ناشکری نمیکنما ولی نمیدونم چرا اینجوری شد نمیدونم بابت کدوم گناهم خدا داره اینجوری مجازاتم میکنه
من که همه جور درد و سختی ای توی زندگیم کشیده بودم
فک میکردم بارداریم لاقل اسون میشه
یسال ک اقدام بودم اخرش ک خدا لطف کرد بهم پنج ماه ویار شدید داشتم حسرت ی اب خوردن داشتم
بعد اونم انقباضم شروع شد و استرس زایمان زودرس
الانم ک از ۳۳ هفته بچه iugr شده وزنش خیلی کمه رشدش کمه
هر دکتری یه چیزی میگه
سزارین نمیتونم بشم چون بیمارستان خصوصی شهرمون هیچ دستگاه و امکاناتی برا بچه نداره
دولتی هم ک میگه طبیعی. ولی توی طبیعی چون کوچولو هم هست خطر داره براش.
دکتر ب دکتر دارم میگردم هفته ای چند بار ان اس تی و سونو دالپر
چشممو دوختم ب دهن اینو اون ک ببینم چی میگن ک ببینم بچم سالمه یا نه
وزنش مهم نیس دیگه فقط میخوام سالم باشه
دیگه خسته شدم الانم دارم میرم ازمایش دفع پروتئین
درسته همه ادما یه گناهایی توی زندگیشون کردن ولی دیگه خدا خیلی داره امتحانم میکنه
نکنه بچم چیزیش بشه خدایی نکرده😔

۱۵ پاسخ

من خودم دکتر که گفت توشهر خودت خطر داره زیمانت امکانات کمه برو یه جای دیگه گفتم میرم ولی میدونم خدام درستش میکنه دکتر نگاهی کرد وگفت انشاالله و الانم فقط از خدا میخوام نه از بنده خدا همون وسیله ای برای همدیگه هستیم منم از خدا میخوام بچت سالم وخودت سالم باشید 💚

عزیزم غصه نخور خدابزرگه انشالله فندوقت صحیح سالمه واینکه غصه همه دارن ابجی من ازاول بارداریم همش غم غصه میخورم اخلاق رفتارهمسرم مث گوه شده همش دعوامیکنیم

ان شاءالله این چند وقتم بسلامتی بگذره، من که وقتی دعا میکنم برای همه زنای باردار دعا می کنم بعد برای خودم، منم تو بارداری اتفاقای سختی رو گذروندم

عزیزم فقط بسپار به خودش خودش همه چیو بهترین نحو برات میسازه منم ویار داشتم بعد سرکلاژ شدم کلا خونه خودمون نبودم بعدم هر هفته سونو داپلر بودم وزنش خیلی کم بود اخر ۲۱۱۰ به دنیا اومد ۳۶ هفته خداروشکر دستگاه نرفت اخر کار بند‌ناف پیچیده بود دو دور محکم دور گردنش اما خیلی به موقع دکترم که مسافرت بود اومد گفت برو زایشگاه خودش سریع اومد پس خودتو اذیت نکن بسپار به خودش فقط🥺🥲

به خدا بسپار عزیزم. خلق خدا که کاره ای نیستن. انشاالله به خوبی و خوشی زایمان کنی

بابا سونو خطا داره خیلیا بچشون رشدن چن هفته تو سونو عقب بوده ولی وقتی بدنیا اومد همه چی اوکی بوده توام نگران نباش هیچی نیس سالمه سالمه بچت

عزیزم ب خودت استرس نده آروم باش انشاالله بدون مشکل بگذرونی🤲🏻❤

ن عزیزم انشاءالله ک چیزی نمیشه امیدت بخدا نی نیت رو سالم و سلامت بغل میگیری

ایشالا صحیح و سالم به دنیا میاریش و میشینی به این روزا میخندی

خدابزرگه امیدت ب خدا باشه

من سه ساله اقدامم الانم ک حاملم همش ویاردارم ....دوهفته بیمارستان بستری بودم بخاطر انقباض وزایمان زودرس....چون اب دور بچم زیاده....الانم ک ازدیروز بچم زیاد تکون نخورده

