سلام مامانا تجربه زایمان من:
دکتر بهم ۳۰ آبان وقت داده بود ولی ۲۵ آبان رفتم سرویس بعد از خشک کردن لک صورتی کمرنگ دیدم و رفتم بیمارستان صارم
بخش اورژانش معاینه شدم که واقعا مردم و زنده شدم و دکتر گفت ۳ سانت باز شدی
منو بردن برای اتاق عمل اونجا لباسامو عوض کردم با تمام استرس و ترس رفتم
دکتر بیهوشی و پرسنل اومدن بالا سرم و کارای قبل عمل انجام شد
خداروشکر عملم خوب بود اصلا هیچ ترسی نداشت ماساژ رحمی تو اتاق و ریکاوری انجام دادن ولی بعد اینکه اومدم بخش چندبار اومدن باز فشار دادن که مردم و زنده شدم پسرم ۳ روز تو ان آی سیو موند به خاطر خوردن مایع کیسه آب اون مدت من فقط گریه میکردم و دعا که بچم زودتر بهتر بشه خداروشکر بهتر شد روز شنبه مرخصش کردن و سه تایی اومدیم خونه
انشالله همه بچه ها صحیح و سلامت دنیا بیان مادرا بارشونو راحت زمین بزارن به حق امام حسین هر کس چشم اتتظاره خدا دامنشو سبز کنه
ببخشید طولانی شد 🌹❤

۱۳ پاسخ

ممنون از همگی❤

بسلامتی عزیزم
قدمش مبارک باشه

بسلامتی و دلخوشی

این ماساژ شکم شده کابوس شبانه روزی من😭 واقعا راه دیگه نداره ؟چرا زمانی که بی حسی هنوز اثر داره انجام نمیدن

مبارک باشه خوبه حالا زود رفتی بیمارستان

سلام عزیزم بسلامتی ک فارغ شدین قدم نورسیده مبارک باشه انشااله ک زندگیتون پر از خوشبختی و آرامش باشه🌹🌹

آبان ک تازه امروز اولین روزشه🙄

بسلامتی عزیزم
قدمش مبارک باشه
ان شاءالله زیر سایه پدر و مادرش بزرگ بشه

به سلامتی مبارک باشه زیر سایه پدر و مادر اوج بگیره

بسلامتی عزیزم شما زایمانت طبیعی بود بازم فشار دادن شکمتو؟و اینکه هزینه بیمارستان چقد شد با سه روز بستری بودن نوزاد؟

ب سلامتی خداروصدهزار مرتبه شکر الهی همیشه حالتون خوب باشه

مبارکه عزیزم ایشالا بهترین ها نصیب دلتون بشه و نامدار باشه گلم 💙

بسلامتی عزیزم ان شاءالله زیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه دختر منم ۶روز اینا موند توی ان ای سیو

ببخشید دوستان مهر و اشتباه آبان نوشتم 😁

مقالات مرتبط

چرا سزارین زودتر انجام میشود؟
چرا سزارین زودتر انجام میشود؟
عمل سزارین دوم چگونه است؟
عمل سزارین دوم چگونه است؟
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم
بعد از پاره شدن کیسه آب چقدر وقت داریم
آماده کردن ساک زایمان
آماده کردن ساک زایمان برای بیمارستان | لیست وسایل ساک زایم...

سوال های مرتبط

مامان بارانا مامان بارانا ۴ ماهگی
تجربه سزارین بیمارستان نیکان.

