این همه استرس دیگه خیلی روم فشار آورده
کوچکترین علائم یا تغییر رو پسرم میبینم خودمو گم میکنم
من خودمو گم کردم سردرگمم زیادی فکروخیال میکنم
از خس خس گلوی پسرم
از استفراغاش
از عرق کردن مچ دستش
از سخت دستشویی کردنش
به خودش پیچیدن
از گوش دردش بااین که میدونم عادیه اکثر بچه ها دارن ولی آنقدر بهشون فکر میکنم کلی فکرای بیخودی میاد تو سرم میترسم مقصر همه اینا من باشم چرااینطور شدم چرا این فکرارومیکنم آخه
چرااین همه خودمو اذیت میکنم 🥺🥺
خیلی سخته مادر شدن من تواین یک ماه بادیدن اذیت شدن پسرم یک سال پیر شدم 🥲🥲
چرا باید یه نوزاد که هیچی نمیدونه ازاین دنیا این همه درد داشته باشه😢🥲🥺

عزیزم. همه مامانا همین جوری ان. یه سری نگرانی ها هست. من برای خودم خیلی سخته بیخیال باشم. ولی یه نگا به اطرافت بنداز. مامانای بیخیال و رلکس و نگا کن. دیدی چه بچه های آروم و بی مشکلی دارن؟ اصلا همه چیه کائنات اینجوریه. هر چی حساسیت به خرج بدی بدتر می شه

من هنوزم اینجوریم واقعا پیرشدن خودمو میبینم شوهرم میگه تورو باید ببرم پیش روانشناس ..خودمو باختم

عزیزم من تمام این دردارو نگرانی هارو 8 سال پیش تجربه کردم شبی نبود که ازنگرانی گریه نکنم واقعا هیچکس حال آدمو نه میفهمه نه میتونه درک کنه نه میتونه خوب کنه ما مادرا باید خودمون به خودمون کمک کنیم باید سعی کنیم نگرانی هامونو کم کنیم وقوی باشیم البته گفتنش راحته ولی انجامش سخته مادر شدن بااینکه خیلی شیرینه وبدترین تجربه اس آدم هروز آب میشه چه زمانیکه که توشکم هستن چه نوزاد وچه زمانیکه بزرگ میشن

منم خیلی اهمیت دادم کم کم دیدم فقط خودم اذیتم این بچه داره بزرگ می‌شه دیگه با فکرو خیال من چی می‌شه روند تکاملشونم همیناست که می‌گی

سعی کن استرس از خودت دور کنی و به این چیزا فکر نکنی منم چند روز اول همینجور بودم بشدت روش حساس روانی شدم اصن ارامش نداشتم اما خودم رو تغییر دادم الان آرامش دارم و راحت بهش رسیدگی میکنم توهم همین کارو کن ک به ضرر خودته

واقعا سخته. اتفاقا یه جا گفتم حاملگی راحت از بچه داریه یه خانم اومد هر چی از دهنش دراومد بهم گفت.که چرا انرژی منفی میدی و ...

با تمام وجودم درکت میکنم و دقیقا همشو دارم تجربه میکنم