۵ پاسخ

منم حس میکردم بعد عمل سخت راه رفتن و.... اما خیلی خوب بود تنها بدی سزارین ماساژ رحمی ک ب شدت درد داره رو مخ

مبارکه

کدوم دکتر بود و کدوم بیمارستان

بسلامتی چقدر راحت خوب ولی چه حس خوبیه وقتی زایمان میکنی بچت رو بغل میگیری یا برای اولین بار پوشک میکن

چه خوب که بعد عمل درد نداشتی و میتونستی راه بری.من وقتی بی حسیم رفت در حدی تو شکمم درد داشتم که بی اراده اشک میریختم و اولین زاه رفتنم مساوی با مرگ بود برام و نمیتونستم پاهام رو بلند کنم تا سرویس حتی برم.چه روزای سختی بود و چقدر اذیت شدم🥺

بند ناف رو چطوری عوض میکنن 🤔

سوال های مرتبط

مامان یه دختر خوشگل🩷 مامان یه دختر خوشگل🩷 ۴ ماهگی
امروز آرایشگاه بودم برای ترمیم ناخنم..شوهرم بم زنگید گف بیا بچه گریه میکنه صدای گریه بچرو ک شنیدم وسط کار ناخنم پاشدم ..ناخنکارم هرچی گف دو دیقه دیگه تموم میشه بشین گفتم نه نمیتونم..با چ سرعتی اومدم خونه...دیدم شوهرم بچرو بغل کرده راه میره بچه انقد گریه میکنه ک چجور اشک میریزه سریع گرفتم بچرو محکم چسبوندم ب خودم حالا اشکم همینطور میریخت بچه یکم آروم شد دوباره چون گشنش بود گریه کرد
سریع بهش شیر دادم حالا مگع اشک من بند میومد😔یسره گریه میکردم از گریه من همسرمم گریه کرد..فک کنین امشب هر۳تامون کلی گریه کردیم...حالا من آروم شدم بچم کاراشو رسیدم آروم شد یاسر بچرو بغل میکرد گریه میکردازینکه نتونسته بود بچرو آروم کنه عذاب وجدان داشت..منم غر زدم سرش ک دوساعت نتونستی صدِ خودتو بذاری ک آروم کنی بچرو...خیلی شب بدی بود😔😔انقد گریه کردم ک چشام پف کرده سرم درد میکنه😔بعد دخترم آروم شد بغلش کردم کلی بوسیدمش و ازش معذرت خواهی کردم و بهش قول دادم ک دیگه ی دیگه تنهاش نذارم😔😭
من با دیدن اشک دخترم میمیرم و زنده میشم😭😭امشب گریه میکردم از نه دلم دعا میکردم ک همه بچها کنار مامانشون باشن و حالشون خوب باشه و سلامت باشن
دخترم خیلی باباشو دوست دارهااا فک نمیکردم اینطوری بیقراری کنه امشب😔😔😔 هنوز ناراحتم و اشکم دمه مشکمه😭
مامان فندق 🧚🏻‍♀️ مامان فندق 🧚🏻‍♀️ ۵ ماهگی
تجربه سزارین۵
خااصه فیلم بردار امد ازمون عکس گرف و من دخترمو بوس میکردم و بو میکردن این حین داشتم بخیه میخوردم ک خود دکتر برام زد و عالی بود
من و انتقال دادن تخت دیگ بردن ریکاوری کلی بچه و مادر اونجا بود همشون گریه میکردن و مادرا خواب بودن
نفهمیدم کی خوابم برد ک با درد بیدار شدم ۵ دیقه ایی بود گفتم درد دارم این بنده خدا ها هی دارو میزدن ۵ دیقه منگ میشدم و بازم میگفتم درد دارم بیحسیم تو ریکاوری رفت😐چون بدنم بشدت مقاومه ب دارو و بی حسی و این چیزا همشون مات مونده بودن میگفتن اخه خیلی طول میکشه بی حسی بره چرا تو اینجوریی من میگقتم تروخدا پمپ دردمو بیارید خانمه میگف بخدا عین بدن معتادایی هر چی میزنیم ۵ دیقه فقط منگ میشی حتی خوابت نمیبره اثر نداره روت گفتم عب نداره پمپ دردمو بیارید خلاصه گفتم دخترم کجاست گفتن کدومه؟همونه ک قرتیه استین کوتاهه چین دار پوشیده؟گفتم اره گف واس خیلی نازه هزار ماشالا گفتم ممنون درردم کلا یادم رف گفتن بالاسرت میدونسم نباید حرف بزنم گردنمو تکون بدم ولی گردنمو بزور کج کردم و زل زدم بهش سفید برفیم اروم خوابیده بود بعد خانوادم ب یکی از خدماتیا پول داده بودن ک از من خبر ببره براشون امد ی اقا بالا سرم گف فلانی شمایی گفتم بله گف خوبی خیلی نگرانتن چون طول کشیده گفتم خوبم منو ببر گف نمیشه باید بمونی
بچمو اوردن بهش شیر دادم و بعدش بردش تو تختش و برام پمپ درد و شیاف زدن بلکه یکم دردم اروم شه.نمیدونم چقد اونجا بودم عملم کلا ۲۰ دیقه طول کشید ولی ریکاوری بیشتر
انتقالم دادن تخت دیگ ببرن بیرون همه خانوادم ریختن سرم بیچاره خا خیلی نگران شده بودن منم گریه میکردم از درد.دکترم موقعه رفتن بهشون گفته بود ی دختررخوشگل تپلی سفید بدنیا اورده وهردو سالمن مبارک باشه.