۵ روز پیش ۳۸ هفته سزارین شدم و صبح رفتم بیمارستان کارای بستری رو انجام دادیم و بعدش از همسرم جدا شدم رفتم لباس پوشیدم و یه تست ان اس تی ازم گرفتن و بعد انژوکت و سرم رو وصل کردن و بردنم اتاق عمل.
اتاق عمل بی حسم کردن ولی چون خیلی استرس و ترس داشتم بیهوشم کردن و بچمو تو اتاق عمل ندیدم . وقتی بیدار شدم ریکاوری بودم که ماما اومد بالا سرم و پسرم رو گذاشت تماس پوستی برقرار کردیم
و بعدش پسرمو بردن چکاب کنن و اومدن واسه فشار رحم
از این قسمت فشار رحم خیلی میترسیدم که تو ریکاوری ۳ بار فشارم دادن درد خیلی بدی داشت. ولی تحمل کردم. ماما گفت بخاطر خودت باید انجام بدیم. دکترمم تو اتاق عمل فشار داد ولی بازم ریکاوری تکرار کردن.
تقریبا ۲ ساعت ریکاوری بودم بعد بردنم بخش.
حالم خوب بود و درد با شیاف قابل کنترل بود کاملا‌
برای من اولین راه رفتن اونقدری سخت نبود و در کل زیاد راه رفتم چون میگن بهتر میشی هرجی بیشتر راه بری.
و در کل همه دردا قابل کنترل بود با دیدن نی نی همه چی یادم رفت
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان محمدعلی محمدرضا مامان محمدعلی محمدرضا ۵ ماهگی
سلام خانوم هایی که بیمارستان امام حسین مشهد سزارین شدید ماساژ شکمی تو اتاق عمل و ریکاوری انجام دادن یا تو بخش؟
مامان هدیه الهی مامان هدیه الهی روزهای ابتدایی تولد
سلام بر همگی دوستان
منم زایمان کردم و بالاخره دخترگلیمو دیدم
هر چند سخت بود زایمان(چون هم درد طبیعی رو کشیدم هم سزارین شدم) اما ارزششو داشت
چهارشنبه صبح رفتم بستری شدم بهم سرم وصل کردن و قرص زیر زبونی گزاشتن برام که دردام شروع بشه
ساعت ۱٠ صبح بود که دردام شروع شد ساعت 12 معاینه شدم گفتن 2 سانتی باز رفتن ساعت 2 اومدن معاینه کردن گفتن شدی سه سانت
باز رفتن 4 اومدن معاینه کردن بدون اینکه چیزی بگن زدن کیسه آبمو پاره کردن بعدش درد برام غیر قابل تحمل شد گفتم من فقط باید برم سرویس بعد که رفتم دیدم کلی خون داره ازم میره اومدم بیرون دیدم ماما با سوند وایستاده منتظر من گفتم چی شده گفتن بچه مدفوع کرده باید هرچه سریع تر سزارین بشی گفتم مگه چند سانت باز بودم گفتن 4 سانت خلاصه منو بردن اتاق عمل حالا منم با کلی درد فقط تنها کسی که اسمش رو زبونم بود خدا بود و مامانم

ساعت 4 و نیم بود دکه رفتم اتاق عمل به محض اینکه دکترمو دیدم ترسم ریخت چون واقعا دکتر خوب و فوق العاده ای هستم خانم دکتر مریم زارع مودی و ساعت 5 بود که با دخترم از اتاق عمل بیرون اومدیم
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان دایان مامان دایان ۲ ماهگی
سلام خانما منم بالاخره سه شنبه زایمان کردم ولی مردم و زنده شدم دو تا درد زایمان و کشیدم تا پسر کوچولو مو بغل گرفتم 😭
از وقتم رد شده بود با دهانه رحم یه سانت یکشنبه بستری شدم، ۲ روز انقدر بهم آمپول فشار و قرص زیر زبونی و با دستگاه دهانه رحمم و تحریک کردن شد ۴ سانت ، روز دو شنبه اومدن کیسه آبمو زدن افتادم به خونریزی شدید ولی دهانه رحمم از همون ۴ سانت بیشتر نشد که هیچ فقط زور بهم میومد و درد شدید داشتم خلاصه داشتم میمردم فقط میگفتم خدا به داد بچم برسه دیگه سه شنبه صبح ساعت ۵ دکتر اومد بالا سرم بردن سزارین تا توی اتاق عمل هم درد کشیدم و زور بهم میومد خیلی خیلی بد بود به محض اینکه بی حسی زدن راحت شدم بعد یه رب صدای پسرمو شنیدم و زدم زیر گریه اصلا انگار دنیا رو بهم دادن انشالله این حس قشنگ نصیب همه ی چشم انتظارا بشه ولی زایمان راحت و خوبی داشته باشن .
اینم عکس پسر قشنگم 🥰😍
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر
مامان بردیا مامان بردیا ۶ ماهگی
تجربه ی زایمان سزارین
من چهارشنبه ساعت۲عمل شدم و۲:۱۵بچم به دنیا اومد قبل از اینکه برم اتاق عمل انقد گریه کردم استرس و ترس تمام وجودمو گرفته بود اومدن منو بردن اتاق عمل رفتم تا تخت و اماده کردن نشستم من بیمارستان مصطفی خمینی عمل شدم پرستارا و دکتراش به حدی خوب بودن مهربون بودن ک اندازه نداشت عینه پروانه دورم میگشتن اینم بگم ترس از امپول بی حسی ام خیلی داشتم اون اقایی ک برام زد خیلی مهربون بود هیچی از امپول من نفهمیدم اصلا دردی نداشت وقتی زد انگار از کمر به پایین اب گرم ریختن منو خوابوندن من قبلش گفته بودم سون‌ میخاین وصل کنین موقعه سری بهم بزنین و برام زدن ماساژ رحمی ام گفتم زمانی ک عمل تموم‌شد انجام بدین انجام دادن چون خیلی ترس داشتم برای ماساژ رحمی از عملم هیچی نفهمیدم عینه آب خوردن نیم ساعتم تو ریکاوری بودم سزارین فقط دو سه روز اول درد داری اونم درد بخیه ن درد شکم و بعد چن روز خوب میشی شیاف خیلی خوبه من دکترم گف پمپ درد هم احتیاج نداری و واقعا هم لازم نشد شیاف کافی بود
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان ارسلان 💙 مامان ارسلان 💙 ۲ ماهگی
پارت ۵:

