خیلی خسته ام واقعا انگار چوب کبریت گذاشتم زیر پلکام🥲🥲
امروز آتنا جون رو برده بودم واسه عکاسی دو سالگی چند جا لوکیشن عوض کردیم به خاطر ابرا ک نور و کم و زیاد می‌کرد و حمله ی مگسا
کلی هم شکلک در آوردم ک آتنا سرگرم بشه عکاس خوب بشه
قبلشم ک کارای خونه و تمیز کاری و درست کردن دو وعده ناهار و یه وعده شامو شستن ظرف و ....
صبحم که ساعت 6 باید حرکت کنم چون محل کارم خیلی دوره متاسفانه😔😔
ولی آتنا میخاد بازی کنه تو بازی هاش حتما من باید کنارش باشم به خدا ک انگار دارم برای خوابیدن میمیرم ولی باید بیدار بمونم تا بازی کنه🥲🥲
کاش اجازه ی مرخصی بهم بده کم کم😂

چرا انقد زود بردیش واسه عکاسی؟

خدا قوت

سلام عزیزم منم یزد هستم کدوم آتلیه بردی آتناجون رو کارشون چطوره هزینه ها رو لطف میکنی

امروز پسرمن خیلی اذیت کرد همش گریه نق بود ...بعید بود ولی امروز یادگرفته بود فقط جیغ بزنه تازه میفهمم ی مامان میگه ازجیغ بچم خسته شدم یعنی چی...😪تمام تارهای عصبیه مغذم باد کرده..هنوزم نخابیده..نمیدونم چش بود امروز

خسته نباشییی
شغلت‌چیه

اووووچقدر کار خدا قوت البته شاغل بودن بچه کوچیک خیلی سخته خدا خودش کمک کنه کوچولو هم زودتر خسته بشه لالا کنه ماهم دو میخابیم با آیلین از من خیلی بد خواب شبا مث نوزاد بود بیدار میشه باید بغلش کنم راه ببرم تا صبح چهار بار بیدار میشه باز صبح ساعت شیش گشنش میشه صبحونه میدم تا هشت بازی میکنه بعد میخابونم بعدم من باید کارام رو بکنم ناهارم رو درست کنم کلا باز منم از لحاظ خواب تحت فشارم

بچه ی منم با جیغ و گریه دستمو میکشه میبره سر بازیش حتی نمیزاره یکم دراز بکشم میگه بشین بازی کنیم برم اشپزخونه به کارام برسم که واویلاس🤦🤦🤦