امشب ب بنیامین خدا رحم کرد رفتم خونه خالم اونجو هی گفتن بچت ارومه چقد خوب ازیت نمیکته وقتی برگشتیم خونه مامانم تا اومدم کفشش باز کنم بعد گفش خودم ک برم داخل سریع دووید ب سمت مامانم اونم حواسش نبود توو اشپزخونه بود یهوو دیدم صدوی گریه بنی اومد نگو ایروش محکم خورده بود ب مبل الهی قلبم در بیاد بچم سیاه شد ی لحظه 🥺🥺🥺😥 داشتم میمردم خدا رحم کرد ب شقیقش نخورد یا چشمش ورم کرد و قرمز اما نزوشت یخ بزارم خدایا چقد مراقب بچها سخته ها 😟😟🥺🥺

بنی دراین حد ساکته که انقد ب چشم اومده؟

ای خدا بمیرم براشششش خیلی مواظبش باش قطعا چشم نذر بوده ابجی چشم بد خیلی تاثیر داره .. الان حالش خوبه؟؟؟ شوهرت هیچی نگفت 😏

یه تخم مرغ بچرخون رو سرش بنداز تو خیابون

واااای الهی😢
بازم شکر که اتفاق بدتری نیفتاده😢
طفلکی بچه

براش صدقه کنار بذار

خداروشکر که بخیر گذشته
اسفند دود کن چهار قل بخون و ایت الکرسی بخون فوت کن بهش