۹ پاسخ

مبارک باشه گلم

بسلامتی عزیزم انشالله قدمش پرخیر برکت باشه🥰🥰
تو ازی ماه قبل غصه میخوردی که شوهرم نیست زایمان میکنم 😂

قدم نو رسیده مبارک...منم زایمان دوممه...ولی هرروز دارم از استرس پیر میشم...خداکنه برامنم زود بگذره راحت بشم

سلام عزیزم تبریک میگم میشه بپرسم از چند هفته رابطه بدون جلوگیری داشتی و پیاده روی میکردی؟؟منم بارداری و زایمان دوممه

مبارکه عزیزم

قدمش مبارک باشه عزیزم

ای جان دلممممممم خدا حفظش کنه برات الهی

۳۷ هفته دکتر گفت باید زایمان کنی یا دردت گرفت عزیزم

ماشالله بهت عزیزم
خوش به سعادتت اینقدر خوش زایی 😍❤️😚

سوال های مرتبط

مامان سیدمحمدقاسم مامان سیدمحمدقاسم ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان دولتی دولتی
اولا این زایمان سوم بود دو تا زایمان قبلی بهشتی‌رفتم‌ولی با مشورت ماما م امین‌رو بهم پیشنهاد داد ساعت ۹ صبح لخته خون دفع کردم خیلی ترسیدم رفتم بیمارستان بعد معاینه و ان اس تی که ازم گرفتند گفتند شوهرم کارای پذیرش رو انجام بده برای بستری بهم سرم وصل کردند و آمپول فشار زدند دهانه رحمم ۲ سانت باز بود و بچه هم میگفتند خلفیه و توی معاینه دستشون به کیسه آب نمی رسید.بهم دستگاه وصل بود کلا فقط یه ماما و یه دانشجوی ماما یی باهام بود ماما خیلی کاربلد بود مامای همراه نداشتم این خانم خیلی بهم کمک کرد ساعت ۳ دردام شرع شروع شد کم کم کیفیت هاش زیاد میشد بهم میگفتند با بینی نفس بکش و با دهان محکم بده بیرون.فک می‌کردند ساعت های ۹ و ۱۰ شب بچه ام به دنیا بیاد ولی معاینه بعدی دیدن ۵ انگشت شده و دردام اشت زیاد میشد کیسه آبم زدند بعد اتاق و عوض کردند و رفتم اتاق ال دی آر دیگه دردام خیلی زیاد شده بود اینبار بهم گفتند موقعی که درد میاد چونه ات رو بچسبون به سینه ات و زور بزن و تکنیک نفس رو هم هی بهم میگفتن انجام بده ساعت ۵ و نیم اینا بود که کیسه آبم زده بودند ساعت ۶ و ربع بعد از ظهر پسرم به دنیا اومد.
اصلا بخیه نخوردم خیلی زود فول شدم چون ورزش هایی که بهم ماما میگفت رو خوب انجام می‌دادم اصلا جیغ نمی‌کشیدم تنفس خیلی مهمه.
بیمارستان تمیز بود. پرسنل هم خیلی خوب بودند. خیلی خلوت بود. ماما واقعا کاربلد بود با اینکه خیلی جوون بود. غذاش تعریف نداشت ولی خب بیمارستان بود دیگه. به بچه لباس نمی پوشانند. وقتی هم به بخش رفتم پرستار هاش خیلی خوب بودند. وزن پسرم هم سه کیلو و سیصد گرم بود، هفته بارداری هم ۳۹ هفته و یک روز بود.
سوالی بود در خدمتم...
مامان پناه خانم🩷 مامان پناه خانم🩷 ۶ ماهگی
پارت دوم از تجربه زایمان

بردنم توی اتاق بهم سرم زدن و ان اس تی ازم گرفتن من زیر دستگاه کلییییییی درد میکشیدم اما با تنفس که توی کلاس بارداری یاد گرفتم دردامو کنترل میکردم و بعد ماما اومد برای معاینه کیسه آبم و هم پاره کرد که تا یازده شب من ۵ سانت شدم و دیگه فول نمیشدم ماما همراه گرفتم همون لحظه ساعت ۱۲ شب اومد و آوردم پایین تخت کمرم و با روغن بچه ماساژ داد و حموم آبگرم بردم و توپ آورد ورزش روی توپ انجام دادیم گفت هر زمانی احساس دستشویی داشتی بهم بگو خلاصه منم چند دقیقه بعد احساس دستشویی کردم و باز معاینه کرد ۸سانت شده بودم بردم روی تخت زایمان ماما گفت نه جیغ بزن نه زور الکی هر موقع گفتم مدفوع کن زور بزن منم هرکاری که گفت انجام دادم با سه تا زور زدن پناه خانوم تولد شد و این بود تجربه زایمانم من که خیلی راضی بودم و خداروشکر که سزارین نشدم بخوام اذیت بشم بعدش تا بچم تولد شد دردای منم به کل باهاش رفت انگار نه انگار من بودم که درد داشتم نیم ساعت قبلش 😌💖
مامان فاطمه‌خانوم❤️ مامان فاطمه‌خانوم❤️ ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

