سر شب خونه مادرشوهرم بودم بعد پسرم چون میبینه باباش به ایم صدا میکنه اونم وقتی چشمش به باباش میفته یا مادرجون هاش رو نمیبینه منو به اسم صدا میکنه و به اونا میگه مامان سر شب همین جور دوبار گفت بعد میبینم مادرشوهرم موز خند میزنه که بهش گفته برو پیش مامانت گفته خونه سارا نع واز منو هم همونجا جایی میخاست میگفت سارا بعد اعصابم خورد شد میگم بله بچه بزرگ میکنم اینقدر زحمتش رو میکشم بعد بیا به اسم صدا کنه...بعد با تمسخر میگه بچه های الان همه همینن بزرگ شه خوب میشه الان نمی‌فهمه غلط کردی زنگه عوضی سرشب میگه پسرم خودش رو پیر کرده هنوز یه بچه دوسال داره به جای ما برسه میخاد چیکار کنه.‌‌‌حالا پسرش ۱۰ سال ازمن بزرگتره کثافت...انگار ۱۵ سالشه..

چی میشه مگه به اسم صدا بزنن ؟پسر منم هم میگه مامانی هم اسممو میگه ؟چرا بزرگش میکنین برا خودت؟مادر سوهرتم چیز بدی واقعا به نظر من نگفته خب خرج الان با قدیم فرق می‌کنه مسئولیتی ک گردنشه زیاده دیگه توهم میگفتی برا آرین زحمت می‌کشه دیگه کارش سخته زیاد زندگی مشیولیت داره

حالا یه همچین برا ما تو خونه مامانم پیش میاد پسرم مامانمو میبینه بهش میگه مامان به من میگه مهسا حساس نباش چیز خاصی نیست

دختر من بعضی وقتا میخاد خودشو لوس کنه میگه فاطییی جووون😂😂دلم ضعف می‌ره براش

دختر من برعکسه باباشو ب اسم صدا میکنه منو مامان هر چی میگم اسمم بگو مثلا مریم میگه نه ماماااان

خب چه اشکالی داره دختر منم باباشو با اسم صدا میکنه از خودم یاد گرفته اصلا بهش بابا نمیگه شوهرمم خوشش میاد با اسم صداش میزنه

پسر منم منو به اسم صدا میکنه بهش میگم بگو مامان مامان خودمو نشون میده میگه نه مامان اونه تو زهرایی خوب بچه کوچیکه بعدا یاد میگیره میگه مامان من که اصلا برام مهم نیست مادر شوهرا یه کم کرم دارن خودتو ناراحت نکن بابا

شما حای من باشید چی میگن من خیلی روی حرفاش حساس شدم شاید مامانم بگه این حرف رو ناراحت نشم ولی مادرشوهرم بگه اعصابم بهم نیریزه