زایمان پارت ۱
خانمها تجربه مادری رو دارین که بخاطر طول سرویکس ۳۱-۳۲ تو سونو انتی و آنومالی وسابقه بارداری قبلی دوس داشتم سرکلاژ انجام بدم ولی تو همون سونوها جفت پایین وکمی رو دهانه رحم بود و نمیشد انجام داد چون دکتر گفت خدایی نکرده سوزن بخوره به جفت دیگه کاری نمیشه کرد
تا اینکه هفته ۲۳ واسه سونو رفتم جفت بهتر شده بود و متوجه شدم طول سرویکس خیلی کم شده دکتر دید سونو واژینال نوشت و اون کمترم نشون داد و دکتر گفت اورژانسی باید سرکلاژ انجام بدی و عمل پرریسک که اصلا معلوم نیست اینجوری هم نمیمونه فکر کن دور از جون از دست دادی و راه دیگه ای نداشتیم جز سرکلاژ
من هفته ۲۳ و۴ روز سرکلاژ شدم(واسه همین حرف هرکسی میاد اینجا میگه دیگه تا ۱۸ هفته به بعد نمیشه و اینارو گوش نکنین چون هر کسی شرایطش فرق داره ببینین دکترتون چی میگه)
بعدش هم استراحت بودم مطلق مطلق نبودم ولی کاری هم نمیکردم خیلی بشینم و سرپا باشم وواسه دستشویی و حمام و یه آب خوردنی چیزی تو خونه راه میرفتم و فقط بیرون واسه دکتر و سونو این مدت گذشت تا....
ادامه...

۳ پاسخ

عزیزم بقیشو نمیگی

منم ۲۲هفته سرکلاژ شدم همه میگفتن ریسکه

خببببب

سوال های مرتبط

مامان مهتا مامان مهتا ۸ ماهگی
سلام مامانا خب بالاخره بیایید که از تجربه زایمان بگم براتون که انشاالله بتونم کمکی کرده باشم
من وقتی متوجه شدم باردار هستم سونو دادم تو ۱۵ هفته طول سرویکسم ۲۳ بود که دکتر گفت باید سرکلاژ کنی و منم دو روز بعدش بستری شدم و سرکلاژ کردم برای سرکلاژ بیهوشی کامل شدم و فرداش هم مرخص شدم و اصلا درد نداشت فقط تا یه هفته ممکنه لک بینی و ترشح قهوه ای داشته باشید
وقتی اومدم خونه کاملا استراحت مطلق بودم حتی غذا خوابیده میخورم و نمازمم خوابیده میخوندم و حموم هر دو سه هفته یه بار می‌رفتم
و در کل فقط خوابیده بودم تا وقتی که به ۲۸ هفته رسیدم که دکتر گفت دیگه میتونی فعالیت خیلی کم شروع کنی ولی قبلش برو یه سونو بده شرایطتت رو ببینم وقتی رفتم سونو گفت که خانم فانلینگ داری و دهانه رحمت ۲ سانتی باز شده بعدش که دکترم دید جواب سونو رو گفت سریع برو بیمارستان امام خمینی بستری بشو که آمپول بتا رو بگیری و تحت نظر باشی من ۱۰ روز اونجا بستری شدم و بعدش مرخص شدم و اومدم خونه و مجدد استراحت مطلق بودم تا آخر بارداری و تو ۳۸ هفته و ۴ روز سزارین کردم و پسرم‌ به دنیا اومد
مامان نیکان مامان نیکان ۶ ماهگی
تجربه بارداری پرخطر
سلام من ۱۷ روزه که زایمان کردم ولی دوره بارداری بشدت سختی داشتم و پراسترس. از همون هفته ۵ و ۶ که فهمیدم باردارم لکه بینی داشتم که به خونریزی هم رسید که هماتوم بود و تا سونو ان‌تی که رفتم ادامه داشت
بعد سونو متوجه شدم که طول سرویکسم کمه ۲۲ بود و هفته ۱۴ سرکلاژ شدم و چند هفته استراحت مطلق بودم و فقط برای دستشویی پامیشدم تا هفته ۲۵ استراحت نسبی داشتم کار خاصی نمیکردم فقط برای دستشویی غذا و داروخوردن بلند میشدم ولی با این حال فانلینگ شدم با وجود سرکلاژ و مجبور شدم پساری هم بذارم. دیگه کلااا استراحت مطلق شدم و هفته ۳۲ طول سرویکسم بخاطر یبوست کمتر شد آمپول بتا زدم یه هفته بعدش آب دور جنینم کم شد و بستری شدم هرروز دوبار nst و سونو میدادم و تو هفته های آخرم کلستاز بارداری گرفتم و آنزیم های کبدیم بالا رفت🫠
ولی با همه اینا ۳۷ هفته و ۱ روز زایمان کردم و پسرم سالم و سلامته❤️
حین زایمان برای همه باردارا دعا کردم چون خودم سختی و استرسشو کشیدم و میدونم یه باردار به چه چیزای وحشتناکی میتونع فکر کنه من خیلی استرس داشتم و همیشه گریه میکردم و کلی افکار منفی تو ذهنم بود ولی خداروشکر همه چی به خیر گذشت و اگه به گذشته برگردم سعی میکنم از بارداریم لذت ببرم تا اینکه با فکرای بیهوده و وسواس الکی واسه خودم زهرش کنم🤦‍♀️
امیدوارم همه مامانا بسلامتی و با دل خوش زایمان کنن🤲
مامان زینب خانم🌸 مامان زینب خانم🌸 ۶ ماهگی
بارداری زایمان