پارت۲
دیگه سریع وسایلمو برداشتم رفتیم بیمارستان توی آسانسور بیمارستان هم یه دفعه یه عالمه آب ازم ریخت و رفتم زایشگاه گفت کیسه آب پاره شده ولی هنوز ۲سانت بازی بخواب که ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق کنیم جون داشته باشی برای زایمان زور بزنی 😁
ساعت ۷صبح آمپول فشار تزریق شد ساعت ۹صبح تازه ۵سانت شدم با ورزش و ماساژهایی که ماماهمراهم میداد دردام یکم آروم میشد و بعد اینکه ۶سانت شدم آمپول پتدین که آرام بخش هست تزریق کردن و اینکه از اینجا به بعدش یکم سخت شد دردا شدید شد ساعت ۱ظهر ۱۰سانت فول شدم و رفتم توی اتاق زایمان که هرچی زور میزدم بچه نمیومد که ساعت ۱ونیم با وکیوم بچم بدنیا اومد و لحظه ای که دنیا اومد انقد توی کانال زایمان اذیت شده بود که نفس کم آورد و یه ربع اکسیژن گرفت ولی الحمدلله راضی بودم
هم از کادر بیمارستان آریا مشهد که عالی بودن هم از ماماهمراه عزیزم خانم علیزاده که با جون و دل از ۳سانت اومدن بالای سرم و تا لحظه آخر همراهم بودن
مامان حافظ مامان حافظ ۱ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی

از هفته سی و چهار شکسته بسته ورزش هارو انجام میدادم و این دو هفته اخر تقریبا روز در میون ورزشا رو میکردم
هر روزم یا شربت خاکشیر میخوردم یا دمنوش تخم شوید
دو روز بود لکه بینیم شروع شده بود
دیگه شب اخر هم رابطه داشتم هم شیاف گل مغربی گذاشتم که نصفه شب ساعت سه و نیم کیسه ابم پاره شد و بعدش دردام شروع شد تقریبا هر پنج شیش دقیقه انقباض داشتم
رفتم بیمارستان چهار و نیم صبح با سه سانت بستری شدم و تا ساعت هفت رسیدم به پنج سانت
دردام خیلی داشت شدید میشد که ماما اومد گفت اگه اپیدورال میخای بزنم الان موقعشه
گفتم وریدی نمیشه بزنین گفت خیلی تاثیر نداره اپیدوراله که هشتاد درصد دردو کم میکنه
اول گفتم نه ولی دیدم دیگه تحمل اون دردای اخرو ندارم گفتم اپیدورال بزنن
دکتر بیهوشی اومد به کمرم زد و دردام شد در حد دردای اولیه
دیگه ماما بهم توپ داد و حدود نیم ساعت با توپ ورزش کردم و دردام هم دوباره شدید شد
اومد معاینه کرد و گفت هشت سانتی یکم دیگه فول میشی
یکم دیگه با توپ ورزش کردم و فول شدم و البته دردای اخرش واقعا شدید بود یه دوز دیگه بهم بی دردی زد و رفتم اتاق عمل ساعت نه و نیمم پسرم با دو سه تا زور شدید خداروشکر به دنیا اومد😍🥰

