خانوما اومدم یه درد دلی بکنم باهاتون

من این بارداری سومم هست که زود هم اتفاق افتاد و کاملا خواسته خودمون بود حتی قبلش که حس میکردم یعنی ممکن باردار نشم و این فکرا میومد توی ذهنم همش غصه ام می‌گرفت یا ناراحت میشدم و گریه میکردم ولی به خدا سپردم و زودم نتیجه گرفتم خداروشکر

اوایل که فهمیدم خیلی خوشحال بودم و همش باهاش حرف میزدم
بعدشم که همش حالت تهوع و ویار اصلا یه لحظه هم از فکرش بیرون نمیومدم ، هربار میرم سونوگرافی بخدا گریه میکنم وقتی میبینمش از خوشحالی
من دو تا پسر دارم هفته ۱۰ یه سونوگرافی گفت دختره همونجا کلی گریه کردم و میلرزیدم البته اگه پسرم میشد برام عزیز بود
من و شوهرم خیلی توی قید اینکه حتما دختر باشه یا پسر نیستیم ولی خب بالاخره همه دوست دارن از هردوشون داشته باشن

حالا از یک هفته پیش ویارم رفته و کم شده گاهی میاد سراغم مثل آخر شب ها و اینا

اصلا حس نمیکنم باردارم گاهی اصلا نمیدونم حس خوبی دارم یا چم شده انگار خنثی شدم 🫥
یه طوری شدم خودمم از دست خودم کلافه ام

شما هم اینطوری شدین یا نه 🥲

۹ پاسخ

والا من فک میکنم یعنی من باردارم ؟ 🫥 اصلا هیچی حس نمیکنم فقط بعضی موقع ها حالت تهوع بعدش دیگه هیچی حس نمیکنم

مبارک باشه عزیزم انشاالله جنسیت هرچی باشه سلامت بغلش بگیری گلم ناراحت نباش گاهی شاید خداوند صلاح ندونه که آدم هر دو جنسیت داشته باشه شاید پسر برای شما خیلی بهتر باشه
گلم من و خیلی از خانم ها آرزو داریم خدا بهمون بچه سالم بده و این چند سال چشم انتظاری تموم بشه من خودم ۸ سال منتظرم و ۶ تا سقط داشتم برام جنسیت مهم نیست فقط یه بچه سالم و سلامت و بارداری سالم آرزوم
الهی قسمت همه خانم های سرزمینم 🤲
یکی از خانم ها تو مطب میگفت بچه سوم نمیخاستیم شوهرم گفته سقط کن اما نکردم میگفت وقتی به دنیا اومد نفس نمی‌کشید انگار بچه زندا نبود و تمام دکترا اومدن اتاق عمل به بچه شک میدادن تا بچه برگرده تا اینکه انقدر شک دادن بچه برگشت و الان شوهرم میگه این و بیشتر از ۲ تا بچه دیگمون دوست دارم کلا این یه چیز دیگس میگفت خدا همچین مهرش انداخته به دلمون که نگو براش می‌میریم
میگفت به شوهرم میگم از بس ناشکری کردیم خدا ببین چطور امتحانشون کرد اینا همش بخاطر ناشکری ما بوده

منم بارداری سومم دوتا پسر دارم و هنوز نمی‌دونم این فسقلی دختر یا پسر دوشنبه میرم برای تعیین جنسیت . انشالله خدا منو لایق داشتن یه دختر بدونه

عزیزم هورمونات بهم ریخته فکرت آزاد کن بس که فکر میکنی اینجور شدی در طول روز خودت سرگرم کن کتاب موسیقی وفیلم و.

اره منم هستم گاهی توپ توپم گاهی له له😅

خوش به حالتان که به سومی این همه ذوق دارین اما منه بدبخت چی از وقتی دونستم باردارم داغونم روحیم صفره هیچ محبتی بهش ندارم
خواهش میکنم نگین ناشکرم نه چون خدا از دلم خبر داره
فقطم کارم شده گریه میگم خدایا یا محبت بچه رو بنداز دلم یام خودت کاری کن سقط شه چون این حالم باعث شده تو خونه نمیتونم هیچ کاری کنم افسرده شدم حق این دوتا بچم ضایع شده شمام اگه میشه برام دعا کنید

سلام واقعا اولای داستانت مثل منه منم دوتا پسر دارم و تصمیم گرفتم بچه سوم بیارم دل شما پاکه میشه دعا کنید برام
با تفاوت اینکه من تازه فهمیدم باردارم و اینکه دعا میکنم خدا یه بنده بی عیب بهم عنایت کنه

عزیزم کاملا حسات طبیعیه مخصوصا تو این هفته ای که هستی منم همینجور بودم کم کم چند هفته دیگه خوب خوب میشی😍نگران نباش همه یسری نگرانیا دارن برای خودشون و بچه هاشون خودتو اصلا مقصر ندون طبیعیه خوب میشی

آره منم حسش نمیکنم مبارکت باشه

سوال های مرتبط

مامان جانان♥️ مامان جانان♥️ هفته سی‌ام بارداری
من یه دختر ۴ ساله دارم یه جاری دارم همسن خودم ما همکلاس بودین دوست صمیمیم‌ بود برادر شوهرم عاشقش شد باهم فرار کردن خلاصه اون جاریم الان شده دشمنم همش بهم حسودی میکنه اون دختر داره یه پسر یه پسرشم‌ فوت شده ۸ ماه بدنیا اومد ۱ ماه تو دستگاه بود ولی فوت شد الان اونم بارداره منم باردارم اون ۱۸ هفته من ۹ هفته الان جاریم رفته سنو فهمیده بچش پسره همش میاد بهم پز میده که آره خانواده مادرشوهرم منو دوست دارن چون براشون نوه پسر میارم و کلی حرف دیگه اینقدر بهم استرس میده اینقدر حالم بده که همش فکرم همین شده، به من میگه میدونی مامان گفته هر عروسی که برام نوه پسر بیشتر بیاره اون برام عزیز تره منم گفتم پسر دختر مهم نیست مهم اینه که سالم باشه، ولی خستم کرده همش میاد کرم میریزه کل این ۲چ روزی که فهمیدم باردارم نتونستم خوشحالی کنم واسه خودم از بس که میاد میره رو مخم هی میاد به من میگه به قیافت میخوره‌ بچت دختره ولی بچه منکه پسره من میگم برای من و شوهرم مهم اینه بچمون سالم باشه، ولی یک کارهای میکنه که گاهی وقتا پیش خدا کفر میگم و از خودم اعصبانی میشم(اگه غلط املایی دارم ببخشید تندتند نوشتم)