چنده وزنش

هرکسی یه جور سختی میکشه عزیزم
قوی باش
خییلیا شرایطشون از شما بدترِ
حقداری خسته شی و گله کنی ولی خودتو قوی نگهدار
تموم میشن اینروزا و نی‌نی سالم و خوشگل میاد بغلت ایشالله💕😘

عزیزم مامان من ۳۶ هفته خواهرمو طبیعی بدنیا آورد دو کیلو صد بود، هیچ مشکلی هم پیش نیومد چرا انقد نگرانی؟!

انشالله که چیزیش نمیشه توکل کن به خدا

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۳ ماهگی
پارت ۱

من از شروع حاملگی چون شاغل بودم با چالش های زیادی مواجه شدم ...
ولی خب ماه نهم از اولش درد داشتم دیگه واقعا بدنم نمی‌کشید همش حس میکردم خب درد زایمانه دیگه ....

۳۴ هفته معاینه شدم گفتن دهانه رحم باز نیس
۳۶ هفته باز معاینه شدم گفتن باز نیس
۳۷ هفته ک معاینه شدم گفتن ی سانت بازه

سر هیچ کدوم از اینا من نه آبریزش دیرم نه لکه بینی ....

ولی ب شدت عفونت می اومد ازم
ورزش میکردم ولی نه زیاد و مرتب
پیاده روی دو سه روز همین تونستم برم

بعد ک رسیدم ب اتمام ۳۸ و وارد ۳۹ شدم دکترم تحریکی معاینه کرد گفت دردات منظم شد برو بستری شو....
منم به همسرم گفتم مرخصی ایناشو هماهن‌گ بشه ...
چون ی شهر غریب بخاطر شغلمون رفتیم همه چی رو جمع و جور کردیم برگشتیم خونه مامانم اینا اونجام اون روز رو کلی استراحت کردم ک به دنیا نیاد چون نمیخواستم فرداش بخورم ب اربعین و همه جا تعطیل باشه ...استرس داشتم بخاطر ترخیص و فلان
ولی شدید درد داشتم ک اصلا قطع نمیشد
ی درد زمینه ای بود ک اصلا منظم نمیشد
خلاصه صبح شد ....
مامان یارا🫧🍓 مامان یارا🫧🍓 ۷ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی
پارت ۲
هرچند من از هفته ۳۰ دیگ شروع کرده بودم ب پیاده رویی درست هر وعده غدا ۲۰ دیقه پیاده رویی داشتم گام شمار نصب کرده بودم کلا همه چیو با حساب کتاب پیش میبردم چون هدفم زایمان توی ۳۸ هفته بود
بعد هفته ۳۵ پیاده رویی هام شده بودن روزی ۶۰۰۰هزارگام ینی یک ساعت و خورده ای درحالی ک ااصلا درد کمرنداشتم بعد پیاده رویی ها
توی ۳۷ هفته و ۳ روز بدون درد ۲ سانت شده بودم
توی ۳۷ هفته و ۶ روز بودم ک اول صبح بیدارشدم و مایع دیدم فک کردم کیسه ابه رفتم بهداشت نامه ارجاع دادن ک بستری بشم😐رفتم زایشگاه ان اس تی گرفتن خوب بود معاینه کردن جوری معاینه کردن ک دیگ نمیتونستم راه برم ی سنو نوشتن گفتن همه چی خوبه باید مایع دور بچه چک بشه بیمارستان هم سنو گرافی نداشت از خوشحالی بال در اوردم ک خدا نجاتم داد از دستشون رفتم سنو دادم همه چی بچه ام خوب بود هرچی بیمارستان زنگ زدن ک سنو بیار ببینیم از ترسشون نبردم گفتم دکتر دارم نشون دکترم میدم و قطع کردم روشون😐🤦‍♀️