هم دکترم هم ماما خیلی راضی بودن و میگفتم خیلی خوب بود زایمانت
امیدوارم همه مامانا بچه هاشون به سلامت و راحت بدنیا بیان
مامان ایلماه مامان ایلماه ۱ ماهگی
پارت ۶
اومد معاینه کرد گفت شدی ۵ سانت خیلی خوب پیش رفتی کیسه ابتو میزنم یه ساعت دوساعت دیگه زایمان کرد ساعت ۶و نیم غروب کیسه ابمو پاره کرد ولی شدت دردام بیشتر شد و فقط نفس عمیق میکشیدم بهم گفته بود گاز بی‌حسی هم داریم و یا اپیدارول گفتم ن گاز بی حسی مثه اکسیژن بود موقع دردا بایستی مثل قلیون میکشیدی داخل و نفس عمیق میکشیدی میگفت حس سر خوشی به آدم میده ولی رو من تاثیر نداشت حس حالت تهوع بهم دست می‌داد یه دو سه دفعه استفاده کردم و گذاشتمش کنار دردام خیلی بیشتر شده بود شدتش من همچنان نفس عمیق میکشیدیم خواهر بالاسرم بود خواهرشوهرم رفت و خواهر اومده بود پیشم ماما اومد گفت موقع دردات زور بزن منم همینکار میکردم تا اینکه ساعت ۷ شد و شیفتش و بایستی عوض می‌کرد یه ماما پیر ن خیلی بد اخلاق ن خیلی خوش اخلاق اومد بالای سرم اومد معاینه کرد رو همون ۵ سانت بودم و رفت من موقع دردا زور میزدم دوباره اومد معاینه کرد ۶ سانت شدم و گفتن سرش بالاس باید حالت سجده بشی که بیاد پایین همینکار کردم و موقع دردام شدید زور میزدم بعد یه رب اومد گفت شدی هفت سانت زور نزن ولی من تا چشمشو دور میدیدم زور میزدم معاینه کرد گفت ۷ سانتی دردام دقیقه هاش کمتر از ۱ دقیقه بود ولی مدت زمانش زیاد بود
مامان لیمو مامان لیمو ۱ ماهگی
مامان کوروش جان مامان کوروش جان ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من: دوستان من دردام ک شروع شد به ماما همراهم پیام دادم دستورات ورزشی رو بهم داد حمام و لگن آب گرم نشستم .... صبح رفتم بیمارستان معاینم همون دوسانت بود گفتم برو خونه زوده ....۸ صبح برگشتم خونه و همچنان درد داشتم ساعت ۱ ظهر از پله بالا رفتم و روتخت دراز کشیدم مجدد دردم شروع شد با شدت بیشتری که همزمان کیسه آبم پاره شد، رفتم دوش گرفتم حاضر شدم تا به بیمارستان برم و بستری شم ساعت ۳/۵ شد و ماما همراه ساعت ۴ اومد پیش من...به محض رسیدن ورزشامون شروع شد روی توپ نشستم ورزش کردم دردا شدتش بیشتر می‌شد...خیلی سریع به ۸ سانت رسیدم و کم کم طاقتم تموم شد دیگه خسته شده بودم داد میزدم دیگه نمیتونم سزارینم کنید ماما همچنان پشت هم بمن رسیدگی میکرد امپول میزد سوند میزد ادرارم خالی بشه یه دقیقه هم ولم نمیکرد .... سریع به دکترم خبر داد و کم کم زورای من شروع شد و به سختی زور میزدم‌ سر بچه کامل پایین بود و منتظر زور من بودم...یکم تمرکز کردم چندتا زور زدم سر بچه رو دیدن ...بردنم روتخت زایمان ...۳ تا زور هم اونجا زدم دکتر سریع بی حس کرد برش زد بچه رو دادن بغلم ...و جفت رو خارج کردن و بخیه زدن ....دوستان زایمان طبیعی برای من سخت بود ...حتی الانم دو روز گذشته درد دارم ...این نیست ک فکر کنید بعدش زود سرپا میشی! برای من این نبود !
مامان امیرسام❤️دلارام مامان امیرسام❤️دلارام روزهای ابتدایی تولد
زایمان اولم سه سال پیش پارت سوم
ولی بزنید تو گوگل ورزش زایمان طبیعی یا ورزش لگن میاره. ملا ورزش ها با پا بودن یکی همین اسکات یکی پای چپم و می‌کشیدم حالا بزنید گوگل انواع ورزش ها رو میاره
بعد تند تند مامانم خرما و بادام میداد می‌خوردم.
خرما ام خیلی‌ خوبه میگن زایمان و راحت می‌کنه دیگه خلاصه با تمام ورزش ها ساعت ۱۲ شب معاینه شدم هشت سانت بودم کیسه آب و پاره کردن و ماما اومد آموزش می‌داد که چجوری زور بزنم. تو این قسمت که ورزش میکردم و به حرف های ماما گوش میکردم تو کمرم یه درد خیلی خیلی بد گرفت خس میکردم استخون پایین کمرم خورد داره میشه مامانم و صدا زدم و گفتم فقط فشار بده گفت داری فول میشی اصلا نگران نباش تا یه چند ساعت دیگه پسرت بغلته. میدونست اینجوری بگه من خیلی ذوق میکنم و آروم میشم 😂
اینم بگم جای که حس میکنید دارید کم میارید فقط نفس عمیق بکشید با نفس عمیق کشیدن دردا رو مهار کنید
من نفس عمیق می‌کشیدم و به پسرم فکر میکردم دردام ملایم تر شده بود
مامانم اومد زوری از رو تخت بلندم کرد که راه برم یه ربع راه رفتم دیگه دیدم یه فشار خیلی خیلی بد رومه درد نبود فشار به پشت و جلو بود و دست خودم نبود وایساده جیغ کشیدن ماما اومد گفت فول شدی سریع بخواب رو تخت
دیگه رفتم رو تخت و مامانم و بیرون کردن
زور. زدنن بگم وقتی که انقباض داری باید زور بزنی زور هم بندازی تو مقعد اصلا به واژن نباید زور بزنی چون پاره میشی
زورت تو گلو نباشه
نفس عمیق می‌کشی یه زور خیلی قوی میزنی
من اولش زور های نصفه نصفه میزدم انگار نمی‌تونستم بعد گفت محکم و یه پشت باید زور بزنی و تاکید داشت تو واژن وزور نزنن دیگه ساعت ۳ نصف شب پسرم دنیا اومد 😍