۱۰ پاسخ

منم ازشیرگرفتم ولی لب ب غذانمیزنه فقط سیب زمینی میخوره تواین س روز ۳۰سال ازعمرم کم شد

پسر من راحت از شیر گرفته شد با اینکه آویزون ممه بود
در عوض خودک یکی دو هفته هورمونام بهم ریخت پریود شدم دو هفته خونریزی داشتم افسردگی شدید پانیک گرفتم گریع و بیحالی قشنگ داشتم میمردم

به سلامتی عزیزم شیشه رو چه‌جورب گرفتی
چیزی جایگزین شیشه کردی؟

چقدر خوب که اینجوری فکر میکنی من زیاد دیدم که میگن دلمون نمیاد از شیر بگیریم یا مثلا دلمون تنگ شده یا خودمون بیشتر از بچه گریه کردیم کاش همه به این درک برسن که واقعا یه مرحله از رشد بچه همینه

من که همچنان میخوره نمیدونم چه جوری بگیرم خودمم ارادم کمه

مرد شدنش مبارک
تصمیم دارم باباش ک از سفر برگشت منم از شیر بگیرمش🥺

عزیزم انشالله بسلامتی،،،،حالا شیشه شیروشیرخشک و دخترم خودش گذاشت کنار دیگه نخورد،،،الان دوروزه دارم پستونک ازش میگیرم دیگه،،،هی نق میزنه گریه می‌کنه ولی سرگرمش کردم دیگه بدون پستونک میخابع

عزیزم مبارکه و میرسه روزای فرق بال هر دو تون بزودی ایشالا

برامون دعا کنید
دوتا دندون اخریارو هم درمیاره
هیچی هم بلد نیس و نمیخوره
فقط سوپ له شده و تیلیت
راهم سخته اما خب باید میشد

مباااارککککههه خدافظی کردن با شیشه شیرش
عزیزدلم صدرصد امشب براش آسون تر میگذره
سعی کن قبل خواب خوب خوب سیرش کنی کمتر بی قراری می‌کنه 🥹🧡

سوال های مرتبط

مامان لیام مامان لیام ۲ سالگی
امروز یکهفته میشه که پسرم لب به شیرخشکی که عاشقش بود نزده
هفته گذشته چهارشنبه بود لیام ۵ پیمانه شیر خورد خوابید ساعت ۱۲ شب بود
ساعت ۱ بود که طبق عادت دوسالش هر ساعت قرار بود بیدار شه برا شیر
هرچی نق زد هرچی گریه کرد هرچی بهونه اورد شیر خشک ندادم
خودمم استرس داشتم دستام میلرزید نفسم تند میزد حتی یه سردردی گرفته بودم که خدایا دست تنها میخوام چیکار کنم ،اونم با بچه ای که تا صب یکسره شیر میخوره
دیگه اما تصمیمم جدی بود تا صب نق زد ندادم که ندادم
خواب شبش بهم ریخت
خواب ظهرش کلا از یادش رفت
ولی من باید رو تصمیمم بودم و موندم و شیرخشکاش شیشه شیرش رو نیست کردم تا یه وقت شیطون گولم نزنه و باز شروع نکنم
درسته روزای سختی بود شدپوست استخوون ،صورتش زرد،زیر چشاش گود
و ۳ روزه اول کاملا روزه بود حتی اب هم نمیخورد
اما گذشت و الان وضعیت نسبتا خوب شده
لیام شیرانبه پاکتی تا نصف میخوره
فرنی و اب هم میخوره
دیشب چنتا گاز در حد خیلی کوچولو پیتزا هم خورد
حتی خامه کیکشو یه انگشت مزه کرد
لیامی که جز شیر نتونسته بود و نمیخواست حتی مزه کنه
خدارو شکر میکنم و ازش میخوام بازم کمکم کنه و این مرحله کامل تموم شه