من حقیقتا تا عمق وجودم دلم تنگه واسه پارسال این موقع ها که دختری یکی دوماهش بیشتر نبود 🥲
جدا از کولیک سختی که داشت و تا ۶ ماهم بشدت هم خودش اذیت شد هم ما ولی بنظرم همه چیز راحتتر بود 🥲
میذاشتمش تو اغوشی براش اهنگ میخوندم و راه میرفتم تا صبح ! این سختترین کارم بود ولی الان واقعا به مرحله نمیدونم چه غلطی بکنم به بچه خوش بگذره رسیدم !🤦🏻‍♀️
میتونم بگم دیگه هیچ بازی نه به ذهنم میرسه نه حوصله دارم بچرخم پیدا کنم یا اصلا بخوایم بازی کنیم🥴
از صبح صدای گربه‌و گاو‌ٌ خر درمیارم تا شب این وسط مسطام میپرسم دلت کو پاهات کو 😐🤯
هردو از هم خسته ایم🤣
حوصله همدیگه رو نداریم مجبورا هم صبح هم عصر میبرمش پیاده روی ولی خب هواسرده از طرفیم دیگه از ۵ هوا تاریکه🤦🏻‍♀️ شب ها برای ما یک سال میگذره 🥲 هی نگای ساعت میکنیم میبینیم تازه شده ۷ 😤
اصلا نمیگذره🤦🏻‍♀️
بعد همینجوری که تو باتلاق دارم دستوپا میزنم دارم به این فکر میکنم کاش یه بچه دیگه بیارم بلکه باهم بازی کنن حوصلشون سر نره و از طرفیم خب من فقط مسئول نظارت میشم که همو نخورن ولی باهم بازی میکنن سرگرم میشن به منم کمتر احتیاج دارن
بعدش شیطانو لعنت میکنم با این فکرای مزخرفش چون همین الان از ۵۸۰ ناحیه شکافتم و توان یه بچه دیگه ای رو ندارم
پس باید یه فکری کنیم تا این شبای سرد و بللللللند زمستونی رو تو شهر غریب و تنها یجورایی بگذرونیم که کمتر اذیت بشیم
شماها چه بازی هایی برای سرگرمی بچه هاتون انجام میدید ؟ بگید تا برای من امثال من هم ایده بشه ❤️

تصویر
۱۷ پاسخ

ولی بچه دوم بنظرم ازچاله درمیایم میریم تو چاه😅
خیییییلی سخته
بچه من خودش اصلا بازی نمیکنه
نهایت پنج دقیقه

وای دقیقا میفهمم
ببین منم ب خودم میگم اون موقعا میزاشتم توی تشک بازی واسه خودش اواز میخوند
فقط شیر میخوردمیخوابید
الان هررر لحظه باید فکر یه سرگرمی جدید باشم
من ک نابودم از خستگی
شوهرم صب تا شب نیستش ینی تا بیاد خونه میشه هشتو نیم نه شب
من همش تمام کارا با خودمه
هر روزم میبرمش بیرون بخدا
وقتی عصرا میزنیم بیرون
دیگه انقد توخونه بدوبدو کردم پاهام نمیکشه
ولی خونه هم نمیدونمچیکار کنم والا
همش باید بریم بیرون هی ساعتو
نگا کنم چقد مونده تا شب😂
والا میخوام برم تو خیابون بشینم تا موقع خوابش بشه بیام😂😂😂

ببرش خانه بازی

امیدوارم هر چه زودتر ی اتفاق خوب بیفته برات ک بری همسایه مادرت بشی

چ خوب حال هممونونوشتی

منم غریبم و تکو تنها نه جایی رو داریم بریم نه کسیو داریم بیاد دلم برا بچم و بی کسیش میسوزه شهرستان که میریم چه طرف خودم چه همسرم خیلی حالشخوبه و بهش خوشمیگذره اما خونه تنهاس وبی حوصله منم واقعا به معنای واقعی کم میارم قبلا دعواش میکردم تلوزیونم یکم روشن میکردم ولی الان کنترل میکنم خودمو تلوزیونم از برق کشیدم کلا .بالاشم میاد خونه باز از من اویزونه کل اسباب بازیا وسطه باز از من اویزونه فقط با جارو برقی سرگرم میشه یکم اونم باید روشن باشه انقدم میکوبه میترسم طبقه پایینی بیاد از گیسام بگیره دیگه حساسم هستن

قزوینم ک جای تفریح زیادی نداره عین شهرارواحع🤣بهت حقم میدم خدایی منم تواین شهرم

وای خدایا منم دقیقا همینم کلش فقط یه دوست داشتم اینجا ک رفت و آمد کنم باهاش حداقل خودم انرژی بگیرم ولی نیست که نیست گاهی میگم من‌ک‌نمیخام ولی کاش بزنه یهو‌حامله شم‌ ک یکی دیگه بیاد خودمون تعدادمون زیاد شه سرگرم شیم

کارتون براش بزار کارتون زبان انلگیسی هم اموزندست هم خوبه..توکافی نت بگیر..براش قصه بخون کتاب داستان بخر..خاله بازی..پارک ببرصبحا یاسرظهر..برین بازارخریدکنین..اشپزی کن خودت توخونه موزیک بزار بعضی موقع هم بزارخودش برخودش بازی کنه کاری نداره ک اخرهفته ها سه تایی بریم رستوران یابیرون یاکبابی یاسینما

الهی عزیزم خدا کمکت کنه من ولش میکنم توخونه میچرخه کشوها رو خالی میکنه به وسایل دست میزنه خودشو سرگرم میکنه برعکس به نظرم خیلی زود میگذره اصلا به کارام نمیرسم زود شب میشه