سلام مامانی های عزیز از اونجایی که بارداری خیلی سختی داشتم
به خودم قول داده بودم اگه انشاالله بچم صحیح و سلامت به دنیا بیاد، بیام و قشنگ شرح بارداری و زایمان بدم که کسایی که مثل من هستن امیدوار بشن.

اول اینکه بارداری اولم بود و از خیلی چیزا اطلاع نداشتم و اصلا رعایت نکردم

هفته ۱۸ بودم که رفتم سونو انومالی و سرویکسم ۳۰ بود و دکتر بهم گفت برو دو هفته شیاف بزن استراحت کن دوباره بیا
دو هفته بعد شد ۲۶ باز گفت شیاف بزن یه هفته دیگه بیا شد ۲۲
من بازم رعایت نمی کردم و استراحتی نداشتم خلاصه جدی نمی گرفتم خیلی چون نه درد داشتم نه خون ریزی

دیگه بعد از اینکه فهمیدم شده ۲۲ و اوضاع خرابه سریع در هفته ۲۱ سرکلاژ کردم

دکترم موقع سرکلاژ به مادرم گفته بود از چیزی که توی سونو گفته بودن یعنی ۲۲ ام کمتر بود و خوب شد انجام دادید سرکلاژ رو.

دیگه رفتیم تو استراحت نسبی، من فقط کارای شخصیمو می کردم، دکترم گفته بود یه ماه بعد سرکلاژ دوباره برو سونو چک سرویکس
رفتم سونو و دیدیم شده ۱۹ با وجود سرکلاژ

دیگه من به حرف دکترم گوش ندادم و خودمو مطلق کردم و فقط برای سرویس بلند می شدم
حتی میدیدم نشستن بهم فشار میاره غذامم خوابیده می خوردم
کلا درازکش بودم
و دیگه اومدم و اومدم تا رسیدم به هفته ۳۶ که کم کم یه دردای کمی بود و من فکر می کردم نی نی خودشو گوله می کنه ولی نگو انقباضه

یه شبانه روز درد کشیدم زیر دلم و کمرم درد می کرد
مامان خانم لوبیا مامان خانم لوبیا ۲ ماهگی
مامان زینب و حسین مامان زینب و حسین ۴ ماهگی
سلام‌ مامانای مهربون میخواستم تجربه زایمان طبیعیم رو براتون تعریف کنم‌البته من زایمان دومم بود😁

