سلام مامانای عزیز (پارت اول)
میخوام تجربه زایمانم رو بعداز ۳۳ روز براتون بگم شاید به دردتون بخوره..
من یکی از مادرای پر خطر بودم که مهمترینش کم خونی شدید تالاسمی مینور با هموگلوبین ۷بودم بعد از تزریق دو واحد خون هموگلوبین ۹شدم و به خاطر این مشکلم نظر هم دکتر زنان خودم هم دکتر فوق تخصص خونم اجازه سزارین بهم ندادن ومیگفتن که سز دو برابر زایمان طبیعی خون از دست میدی و خطر ناکه برای خودم وبچه ام،منم رفتم سراغ مامای همراه ودکتر ک۶ زایمانمو انجام بدن چون نظر دکتر خونم بود که زایمانم باید خیلی سریع انجام بشه که خون کمتری از دست بدم منم به همه ماماهمراه های بروجرد سر زدم و متاسفانه هیچکدوم قبول نکردن که زایمانمو انجام بدن ومیگفتن که ریسک خطر زیادی داره وقبول نکردن حتی با پیشنهاد هزینه ۲ برابر...۳۹هفته که شدم دکترم بخاطر خون رسانی جنین و افت اکسیژن خون بچه هر روز برام ان اس تی نوشت منم هر روز میرفتم بیمارستان برای گرفتن نوار قلب جنینم

۴ پاسخ

لایک کن گمت نکنم

ادامش

خبببببب

خبببب😜

سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق روزهای ابتدایی تولد
مامان لیام🩵 مامان لیام🩵 ۲ ماهگی
خب اومدم از تجربه زایمانم(سزارین) بگم تو دوتا پارت میگم به طور خلاصه بخوام بگم من دکترم و انتخاب کردم و از اول رفتم تحت نظرش از همون اول هم گفتم سزارین می‌خوام کل شرایط منو دکترم میدونست و از بابت دکتر و بیمارستان خیالم راحت بود چون خیلی تعریفشو شنیده بودم بهم تاریخ داد اما خودش رفت سفر و یه روز قبل از تاریخم از سفر میومد خب استرس زیاد داشتم که نکنه تو تایمی که نیس چیزی بشه که مجبور باشم زودتر زایمان کنم دکترم گفت خیالت راحت همون تاریخی که دادم خودم میام و زایمان میکنم با اینکه استرس داشتم اما دکتر تا حدودی آرومم میکرد و کلا دکترم اهل استرس دادن نبود هزینه خود دکتر رو پرداخت کردم و آخرین ویزیت هم پیشش رفتم و یه سونو نوشت برام سونو رو انجام دادم و فهمیدیم که دو هفته رشد جنین عقبه و رشد شکمش صدکش رو پنج بود خب استرسای من بیشتر شد چون دکترم نبودش البته هفتمم کامل بود خلاصه به دکتر پیام دادم گفت صلاح من اینه زایمان کنی فردا با پزشک جایگزینم اسم پزشک جایگزینش هم خیلی شنیده بودم یکم خیالم راحت شد هرطور شد شب رو سر کردیم و شد صبح زایمانم ادامش پارت بعد
مامان معین مامان معین ۸ ماهگی
سلام آبجیای گل
من اومدم براتون تجربه زایمانم رو بگم
خب...اول از همه بگم که زایمان اولم طبیعی و بسیار دردناک بود و بخاطر همین زایمان دومم رو تصمیم گرفتم سزارین اختیاری بشم زیر نظر دکتر زهرا انصاری اصفهان.من ده روز بود که وارد ۹ ماه شده بودم قراربود شنبه۲۶ اسفند برم برای گرفتن نامه سزارین برای سوم فروردین...شب و روز قبلش انقباض داشتم ولی زیاد درد نداشتم.وقتی وارد مطب شدم دکتر برام نامه زایمان برای سوم عید داد منم خوشحاااال برگه رو گرفتم که برم خونه یه دفعه گفت بخواب روی تخت یه صدا قلب گوش بدم...خلاصه تاخوابیدم گف وای چرا انقد انقباض داری و صدای قلب نینی خیلی کند بود🥲نامه نوشتن گفتن سریع برو زایشگاه مهرگان برا ان اس تی و جوابشو نمیخاد بیاری خودشون بهم زنگ میزنن.منم از همه جا بیخبر تنهایی رفتم زایشگاه و همینکه وارد شدم گفتم مریض خانوم دکتر انصاری هستم و اومدم ان اس تی تمام پرسنل اون بخش دست بکار شدند و شروع کردند منو آماده کنند برای ان اس تی و بقیه کارا...خداییش خیلی خوب بودند پرستارا و پرسنل.خلاصه دراز کشیدم و ان اس تی گرفتند و بعد همه نگران باهم صحبت میکردند میگفتند زنگ یزنید دکتر سریع بیاد باید بره اتاق عمل...اکسیژن بهم وصل کردند و گفتند نفس
مامان سلین جون❤️ مامان سلین جون❤️ ۱ ماهگی
خب بریم براتون بگم از زایمانم...
من از اول بارداری فقط قصد زایمان طبیعی داشتم و اصلا به سزارین فکرنمیکردم
ماه نهم بودم که دکترم گفت من میخوام برم مسافرت اگه میخوای خودم باشم باید سزارین کنی در غیر اینصورت همکارم کارتو انجام میده منم خب چون دلم به طبیعی بود گفتم اوکی مشکلی نداره ولی شماره دکتر داشتم و تلفنی باهم در ارتباط بودیم
دیگه رفتم توی۴۰ هفته ولی همچنان خبری از درد نبود تا اینکه روز۱۲مهر دکترم گفت برو ان اس تی بده نتیجش برام بفرست من رفتم برای ان اس تی گفتن نوارش زیاد جالی نیست باید بستری شی منم اصلا آمادگی نداشتم کلی استرس گرفتم چون دکتر هم دکترهای انکال میومدن و هیچ شناختی نداشتم تو همین تکاپوها و درگیری ها بودم که گفتن میتونی امشبو بری فردا صبح باز بیا مجدد نوار قلب بگیر صبح روز۱۳بادل دردکمر درد از خواب پاشدم دیدم خیلی درد دارم رفتم دوش آبگرم گرفتم صبحانه خوردم و رفتم برای نوار بیمارستان وقتی که نوار گرفتن گفتن دردات شروع شده و باید بستری شده و معاینه پنج سانت بود
دیگه سریع کارهای بستری انجام شد و من ناباورانه و غیرمنتظره رفتم برای زایمان ....
من
مامان آرین🧒وآرمین👶 مامان آرین🧒وآرمین👶 ۵ ماهگی