۶ پاسخ

من شب قبل عید تست زدم یه هاله‌کمرنک بود خودم می‌دیدم شوهرم می‌گفت توهم زدی صبح پاشدم پررنگ شده بود بعد یه تست ناشتا زدم سریع خط افتاد گذاشتم روی تاقچه شوهرم رفته بود پایین خونه مادرش سفره هفت سین بچینه رفتم پایین گفتم برو بالا یه چیزی گذاشتم رو تاقچه دیگه اومد دید خیلی خوشحال شد منم ک گریه میکردم ذوق کرده بودم یه پسر فوضول ک یک ماهم زودتر دنیااومد ماشاالله سه سالشه کنارم خوابیده

شوهر که خودش میدونه
به بقیه هنو نگفتم

صبح جمعه بود شوهرم خواب بود من پاشدم اتاق رو تمیز میکردم یه بی بی چک پیدا کردم گفتم بندازم بره باز گفتم بزار بزنم ببینم چی میشه اصلا امید نداشتم چون یه هفته قبلش مریض بود بیمارستان ازم ازمایش بارداری گرفت نشون نداده بود زدم دوتا خط افتاد زوق مرگ شدم زن عمو شوهرم تو حیاط بود باهم زندگی می‌کنیم رفتم نشون دادم بنده خدا گریه اش گرفت چون سه روز قبلش پدرشوهرم گفته بود بچش نمیشه باید طلاق بدیم کلا من ۷ ماه بعد از عروسیمون باردار شدم ۳ ماهش هم قهر بودم کلا ۴ ماه اقدام کردیم ماه چهارم گرفت به شوهرم نشون دادم داد میزد گریه کرد 🥲😍بعد چندروز بعدش رفتم ازمایش دادم مثبت بود

من رفتم تست زدم اصلا امیدی نداشتم
مطمعن بودم منفی در کمال تعجب دوتا خط پررنگ

اومدم بیرون سجده شکر رفتم فوری رفتم ازمایش دادم

اما گفت ظهر حاضر جوابش بقدری ذوق مرگ بودم همسرم ظهر اومد خونه نتونستم نگم بهش تستو دادم گفته چیه با ماژیک خط کشیدی چرا گفتم بابا باردارم باور نمیکرد
گفتم پاشو بریم جواب ازمایش بگیریم جوابو ک گرفتیم بازم باور نمیکرد میگفت بپرس ببین مثبت یا نه🤣 بعدش رفتیم ابمیوه بستنی خوردیم یادش بخیر الان دخترم کنارم خوابه ۳سالش🌈🥹

من ک گفتم فقط دنبال بیبی چکام میگشت ساعت هشت صبح میرقصید🤣🤣🤣

والا شوهرم بیبی چک نشونش دادم ب بقیه هنوز هیچکی نگفتم

سوال های مرتبط

مامان امیرحسین مامان امیرحسین هفته سی‌ونهم بارداری