۱۳ پاسخ

همه اهل دلا لایک😂همه سوخته دلا لایک😂هرکی از اعماق وجودش با این مامان موافقه درکش میکنه😂
همه همینن خواهر.خدا نینیتو برات نگه داره نینیای ماروهم همینطور.تحمل کن جون دلم.خیلی شیرینه بقول خودت❤️🥰

پدرا فقط توی ساختن بچه زرنگن مابقی با بیچاره زنه که نمیدونه بچه نگه داره پی پی بشوره غذا بپزه خونه تمیز کنه به خودش بهداشتش برسه افسرده هم نشه تازه

بله عزیزم مادری کردن قشنگه و خیلی سخت
شما مادر خیلی خوبی هستید
من به خاطر مشکلاتی که برام پیش اومده عصبی و پرخاشگر شدم
از خودم راضی نیستم

هعی واقعا🥲
پس من تنها نیستم مامان زینب ، یبار در طول روز میرم دستشویی
سنگ کلیه نگیرم حالا

چقد خوب گفتی دقیقا 🥲👌🏻

کدوم بهشت خواهر دلت خوشه ها آخرم همون مردا میرن بهشت هععی

درک میکنم من که اولشه هنوز میمونم کارامو چیکار کنم کم کم دیگه شوهرم رو صدا میزنم اروغ زینب رو بگیره از دوبار یکبارشو کمک میکنه الانم وضع خونم داغونه😁😁

و منی که الان با مثانه پر دارم این مطلبو میخونم چون پسرم تازه دو دقیقه اس رو پاهام خوابش برده، و صدای خروپف شوهر از اتاق بغلی میاد🙃

ولا این بهشت باشه برا مردا اینا که هیچی نمیفهمن ما زنا بیچاره ایم

آفرین به شما مامان مهربونم و فداکار
هیچکس قدر این زحماتتو و خستگی هاتو نمیدونه جز یه مادر
خسته نباشی مادرنمونه🥰💖🤗👩‍👧👸❤️

هزارتا لایک خواهر

عههه فکر کردم فقط خودم گاهی وقتا انقدر دیر میرم دستشویی ول میدم اخه تو حیاطه اینم خودشو میرشونه پشت در میترسم گیر کنم پشت در واسه همین نمیرم تا بخوابه😭😭

خیلی سخته منم یه روزایی واقعا کم میارم از صبح تا شب همش گیر بچه داری پسر منم جدیدا بغلی شده دیگ جونی برام نمیمونه فقط منتظرم شب بشه بخابه یکم برا خودم باشم🙂🙂

سوال های مرتبط

مامان جوجه طلایی مامان جوجه طلایی ۸ ماهگی
شب همگی بخیر و خداقوت ب همه مادرا
شمارو نمیدونم ولی من تو سخت ترین در عین حال قشنگ ترین روزای زندگیمم
یاسین روز ب روز شیرین تر و جذاب تر و باهوش تر میشه ماشالله و هر روز با یه کار جدید سوپرایزم میکنه 😍 ولی قسمت سخت ماجرا کماکان پا برجاس،شیر نمیخوره و بازیگوشیش اوضاعو بدتر کرده . غذارو تو دهنش نگه میداره و تف میکنه بیرون میخنده ،با سری شیشه شیرش بازی بازی میکنه و شیرارو میریزه بیرون ،چشاش قرمزززز میشه از خستگی ولی نمیخوابه ،ب شدت سخت میخوابه و خیلیییی هم خوابش از قبل کمتر و سبک تر شده،خیلی بی قراره و همش دلش بازی میخواد ،دلش میخواد بغلم باشه یا ببرمش بیرون و سرگرمش کنم،تو طول روز همش با جیغ بیدار میشه و نمیدونم این دندوناش چرا درنمیاد والا عاجم بود تا حالا دراومده بود .پتوشو گاز میگیره و میخوابه.یا پاش باید تو دهنش باشه ک بخوابه.خلاصه وقتی میخوابه ساعت یک شب تازه میفهمم کجاهام درد میکنه یا چندین ساعته دستشویی نرفتم یا تازه متوجه میشم ک ی عالم کار دارم اما از خستگی و بیخوابی یا سرگیجه دارم یا میخورم تو درودیوار بخدا. نمیدونم چطور با این حجم مسئولیت و کار هنوز سرپام. بازم خداقوت ب مادرا .