بعدش گفتن که دکتر گفته حالا که انقباض داری بری اتاق عمل بهم وسیله دادن خوب این کار شون که اون موقع نگفتن مشکل از چی بوده این بود که من اصلا استرس نداشتم به شدت خوشحال بودم فقط تنها ناراحتیم این بود که همسرم ندیدم و آماده نبودم اونطور که دلم میخواست ولی کلی ذوق داشتم این باعث می‌شد که تازه به همه اونایی که قرار بود به من عمل بشن استرس داشتن دلداری بدم

خلاصه آماده شدم بعد خدافطی به همسرم رفتم اتاق عمل اونجا ام یه ماما فوق العاده بود اصلا نداشت استرس بکشم راحت رفتم خوابیدم رو تخت دکتر اومد با کلی شوخی خوابیدم رو تخت تا آخرین لحظه قبل بیهوشی داشتم با کادر اتاق عمل شوخی میکردم (عمل من با بیهوشی بود و اینکه سوند خداروشکر تو بیهوشی بهم زدن پس تجربه اون ندارم براتون بگم)
مشاهده ۱ پاسخ دیگر
مامان لپ تپلی مامان لپ تپلی ۸ ماهگی
سلام مامانا 😍😍
منم اومدم از تجربه ی زایمان سزارینم بگم‌
صبح که رفتم بیمارستان کارای قبل عملو انجام دادن و سوند وصل کردن
سوند وصل کردن برای من درد داشت چون خودمو سفت میکردم
بعدش بردنم اتاق عمل از استرس تمام پاهام می لرزید و سردم بود جوری که با سه تا پتو می لرزیدم بردنم رو تخت خودم بیهوشی رو انتخاب کردم چون از قبل کمر درد داشتم بیهوشی خیلی برای من خوب بود هیچ عوارض سردرد و اینا نداشتم ..بعد عملم تو ریکاوری ده دقیقه ای به هوش اومدم جای برش درد میکرد و سردم بود ولی اوردن تو بخش بهم امپول زدن و شیاف قابل تحمل شد پمپ دردم نداشتم
تازه نذاشتم شکممو فشار بدن🤣🤣ولی با دست جلوی خونریزیمو باز کرد
تا شب یه بار دیگه ام یه امپول مسکن زدن خیلی بهتر شدم
اولین راه رفتنم خیلی خوب بود قبل نسکافه و خرما خوردم بهم خیلی کمک کرد اومدن سوندو کشیدن و رفتم خودمو شستم تو سرویس و شروع کردم به راه رفتن ..هرسری که راه میرفتم لخته میومد و خیلی دردمو اروم میکرد..
از سزارینم خیلی راضی ام برگردم عقب باز انتخابم سزارینه 😬😬
امیدوارم همه بسلامتی زایمان کنید 😍🌹
مشاهده ۴ پاسخ دیگر
مامان لیانا مامان لیانا ۶ ماهگی
سلام مامانا من ۲۱ اردیبهشت زایمان کردم میخوام تجربمو براتون به اشتراک بذارم. صبح رفتم بیمارستان بستری شدم و ساعت ۱ونیم رفتم برای عمل. قبلش برام سوند وصل کردن ک درد نداشت ولی یکم سخته دیگه بلافاصله بردن برا عمل.