من ۳۸ هفته زایمان کردم بچه ها...۳۶‌هفته که سونو وزن رفته بودم بچه ۳ کیلو بود و دکترم میگفت ۳۷ هفته معاینت میکنم ببینم چطوریه اوضاع تا اون تایم که ۳۷ هفته بشم ورزشای زایمان راحت خانم‌آبادی رو شرکت کرده بودم و انجام می‌دادم بخصوص چن روز مونده به زایمانم مرتبا ورزشا رو انجام می‌دادم ۳۷ هفته رفتم و دکتر گفت یک‌سانت بازی و به گفته خودش خیلی کم معاینه تحریکی انجام داد بعدش که من ورزشارو انجام می‌دادم تا دهانه رحمم بازتر بشه شد ۳۸ هفته و من رفتم دکتر ۲۰ تیر بود...دکتر معاینه کرد و گفت بیشتر از ۲ سانت بازی و معاینه تحریکی حسابی کرد و گفت احتمالا تا فردا زایمان میکنی من اصن‌باور نکردم چونکه سر دخترم بعد معاینه تحریکی ۳ روز طول کشید تا زایمان کنم گفتم اینم حتما همینه...هیچی دیگه دو سه ساعت بعد معاینه که اومدم خونه انقباضام شروع شده بود و من با تنفس ها ردش میکردم و قابل تحمل هم بودن...اسکات قدم چمباتمه...چمباتمه قدم..و یسری حرکات دیگه که تو کلاس یاد گرفته‌بودم به اضافه تکنیک های تنفسی رو انجام میدادم...بعدش گرفتم خوابیدم ساعت ۲ نصفه شب بود تقریبا یک ساعت و نیم بعدش با دردای خیلی بدی بیدار شدم و متوجه شدم که دیگه وقتشه چون هم دردام منظم شده بود هم بچه خودشو سفت میکرد خیلی دردای بدی بود واقعا ولی میشد تحملش کرد شوهرمو بیدار کردم و..بقیه شو پایین میگم
مامان mehrab مامان mehrab ۴ ماهگی
پارت دوم
خب من یکشنبه عصر بود که از دکتر اومدم و کلی استرس داشتم به خاطر این دفع زیاد پروتئین و باید تا چهارشنبه صبر میکردم برا دکتری که دکترم معرفی کرده بود ۲شنبه ۳شنبه هم هم تعطیل بود من دیگه از اسنپ یه ویزیت آنلاین گرفتم که بهم چیری نگفت گفت باید سونو کلیه انجام بدی و برام نوشت منم دیگه گفتم خوبه فردا یه جایی پیدا کنم برم سونو چون احتمالا پیش اون دکتر کلیه هم که میخوام برم اونم سونو میخواد دیگه شبش درست نخوابیدم و کلی استرس داشتم هی دنبال جایی بودم که باز باشه روز تعطیل و اینا دیگه صبح که بیدار شدیم من یکم صبحونه خوردم گفتم یکم کم تکون میخوره بچه البته پیش میومد که کلا کم تکون بخوره دیگه ولی شوهرم گفت که بریم همون بیمارستان سینا که قرار بود زایمان کنم که احتمالا سونو هم داره توی راه هم یه آبمیوه خوردم ولی همچنان خیلی کم تکون خورد ولی من میگفتم اوکیه شاید خوابه دیگه تا رسیدم بیمارستان پرسیدم گفتن سونو که نیست بعد شوهرم گفت برو تست بده خیالمون راحت بشه من همچنان مردد بودم دیگه رفتم زایشگاه گفتم میخوام تست بدم کم تحرکی گفت از کی گفتم از صبح !
مامان Mehrshid مامان Mehrshid ۴ ماهگی
تجربه زایمان، سزارین اورژانسی
