خانوما حالم خیلی بده اونقدی گریه کردم عصبی شدم 🥲💔زدم ظرفارو شکوندم از حرصم اونقدر حالم بده که قلبم درد میکنه چشام مثل خون قرمز شدن میسوزن اونقدری که شوهرم باهام بدرفتاری میکنه از اولش همین بود کل وقتش و تو گوشی و بیرون وعرق خوردن گذروند یعنی در تعجبم چطور تا الان تحمل کردم حرفاش و بد رفتارب و بی توجهی هاشو دلم واقعا برام خودم میسوزه دخترم بیدار بود شیر میخاست و منم شام نذاشته بودم بهش زنگ زدم بیا آتوسا رو شیر بده من شام بزارم و مهون داشتم ظرفارو بشورم مهمونامم خواهراش با بچه هاش بودن عصبی شد گفت نمیتونم بیام دارم میرم عرق بخورم سرم داد زد یعنی تا الان صدبار خواستم به بابام بگم بیا ما داریم جدا میشیم تموم کنیم کنیم نشد الانم بخاطره دخترم موندم فقط🥲اومد خونه گفت ها چیه چی میگی گفتم بیا بچه رو یکم نگه دار نرو بیرون اونقدر سرم داد با حرص گفت دستتو میگیرم کتک میزنم پرتت میکنم بیرون ها و رفت🥲💔واقعا حالم خیلی بده کاش میشد دخترم و بردارم و برم

۱۶ پاسخ

کسی که میخواد بگیره کاش پدر و مادرا پشتش باشن آخه به چه قیمتی نمیزارن دختراشون جدا شن ؟ بخاطر حرف مردم ؟ میگه خانما حق انتخاب حق زندگی ندارن ؟ مگه دختر مطلقه چشه ؟؟

وای مگه موقع خواستگاری نمیدونستی عرق میخوره؟؟

نکن اینکارو منم ب خاطر بارداری ی دعوای بد با شوهرم کردم ب بابام گفتم بیا ببرم اومد ک ببرتم خلاصه ک ختم ب خیر شد ولی ی سری حریم ها و حرمت ها شکسته شد ک دیگ با هیچی درست نمیشه
خراب ترش نکن
ب لین فک کن ک الان این بار بزرگ رو دوش توعه تو درستش کن
ت خوب باش
ت یجوری آروم باش ک اوضاع جمع شه
تمام زندگی رو دوش زنه
صبوری کن عزیزم
اگ بخای بری دیگ باید بری
وگرنه برگردی عزت و احترام خودتو میبری زیز سوال
اگر برگردی بعدها دیگ هر وقت بگی میخام برم دیگ عادی میشه بهت طعنه میزنن میگن اگ برو بودی اون بار میرفتی یا دیگ ترسی نداره واس شوهرت میگ میره برمیگرده
یا باید بری تا ابر و دیگ‌پشت سرتو نگاه نکنی
خب همه چی نابو میشه


...
ی کاری کن روحیت عوض شه ... یا اهمیت نده ....

شرایط سختیه ولی کوتاه نیا به خانوادت بگو بلاخره هرچی باشه خانوادتن

منم امروز یه دعوای افتضاح داشتم

خدا ایشالله مشکلتو حل کنه به حق امام حسین

الهی بمیرم چقدر خانم داریم اینجا که دارن تحمل میکنن فقط...

دلت به حال هیچ کسی نسوزه همین دخترت فردا روز بزرگ میشه میگ من نگفته بودم ک بخاطر من تحمل کنی ...

چرا واقعا سکوت میکنی
برو به خانوادش بگو چه وضعی برات درست کرده

قربونت برم ناراحت نباش منم خیلی دوست دارم پسرمو وردارم برم ولی ط باز خانوادت هستن پشتت من از ترس همین خانواده رفتم ازدواج کردم الآنم هرچی میشه مجبورم بمونم دم نزنم از روزی ک پسرم بدنیا اومد از بیمارستان اومدم یه نفر نیومد کمک خودم با اون همه بخیه درد پاشدم کارامو کردم شوهرمم فقط شب اول چون ذوق داشت بچه رو نگه داشت تا الا هیشکی ۱ساعتم نگرش نداشته و من بدترین حالم چه کنیم دیگه باید بخاطر بچه هامونم شده خودمونو قوی نگر داریم

چقدر زندگیت مثل منه عرق خوردن بیرون رفتن گوشی باز بعد دخترم یکم خوب شده کم تر شده

چرا سعی نمیکنی عرق خوردنی از سرش بندازی
یا ب خانوادش بگو

عزیزم شوهر منم اینجوریه بهم خیانت می‌کنه چند بار مچشو گرفتم اما انگار ن انگار. بدتر می‌کنه انقدر منو کتک زده در حد مرگ ولی چی کار کنم ب خاطر بچم

چرا باردارشدی اخه🥺الان باید تحمل کنی عزیزم

هر شب هر روز عرق میخوره با دوستاش مارو تو خونه تنها میزاره و میره ساعت۱٠ اینا میاد خونه بدون اینکه توجه کنه میره تو گوشی تا موقع خواب🥲💔بعدشم مثل خر میگیره میخوابه من میمونم با بچه سختم اونقدر که دلم میخاد همین الان بمیرم

عزیزم🥺

سوال های مرتبط

مامان توت فر🍓نگی🤱 مامان توت فر🍓نگی🤱 ۴ ماهگی
شبخیر مامانا
من امروز رفتم واکسن دخترم رو زدم اون یکی دردش کمتر بود تا این ۵گانه🥺
از دیشبم به شوهرم گفتم من واکسن زدم نمی‌رسم هیچ‌کار کنم چیزی ام شام و ناهار نمیپزم
بعد جای اینک کمک کن ساعت ۵تا۶ و خرده ای رفت تعمیرگاه
اومد خونه زنگ‌زد بره باشگاه بهش گفتم ببر بیرون شام بگیریم بیایم خونه بخوریم
دخترمم پوشک نداشت بریم فروشگاه بعد میگ بلند شو آماده شو منم داشتم کارهام رو میکردم ک‌برم باهاش میگ میبرمت خونه مامانم شامم مفتی 😏🫠
حالا انگار قرار چی باشه شام ک‌ مفتی باشه آنقدر لجم گرفت(برام مهم نیست اون بنده خدا چی‌درست کرده از شوهر لجم گرفت خیلی)گفتم دلم نمیخاد بیام بچم واکسن زد هرکس میخواد بکشه بچه رو یه گوشه ای
گیر‌داد نه بیا
دید مصمم رو نرفتن گیر داد خب خودم ی چی میخرم میارم منم گفتم میخام نخری خودت برو بخور گفت ن شیر میدی فلان منم قسم جون بچم رو خوردم چیزی خرید نخورم
آنقدر از دستش اعصبانی ام ک لج‌کردم دوتا ظرف‌هم نشستم
واقعا موندم چرا مردا اینطورن☹️😒
(خونه مادر شوهرم بچه برادر شوهرم هست واقعا هی دخترم رو اذیت میکن مثلا آنروز رفت پستونک دخترم رو‌تو دستشویی شست دیشب رفتم پاها بچه رو از کمر هی میچرخوند گفتم نکن جاریم ناراحت شد چرا میگی)