۱۲ پاسخ

فقط ب چیزای خوب فک کن ب هرچی فک کنی تلقین می‌کنی ب خودت

عزیزم به هرچی فکر کنی به سرت میاد پس بهتر ذهنت رو به چیز های مثبت فکر کن
من شخصا به هر چیزی منفی فکر میکنم خیلی زود به سرم میاد

منم هستم لعنت .......

لعنت ب این همورمونا خخخخ

متاسفانه منم همینم😢

منم تونجوریم شب میام بخوابم یه هو ی فکر بد میاد توسرم

خارش مغز چیه ت حالت افسردگی فکرای منفی نکن هیچ وقت نکن اینکارو تا میاد ت ذهنت خودت رو باچیزی درگیرکن یادت بره خیلی بده جونمو گرفت این جور فکرا

ذهن تاثیرش خیلی ها مغز یه قدرت هایی داره ک اصلا عجیب هیچ وقت ب چیزای بد فکر نکن ک خدایی نکرده برات اتفاق نیفته کلا بیخیال باش خدا همیشه مواطب کوچولو ها هست

من همش فک اینم دخترم بزرگ شه ن مث بعضی دخترای ای زمونه با دوستای ناباب آشنا شه گل بکشه پیپ بزنه خونه خالی بره هزار جور فکرای بدتر از شماها..
میگم همی یکیو داشته باشم ک لازم باشه تمام وقت بهاش باشم

من فکر اینو نمیکنم. نگران آینده ام همش فکرای منفی میکنم که یه وقت مثلا جوری نشه که کم و کسر براش بزارم و از این حرفا
و این فکرا دیونم کرده

وای منم بیشتر موقعا اینجوریم هم واسه بچم هم خانوادم چقد حس بدیه

عزیزم تو تنها نیستی منم درگیرم خخخ

سوال های مرتبط

مامان آقاکیان🧒🏻 مامان آقاکیان🧒🏻 ۴ سالگی
سلام مامان ها تو رو خدا اگه تجربه ای دارین بهم بگین چیکار کنم
پسرم از همون کوچیکی هرکی میومد خونمون گریه میکرد که یا نره یا من باهاش میرم بخصوص مادرم و مادرشوهرم خیلی میچسبید به این دو نفر که من زیاد نمیذارم مادرم و مادرشوهرم بیان خونمون میگم کیان اینجوری میکنه من خوشم نمیاد نیاید تا از سرش بیوفته آخه مادرم میدونه من عصبی میشم درکم میکنه ولی مادرشوهرم انگار از خداشه کیان تا میگه نرو اینم کلا چطر میشه خونمون.
وقتیم بریم خونه مادرشوهرم یا مادرم گریه میکنه که من میمونم اینجا که من اصلا دوست ندارم بدون من جایی بمونه با هزار کلک باباش میارتش هردفعه ولی خب من همش استرس دارم که یه وقت نمونه.
الان مادرم بعد قرنی اومد خونمون قبلش کلی باهاش صحبت کردم که وقتی خواست بره گریه نکن ولی انقدر گریه کرد که آخر مادرم مجبور شد با خودش ببرتش. من الان باردارم فردا روز بخوام مادرم هی بیاد بهم سر بزنه این بچه اینجوری کنه من چیکار کنم به خدا دیگه نمیدونم چیکارش کنم
مامان یاسین جانم،🧿 مامان یاسین جانم،🧿 ۴ سالگی
نمی‌دونم چیکار کنم الان از دهم شهریور ب اینور ک از خونه بابام برگشتم همش بدنم کسله میلرزه خوابم میاد همش افتادم معدمم ک نگو میجوشه فقط از نوک زبونم تا تو معدم مثل زهرمار تلخه هرچی قرص میخورم فایده ندارع
همش سردرد دارم افتادم بدنم جون ندارع
اعصابم ک دیگ نگو صفره صفره این پسره هم یکسره رو اعصاب منه انقد خرابکاره سر میجنبونم ی گندی زده دیگ انقد لباس جمع کردم از زمین قاشق چنگال و ظرف جمع کردم از زمین خسته شدم ادویه ها رو می‌ریزه توسینک اصلا ی کثافت کاری هایی می‌کنه عقل جن نمیرسه منم اصلا اعصاب نمونده برام بخدا یکسره فقط دارم داد میزنم
میشه بگید چی بخورم یکم آروم بشم خیلی وضعیتم خرابه شوهر منم این وضعیت می بینع بیشتر مسخرم می‌کنه ب فکر من نیست اصلا ک بگه ببرم دکتر یا چیزی با بچش می‌ره بیرون میاد منم ک ب پشمش توروخدا بگید چیکار کنم درموندع شدم بقران ،😭😥😔
گلومم ک نگو انگار سنگ گیر کرده مستقیم ب اعصابم زده نمیدونم چیه
دکترم فایده ندارع نمیدونم چیکار کنم ،😥🤕😮‍💨