۵ پاسخ

من تا روز دهم خونه بابام اینا بودم با اینکه خونشون خیلی دوست دارم ولی شب جایی جز خونه خودمون راحت نیستم هر شب گریه میکردم شوهرم می‌گفت چته چکار کنم حالت خوب شه میگفتم هیچی فقط بریم خونمون خوب میشم همین ک اومدم خونه خودم اینقدر روحیه گرفتم و خیلی زود ب شرایط عادت کردم

هیجاخونه خودادم نمیشه منم استزس داشتم بعد۱۳روز زایمانم شوهرم اومدبردنذاشت ازاونی ک فکرمیکردم راحت تر بودباعشق به بچم رسیدم همه میگفتن زنت بچه اس دست پا چلفتی ولی الان پشیمونن🤣🤣🤣🤣

برای من خیلی سخته خونه خودم نباشم

منکه الان ۵ماهه خونه مادرمم

خسته نباشی کجا بودی خونه مامانت

سوال های مرتبط