من بیحسی بودم خیلی میترسیدم ولی واقعا حس قشنگی بود وقتی نی نیمو دیدم. یکم اون لحظه ک بالای دلم فشار دادن تا بچه بیرون بیاد سخت بود بعدشم حالت تهوع گرفتم ک با دارو کنترل کردن. متخصص هوشبری خیلی حواسش بهم بود. درکل عمل اونقدر ک فکر میکردم ترسناک نبود. بعدش بردن ریکاوری که اونجا سردم بود ک بخاطر اثر داروها لرز کردم. خیلی تو ریکاوری بودم چون حالم واقعا بد بود. ریکاوری از عمل خیلی سخت تر گذشت. بعدش بردنم داخل بخش حدود ۵بار شکمم فشار دادن که درد داشت.اخر شب از تخت اومدم پایین که اونم اولش سخت بود حس میکردم هر لحظه بخیه هام باز میشن ولی اونطور نبود.روز بعد هم مرخص شدم. تو خونه ام روزهای اول بعد زایمان خیلی ادم اذیته. کلا حال داغونی داشتم الان خداروشکر بهترم.
برای همه زایمان راحتی رو ارزومندم❤️
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان رستا👧🏻🌼 مامان رستا👧🏻🌼 ۸ ماهگی
تجربه زایمان
روز هیجدهم پنج صب بیدار شدم رفتم حموم بعد آماده شدم ساعت شیش راه افتادیم منو همسرم و مامانم و آبجیم هفت رسیدیم بیمارستان کارای پذیرش و کردیم از بلوک زایمان اومدن دنبالمون رفتیم بالا با همشون روبوسی کردم رفتم داخل لباس اتاق عمل پوشیدم دراز کشیدم آنژوکت وصل کردن آمپول بتا هم بهم زدن سوند رو نذاشتم وصل کنن گفتم بعد بی حسی
ساعت یه رب به ده از اتاق عمل زنگ زدن با تخت بردنم بیرون همسرم و مامانم اینا پشت در بودن همگی با آسانسور رفتیم اتاق عمل تا ده و بیست دقیقه تو ریکاوری منتظر بودم بعد بردنم اتاق عمل اونجا چند نفر کار های بی حسیمو سوند رو انجام دادن خیلی مهربون بودن دکتر مهربونمم اومد بی حس کامل نشده بودم دکترم با یه چیزی خط میکشید ولی من حس داشتم گفتم خانم دکتر من کامل حس دارم یهو یه آمپول زدن به آنژیوکتم گفتم این چیه آقاهه گفت خواب مصنوعی یهو حس میکردم تو خوابم حس میکردم یکی از وسیله های اتاق عملم🤣 صدای دکترمو خیلی بم شنیدم گفت چه نازه صدای گریه ی دخترمم شنیدم ولی همچنان فکر میکردم یکی از وسیله های اتاق عملم😂 یهو یه صدایی میشنیدم که ناله میکرد پس دختر من کو چشممو به زور باز کردم دیدم دهن خودمه داره میگه دختر من کو🥺 دخترمو برده بودن ان آی سیو هی از پرستاری که پیشم نشسته بود میپرسیدم چه شکلی بود میگف خیلی ناز بود بعد اومدن ببرنم بخش آروم شکممو فشار دادن درد نداشت ولی نمیدونم چرا داد زدم😂 بعد بردنم بخش از ریکاوری اومدم بیرون آبجیم و مامانم اونجا بودن همسرم دسته گل دستش بود هی میبوسیدن منو بردنم بخش لباسامو عوض کردن تمیزم کردن همش نگران دخترم بودم همسرم گف الان میارنش رفته بود ازش عکس گرفته بود هی میبوسیدم عکسشو بعد نیم ساعت آوردنش بهترین لحظه زندگیم بود دیدنش😍
مشاهده ۱۲ پاسخ دیگر
مامان فندق 💙 مامان فندق 💙 روزهای ابتدایی تولد
#تجربه سزارین...