۲ماهگی فهمیدم جفتم پایینه و قدامیه و لکه بینی داشتم و استراحت مطلق شدم با کلی شیاف و امپول، تا پایان ۴ماه گفتن بهتر شده و جفت رفته بالا، منم دیگه استراحت مطلق نبودم تا پایان ۵ماهگی رفتم سونو گفتن جفتت خوبه ولی طول سرویکس کم شده و بچه سفالیکه و سرش تو لگن قرار گرفته، ولی نمیشه سرکلاژ کرد و دیر شده باید استراحت مطلق کنی و یک شب درمیان آمپول میزدم و روزی دوتا شیاف.
۳۵ هفته بخاطر وزن کم بچه و آب کم دور جنین بیمارستان بستری شدم و آمپول بلوغ ریه زدن برام و بعدش گفتن مشکلی نداری و مرخص شدم. میخاستم از دکترم نامه برای سزارین اختیاری بگیریم که دکترم گفته مسافرته و ۳۷ هفته شدم میاد
وقت دکتر گرفتم که روز بعدش برم نامه سز بگیرم ولی ۳شب درد پریودی گرفتم و انقباض داشتم رفتم بیمارستان که نوار قلب بگیرم و شدت دردمو چک کنم، ماما با زبان نرمش کاری که کرد که بذارم معاینه کنه ، وقتی معاینه کرد گفت یک سانت بازی و درد زایمانت شروع شده و فردا زایمان میکنی، خوابیدم نوار قلب گرفت ولی به محض بلند شدن از روی تخت خونریزی شدید کردم و گفتن دیگه باید برم زایشگاه و طبیعی زایمان کنم
خواستن آمپول فشار بزنن ولی با معاینه مجدد فهمیدن که بخاطر معاینه و اینکه جفتم پایین و قدامی بوده ،جفتم جدا شده و باید سریع عمل کنن و بچه رو دربیارن.
من از خدام بود سزارین بشم و معاینه و خونریزی باعث شد به هدفم برسم ولی خیلی وضعیتم خطرناک شده بود و همش مقصر مامایی بود که منو معاینه کرد در حالی که با توجه به بارداری پرخطر من نباید اصلا معاینه میشدم
مامان مامان نویان❤️ مامان مامان نویان❤️ ۳ ماهگی
منم اومدم با تجربه زایمان سزارین..
اقا من ماه اخر کلا اب دور بچه شده بود ۳۲ ب خاطر دیابت ک داشتم(اصلنم رعایت نمیکردم حقیقتا😂)دکتر همش میکف بیمارستان بستری شو تا اونجا تحت نظر باشی ولی اصلا زیربار نمیرفتم چون حالم بد نبود اصلا دردای عادی داشتم اونم واسه سنگینیم بود..ولی هر روز میرفتم واسه نوار قلب..خلاصه از همون اولم هرباری میرفتم سونو میگفت دو هفته جلوتره از سن بارداریت و خیلی درشته..من انتخابم از اول سز بود و با دکترم هماهنگ بودم..۳۶هفته رفتم دکتر برام سونو نوشت ک برو بده و وزنش اگه ۳۷۰۰ اینا بود به دکتر بگو یه ۳۰۰ گرم اینا بزاره روش ک راحت عملت کنم..من دقیقا ۳۷ هفته فیکس بودم رفتم سونو وزنش ۳۷۴۰ بود با اب دور ۳۳..ک باهاش حرف زدم برام زد ۳۹۵۰..ک نزدیک به چهار باشه واسه سز..کلی خوشحال رفتم مطب نشون دادم برگه رو گفتم دکتر وزنش خوبه ابشم زیاده دردم زیاد دارم تورو خدا دیگ همین هفته عملم کن...گفت پسر فردا صب عملی دیگ نمیشه بیشتر از این نگهت دارم..نامه بستریمم داد😍منو میگیییییی؟؟؟؟؟کم مونده بود برقصم دیگ..از بس درد و بی خوابی داشتم و چقدم سنگین بودم
به همسرمم گفتم باورش نمیشد اینقد زووود باشع وکلی خوشحال شد😍
ادامه پارت بعد