی چند وعده رنگارنگ درست میکنم ک دخترم بخوره زده نشه

ایندفعه برعکس عمل کن بیشتر انرژیتو صرف عشق دادن کن بعد بازی بازی غذا بده اون غذاهایی که دوست داره همیشه کنار بقیه غذاها باشه
خدایش سخته بچه آدم مریض باشه درکت میکنم قلب آدم کنده میشه از جاش ولی می‌دونی که عشق معجزه می‌کنه ❤️

عزیزم درکت میکنم منم خیلی سر شیر نخوردن دخترم اذیت شدم ولی دکترش معتقده بعد ۶ ماه شیر دیگه خیلی اهمیت نداره حتی توی ۹ ماهگی بمن گفت اگه دیگه اصلا شیر نخوره غذاشو بخوره اشکال نداره
دکتر خیلی خوبیه ویزیت آنلاین هم داره اگه خواستی بگو شماره اشو بفرستم دکتر امیر زمانی

این احساسات ممکنه برای هر مادری پیش بیاد، اگر میخوایید آرامش بهتون بگرده و از رشد کودکتون لذت ببرید یه جلسه مشاوره آنلاین بگیرید، من خودم مشاوره مِنکا میرم، هم کودک داره هم بززگسال، اینستا پیج دارن

عزیزم یه نفر تو کهواره میگفت پدیاشور خیلی وزن دهی داره.نمیدونم امتحان کردید یا نه فقط قیمتش یکم بالاس

به این فکر کن غذای روح از غذای جسم مهم تره از امشب به خودت بیا و بهش محبت کن میدونی بچه بزرگ میشه اما یادش میمونه که بهش محبت نشده

عزیزم قشنگم تو بهترین مادر دنیایی
ی مادر خسته چیزی نشده ۱سالش رفته از این ب بعد بیشتر بغلش کن ب خدا که قد و وزن ی عدده سلامتشون مهمه تو باید قوی باشی که دخترت قوی و شاد باشه
بخند برقص شاد باش این روزا میگدره لذتشو ببر سخت نگیر فکر و خیال نکن باهاش بازی کن غذا نخوره مهم نیست که

عزیزم خودت سرزنش نکن تو خیلی قوی تو خیلی صبوری
منم زود از کوره در میرم
از فردا شاد و شنگول شروع کن ان شالله همون شه

سوال های مرتبط

مامان دوتاتوت فرنگی🍓 مامان دوتاتوت فرنگی🍓 ۱۳ ماهگی
مامانا من بعد اینکه از سر کار میام
بچه هام فقط نگام میکنن لبخند میزنن و شاید دوباره مشغول بازی شن
اصلا سمتم نمیان یا گریه نمیکنن یا بی قراری
قبلا که نمی‌رفتم سر کار و همسرم از بیرون میومد همش می‌رفتن سمتش حتی پسرم تا دم در دسشویی می‌ره میشینه گریه می‌کنه
اما خب چرا برا من اینجوری نیستن ؟! همش فکر میکردم من براشون تکراری شدم برا همین نسبت به همسرم اینجوری هستن اما الان که میرم سرکار برمی‌گردم کاملا عادی هستن ..‌اماذخب بقیه وقت ها که خونه ام خوبن باهام هی میان سمتم..‌ خودم از سر کار میام خیلی دلتنگشوننچم حتی امروز خودم اومدم سمتشون بغلشون کنم اونا نمیومدن سمتم..با اینکه خیلی بهشون محبت میکنم دائم بغل و بوس و نوازش ...رفتم سمت پسرم دست دراز کردم سمتش همش مادرشوهر رو نگا میکرد حتی بغلم هم نیومد.خیلب ناراحت شدم تو دلم آخه من بچه خیلی دوس دارم از اول هم عاشق بچه بودم فک میکردم بچه ها مانسون رو باید بیشتر دوست داشته باشن اما خب الان میبینم بچه هام انگار نسبت بهم زیاد گرم نیستن .... برا شما هم اینجوریه ؟؟