سلام خانما انشالله که همگی روز خوبی رو گذرانده باشید؛
اومدم که از تجربه زایمان سزارینم بگم؛

از اونجایی که بچه من سفالیک بود و کاملا سرش پایین بود دکترم هرسری که میرفتم بهم میگفت باید زایمان طبیعی انجام بدی. البته واسه خودم هم بین طبیعی و سزارین فرقی نبود و بیشتر دوس داشتم طبیعی زایمان کنم تا اینکه هفته آخر که واسه چکاپ رفتم بهم گفت چون دیابتی هستی و سرکلاژ بودی و استراحت مطلق میخوام واست سزارین انجام بدم چون اکثر بچه هایی که مادراشون دیابتی هستن سرشونه های درشتی دارن که منم قبول کردم و قرار شد برای صبح روز یکشنبه ۲۰ آبان عمل سزارین انجام بده، شنبه شب رفتم بیمارستان کارای پذیرش انجام دادم قرارشد یکشنبه صبح ساعت ۸ بیمارستان باشم و یکشنبه رفتم بیمارستان آماده شدم واسه اتاق عمل ساعت یک ربع به ۱۰ بود که منو بردن اتاق عمل و آماده کردن دکتر بیهوشی اومد آمپول بی حسی زد و پاهام شروع کردن به داغ شدن و سنگین شدن بعد ۲_۳ دقیقه احساس حالت تهوع کردم که به دکتر بیهوشی گفتم گفت طبیعیه بخاطر بی حسی که بهت زدیم الان خوب میشه و ۱_۲ دقیقه بعد خوب شد، من در حین عمل از تصویری که رو کاشی های دیوار اتاق عمل افتاده بود همه چیزو داشتم میدیدم، چند دقیقه بعد احساس تکون تکون کردم و احساس کردم شکمم داره خالی میشه دیوار نگاه کردم دیدم دکترم بچه رو برداشته و به ثانیه نکشید که صدای گریه پسرم بلند شد و واقعا حس خیلی خوبی بود ، پسرم آوردن تماس پوستی دادن و بعد بردنش که به همسرم و خانوادم نشون بدن.
ادامه تاپیک بعد ...
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان نویان مامان نویان ۵ ماهگی
سلام خانوما
منم زایمان کردم اونم چ زایمانی😢
کیسه ابم پاره شد رفتم برای طبیعی ۳۷ هفته و ۶ روز بودم دهانه رحمم ی سانت بود از ۷ عصر ک بستری شدم تا ۹ صبح فرداش سه سانت باز شدم فقط دیدن نوار قلب بچم افت کرده فرستادنم برای سزارین خیلی بد بود کلی درده طبیعی کشیدم چقدر اومدن معاینم کردن معاینه تحریکی هم کردن هر چند دقیقه اخرم فرستادن سزارین اصلا دوس نداشتم سزارین شم کلا ب عنوان زایمان اولم واقعا تجربه بدی بود مردم و زنده شدم ولی خوب خداروشکر بچم سالم اومد بغلم انشالله قسمت شما زایمان راحت🥰
مشاهده ۶ پاسخ دیگر
مامان 𝔼𝕝𝕚𝕟😍 مامان 𝔼𝕝𝕚𝕟😍 ۱ ماهگی
ادامه ی تاپیک قبل
صبح ۶ پاره شد کیسه آب از روستا رفتم کلاله دختراشون نبود چون جمعه بود بعد اومدیم مینودشت سالت ۹ رسیدم مینودشت ۳ سانت رحمم باز بود ۲ یا ۳ تا دیر نمیدونم آپول فشار زدن ساعت ۴ ربع عصر زایمان کردم
مردم و زنده شدم ولی الان هیچ دردی ندارم راحت دارم راه میرم بچم ۳ کیلو شد انقد خوشگله بور و چش سبز قربونش برم
مشاهده ۱۷ پاسخ دیگر
مامان مهرسام مامان مهرسام ۸ ماهگی
سلام ممانا منم بالاخره زایمان کردم مردم و زنده شدمممم البته به بدن ربط داره من چون بیس ظربان بچم پایین بود ۳۸ و هفته ۳ روز ختم بارداری دادن ۲ روز درد کشیدم یعنی مرگ دیدم بهم امپول فشار دادن بزور ۳ فینگر شدم ماما همراهم اومد تو یک ساعت فول شدم. رفتم اتاق زایمان با ۴۵ بخیه برگشتمممم تروخدا دعا کنید برام بچم مرخص بشه تنگی نفس داره
مشاهده ۱۴ پاسخ دیگر
مامان آرن مامان آرن ۱ ماهگی
تجربه سزارین 😌♥️
پارت ( پنج )

