دیشب برای اولین بار ماهلین ساعت ۱۱خوابید ذوق کردم که زود خوابیده منم می‌خوابم یکم استراحت میکنم درد پریودی و حال روحی بد کلافم کرده بود
ازساعت ۱۲شروه کرد تند تند بیدار شدن و گریه کردن غلت میزد به روی شکم که همیشه روی شکم میخوابه اما گریه میکرد و بیدار می‌شد
بهش شیر دادم تا ساعت ۲گریه هاش بیشتر شد فهمیدم انگار شیرم کم شده و سی نمیشه براش شیرخشک درست کردم اما اصلا نخورد انگار لج کرده بود
کامل بیدار شد گذاشتمش روی پام چشماش بسته بود اما گریه میکرد
گذاشتمش زمین و شوهرمو بیدار کردم که بیا پیشش تا من یکم استراحت کنم رفتم پایین تخت و کلی گریه کردم بخاطر ضعیف بودم،بخاطر کم بودن شیرم که بچم سیر نمیشه،بخاطر بد حرف زدن با دخترم که کلافم کرده بود و نمیخوابید و شیر نمی‌خورد
چقدر من مادر بدیم
بعد یربع خوابوندمش اما باز توخواب گریه میکرد و باز می‌خوابید بازبیدارمیشد حس کردم شاید پاهاش درد می‌کنه آخه تازه ۳روزه واکسن ۴ماهگیشو زده و جای واکسنش سفت شده بهش استامینوفن دادم و ۲ساعتی خوابید و باز گریه بخاطر شیر.
بهش شیر دادم خوابید اما ساعت ۸بیدارشد و الآنم خوابیده
خیلی شب بدی بود نفهمیدم چش بود
اما خداروشکر گذشت
هنوزم عذاب وجدان دارم که چرا بد باهاش حرف زدم
چقدر پشیمون شدم از بچه دار شدنم که من بچه نمی‌خواستم و شوهرم بچه میخواست
هیییی😓😪🥴😮‍💨
چی بگم ...!؟

تصویر
۱۳ پاسخ

این روزا میگذرن هممون یه جاهایی کم میاریم ولی خستگیمون که در بره‌ یادمون میره که اذیت شدیم ....پاشو بشین کنارش بوسش کن نازش کن عذاب وجدانت برطرف شه دختر خوب..
منم برم آوینمو بوسش کنم حس میکنم یهویی دلم تنگ شد واسش😘

عزیزممم تو ماور قوی هستی
همه ما خسته میشیم
اما بخاطر این جوجه ها باید طاقت بیاریم
به این فکر کن که دخترت بجز تو کی و داره؟

خودتو سرزنش نکن عزیزم، ماهم‌ادمیم و خسته میشیم، اتفاق پیش میاد، امیدوارم خدا کمک کنه و بتونیم این مسیر پرچالش رو راحت تر و زودتر رد کنیم

عزیزم خداروشکر کن همه ماها هم این شبها داشتیم داریم تو بهترینی برای بچت همه ماها عصبانی شدیم دادزدیم همه کار کردیم امروز براش جبران کن بیشتر ببوسش بیشتر باهاش بازی کن تو بهترینی برای دخترت

منم دیشب همچین شبی گذروندم کارن همش از این پهلو به اون پهلو میچرخید نمیتونست درست بخوابه تا صبح دو ساعت هم نخوابیدم همش تو بغلم بود صبح هم از ساعت نه رسما بیدار شد و نذاشت من حداقل ناهار براش درست کنم از ساعت ده و نیم تا دوازده خوابش میومد گریه میکرد ولی نمیخوابید هرکاری بگی کردم ولی بدتر میکرد اخر سر دوتا زدم تو سر خودم که اروم شم بیچارم کرد تا خوابید 😮‍💨 وقتی خوابوندمش نشستم یه دل سیر گریه کردم تا سبک شدم

مادری پر چالش ترین پروسه زندکی یک زنه

اشکال نداره ماهم‌بعصی وقتا عصبی میشیم، من دیگه میزنم تو سر خودم، سعی میکنم به ایهان جیزی نگم، ولی فقط میپرم به شوهرم ،چون اصلا شوهرم کمک نمیکنه،تازه توقع داره چای و شامش سر ساعت باشه،بعد ازیناست که یهو بیدار شه دیگه نخوابه و لصبی شه ،منم‌از لجم وقتی ایهان گریه میونه ساکتش نمیکنم‌تا باباشو بیدار کنه، چقدر دیگه فشار تحمل کنیم

عزیزم بچه است بعضی وقتا بدقلق میشن هممون این شبارو گذروندیم وقتی اینجوری میشه یکم بدنشو ماساژ بده با روغنی چیزی پهلوهاشو ببند نازش کن بعد بهش شیر بده کم کم لجش میخوابه خودتو سرزنش کن

منم شبا خواب ندارم دخترم کولیک داره وقتی گریه میکنه دنیا رو سرم خراب میشه اما صبح که بیدار میشه با چشماش نگاهم میکنه یادم میره که چه شبی رو گذروندم. خدا بهمون طاقت بده.

عزیزم حق داری منم مثل خودتم همسرم اصرار به بچه داشت ولی خب میدونیم که خیلییی بچه هامونو دوسداریم فقط بعضی وقتا ادم کم میاره که طبیعی هست این روزا هم میگذره تازه دلمونم تنگ میشه براشون اینا دلیل نمیشه که مادر بدی باشیم

دقیقا منم یه شب اینقدر خسته بودم ساعت دو بود نمیخوابید ۶ صبحم باید میرفتم سالن خیلی کلافه بودم عصبی بودم که چرا نمیخوابه بعدش که خوابید صبح دلم نمی اومد برم خیلی قشنگ خوابیده بود از اون شب به بعد دیگه گفتم هیچوقت عصبی نمیشم شده تا صبحم بیدار باشه با جون و دل میشینم کنارش

شاید به خاطر شیر نباشه به خاطر دندون باشه دقیقا دیشب ماهم همین شرایط رو داشتیم دخترم دوساعت یه بار بیدار میشد وگریه می‌کرد ونا چشای بسته ناله می‌کرد ولی از دندونشه آخه یکم تب وبی قراری هم داره

قد وزن بچت چقد بود؟؟

ببین ابن روزا میگذره فقط باید قلقش بیاد دستت..بزار توی گهواره

سوال های مرتبط