وااای چقد منی😅

خدا قوت به همگیمون

واییی گل گفتی خواهر من بچم نارس بود کمترجایی بردم بشدت بەتنهایی علاقە دارە توجمعم میبرم خوبە ولی خب خوابش میاد میارم خونە نمیخوابە راە نمیرە هنوز هوام سردە وماشینم نمیشینە قبلن میبردم دور دور پری شب بردم شهربازی سرپوشیدە خانوم مسخرم میکردکوچیک منم نمیدونم چەبازی بکنم بەکارامم نمیرسم بچمم گناە دارە منم همش تلاش میکنم

اصلا فکرنکن یکی دیگه بیاری راحت میشی نه خوارهرم منم همین تفکر رو داشتم ولی یه بچه اصلاااااا بادوتا قابل مقایسه نیست انرژی و وقتی که واسه یکی میزاری باید دوبرابرش کنی واسه هرکدوم جدابزاری.منم همش میگفتن دوتا پشت سرهم عالیه بعد شش ماه راحت میشی واین حرفا ولی به معنی واقعی کلمه نابود شدم.والان که دومی یکسال وچهارماهست ولی یه ماه دیگه پنج سالش میشه هنوز ندیدم همبازی هم بشن بیشتر جنگ دارن وسرهمه چیز دعوا دارن تو کل روز اگه پنج دقیقه بازی کنن🤦🤦🤦😭😭😭😭

واقعا غريب سخته
شوهرم بخاطر كارش چندماه ديگه ميريم تهران از خانوادم دور ميشم از الان غصه دارم با بچه كوچيك
البته برادرشوهرم و چندتا از خواهرزاده برادرزاده هاش هستن ولي خانواده خود آدم ك نميشن

همرومنم میفهمم فعلا چاره ای نداریم بایدباهم سازش کنیم🫂🤪

وای وای خط ب خط حرفاتو درک میکنم😫دیشب دیگ کارم ب خود زنی رسید...انقدر تو فشار بودم تند تند چک‌میزدم ب خودم بلکم اروم شم

سوال های مرتبط

مامان Dena مامان Dena ۱۷ ماهگی
مامان دیار 🍃 مامان دیار 🍃 ۱ سالگی
سلام مامانا خوبید
کیا بچه هاشون همسن دیارمن هستن؟
بچه هاتون چند کلمه حرف میزنن؟ میدونم هر بچه ای متفاوته‌ولی اصولا تو این سن چیا باید بگن؟
دیار حرف میزنه ولی کلا کلا کلمه های معنا دارش ماما بابا دد هست همین ۳تا
منو دیار توخونه تنهاییم و کسیم پیشمون نیست یه تایمی مجبورم براش تلوزیون روشن کنم نکنه بخاطر این موضوع دیر زبون باز کنه تلوزیونم روی میزنه صابخونه نمیزاره بزنیم تو دیوار از یه طرفم ترس دارم‌چشاش ضعیف شه... واقعا هم از ۷صبح تا ۱۰ . ۱۱ شب بیداره فقظ یساعت ظهر میخوابه منم انرژی ندارم کل این ساعتا سرگرمش کنم ‌ . کارای خونه هست درسمم هست بازی میکنم باش اب بازی هم میبرمش ولی خب خودمم از پا افتادم سکم رو میارم به تلوزیون ... شما چه سرگرمی دارید واسه بچه هاتون ؟؟؟
اسباب بازی و اینا هم همه چی میزارم براش توپ بازی و جعبه و فلان و ...

بعد یه چیز دیگه نزدیک دوهفته اس صبحا ساعت ۶ شروع میکنه به نق زدن نه میخواد بیدار شه نه میخواد بخوابه تو‌خواب غر میزنه چرا؟ برا دندونه؟ ولی اصلا نشونه ای نیست
مامان نیکا مامان نیکا ۱۴ ماهگی
از میزان وابستگی دخترم همینو بگم که حتی تو خوابم باید کلا صورتم روبرو دختری باشه چون چندین بار چشم باز میکنه و چک میکنه ببینه هستم یا نه بعد باخیال راحت به خوابش ادامه میده 😴
ولی اگر من پشتم به خانم باشه از خواب با غر غر پامیشه میاد منو میکشه میگه اینوری شو من ببینیمت بعد دوباره میخوابه !😐🤦🏻‍♀️🤣
اینقدر به من وابسته ست که حد نداره 🤦🏻‍♀️
حتی گاهی وقتا تو خواب داد میزنه چون خوابش میاد چشماشو باز نمیکنه فقط وقتی اروم میشه که صدامو بشنوه ! یعنی هر صدایی غیر از صدای من بیاد بشدت گریه میکنه و داد میزنه چون دنبالم میگرده!!!!
این شدت از وابستگیش منو نگران کرده تازه کتف و دست راستمم داره قطع میشه ازبس شب تا صبح باید روبرو دختری بخوابم🤦🏻‍♀️
طفلک بچم هم چاره ای نداره جز این وابستگی ازبس که تو این شهر غریب از صبح تا شب دوتایی تنهاییم 🥲
ساعت ۶ باباش میاد ده دختری میخوابه البته که سعی میکنیم موقع خواب هردو کنارش باشیم ولی بازم میاد بغل من دراز میکشه باباشو نگاه میکنه اون نازش میکنه بوسش میکنه قربون صدقه ش میره تا خوابش بگیره
ولی بازم تو بغل من باید باشه!
باید از الان دنبال راهکار بگردم و اینکه میدونم سن حساسیه ولی خب امیدوارم این شدت از‌ وابستگی براش نمونه چون هم خودش اذیت میشه هم من 🥴
سوالم اینکه بچه های شمام به این شدت وابسته شمان؟ یا نه؟ 🫠