ایندفعه دیگه کسی رو با خودمون نبردیم که نکنه یه وقت کسی نفهمه 😅 رفتیم با همسرم دوتایی سمت بیمارستان و رفتم تریاز و پزیرش و همه کار هام اوکی شد و قرار شد ساعت ۹ صبح برم اتاق عمل و نفر اخر باشم برای زایمان

همه کارهام رو کردن انژوکت سِرم و سوند و نوار قلب بچه و همه چی اوکی شد و منم هر لحظه استرس داشتم که نکنه بیان معاینه کنن و بفهمن که بچه بریچ نیست و سزارین و دعوا بشه


خلاصه کسی متوجه نشد و من و بردن سمت اتاق عمل و

همه چی بدون ترس و استرس و درد گذشت و عمل شدم

سر کردن و خود عمل هم خیلی سریع و عالی و به بهترین شکل گذشت اصلا اذیت نشدم بعد از نهایت ده دقیقه بچه رو بهم نشون دادن 😍

و بردنش و منم بردن سمت اتاق ریکاوری
مشاهده ۲ پاسخ دیگر
مامان آکای مامان آکای ۵ ماهگی
سلام دوستان ، میخوام تجربه زایمانمو بگم😍
دیروز تو تاریخ ۳/۲۷ به خاطر جفت سر راهی سزارین اجباری شدم(که موقع عمل هم فهمیدم جفتم یکم نفوذ هم داشته و یه مقداری چسبیده بوده ب رحمم ک احتمال داشته حتی رحمم رو در بیارن و خداروشکر دکترم خیلی دکتر خوبی بود و به خیر گذشت، از یه روز قبل بستریم کردن تو بیمارستان الزهرای تبریز و دیروز صب ساعت نه عمل شدم
اول اینکه سوند رو قبل بردنم ب عمل وصل کردن و درد آنچنانی نداشت ، بردنم اتاق عمل و آمپول بی حسی رو از کمرم تزریق کرد دکتر بیهوشی و اونم باز آنچنان دردی نداشت فقط بعد زدنش ک زود درازکشم کردن احساس میکردم نفسم بالا نمیاد و الانه ک خفه بشم و شدیدا هم حالت تهوع داشتم
ولی دکتر بیهوشی گفت عادیه و چنتا نفس عمیق کشیدم و دیگ حل شد ، بعدش عمل رو شروع کردن و هییییچی نفهمیدم ولی احساس میکردم یه بادکنک و پر آب کردن و تو شکمم دارن جابه جاش میکنن ، موقعی هم ک نینیو‌ ورداشتن از شکمم کاملا فهمیدم و احساس سبکی کردم یهو
دکترمم فاطمه عباسعلیزاده متخصص بارداری های پرخطر ، خودش عملم کردن و دست رزیدنت ها نبودم
ماساژ رحمی هم بعد دوختن بخیه ها موقعی ک بی حس بودم یکم ماساژ دادن چیزی نفهمیدم
بعدش آوردنم ریکاوری و یه مقدار هم اونجا ماساژ دادن ولی اونجا چون یکم بی حسیم رفته بود کمی احساس درد کردم
بعدش آوردنم بخش و سرم و شیاف و... دادن
بقیه اش رو این پایین مینویسم❤️👇
مشاهده ۱۳ پاسخ دیگر