نمیدونم گفتن احساس درونیم اینجا دروسته یا نه ولی دلم خواست بگم ...
معلومه که عاشق پسرم هستم از اینکه خدا برام این معجزه فرستاده هزاران بار شکرش میکنم !!
ولی نمیتونم با پسرم ارتباط بگیرم نمیتونم باهاش حرف بزنم نمیتونم حتی خودمو آروم کنم نمیدونم چرا همش فکر میکنم تو خواب خیالم ... همش سردرد دارم کلافه ام افسرده ام حوصله ندارم ذوق ندارم 😔
متاسفم برات پسرم حس میکنم من مادر کاملی نیستم برای تو من خیلی تنهام و حتی تو تنهاییم نمیتونم حسش کنم بهش نزدیک بشم آخه من چک شده من اصلا اهل این چیزا نبودم بچه زندگی شوهر داری !!!
من فقط خسته ام خیلی خسته 😔

واااای اصلا دیدم بالای اسمت زده ۱۹ هفته خندم گررررف دیونه اییا بخدا گفتم آلان زده دوسال سه سال الان مگه اومده ک ذوق داشته باشی؟؟؟؟؟؟؟؟ ببین عشقم آنقدر بخودت سخت نگیر چقدر از خودت توقع داری. من تو ی شرایط افتضااااااع باردار شدم که تازه عقد کرده بودیم اصلااا از بچه خوشم نمیومد حتی بهش فکرم نمیکردم . نوبت گرفتم سقط کنم نشد آنقدر سختی بهم آومد تا بدنیا اومدن بچم دوسش نداشتم تازه روزای اول ک دیدمش مهرش به دلم نشست الان بعد یکسال و هفت ماه که باهاش عاشقی و زندگی میکنم میفهمم چه گوهریه و من تا الان قدرشو نمیدونستم بچم فرشتس ببین من خوب شدم با اون اوضاع الان یه تار موشو به هزار دنیا نمیدم . الان بارداری خوب میشی حتما😍🫂

منم اصلا بچه دوس نداشتم باورت میشه گلم اما وقتی با دارشدم تازه فهمیدم مامانم چقد زحمت کشیده واسم اما وقتی به دنیا آمد با خودم گفتم ای بابا چقد اشتباه کردم دیر بچه اوردم 😐😐 خیلی پشمون بودم من همونی بودم دوس نداشتم بچه کسی رو بغل نمیکردم ☹️گلم صبر کن فقط به دنیا بیاد عاشقش میشی👍👍

کاملا عادیه باید بیاد ببینیش بعد تازه وقتی هم به دنیا میاد چندوقت اولم حسی نداری حتی ممکنه حس پشیمونی داشته باشی از اوردنش ولی بعدش احساس میکنی تا قبل از پسرت زندگیت بیهوده بوده حس میکنه هزاران برابر از خودت بیشتر دوسش داری با هر خندش با هر شیرین زبونی و با هرکار ش دلت ضعف میره براش

عزیزم بخاطر هورموناته که اینجوری شدی.عادیه.تو اصلا بهش فکر نکن.نیازی نیست از الان به بچه ی توی شکمت حس داشته باشی اونم هنوز وقتی ۱۹ هفتته.تو زندگی کن،کارایی رو بکن که حالتو بهتر کنه.بزار زمان بگذره.بچه که دنیا بیاد روزی هزاربار خواهی گفت خدایا شکرت که بهترین و قشنگ ترین نعمت دنیا رو بهم دادی.اینقدر شیرین و عزیزه

سه ماهه اول منم اصلا دوستش نداشتم و غذا هم نمیخوردم و همش گریه میکردم جوری ک وزن هم کم کرده بودم دختر میخواستم که پسر شد دوباره دپرس شدم
از ماه چهارم بهتر شدم
شوهرمم بنده خدا کلافه شده بود
اما از وقتی تکونش و حس کردم بهتر شدم
تو سونوگرافی کارهای بامزشو دیدم لحظه شماری میکنم واسه اومدنش
تجربه خودم ثابت کرده بخاطر هورمون هاست
ما یک هفته پریود میشدیم واویلام
حالا که تو این نه ماه بدنمون تغییر میکنه و اختلال هورمون داریم طبیعیه این حس ها .

خیلی عادیه عزیزم تجربه ی اولته و همه چی برا گنگه به خودت زمان بده اصلا هم خودتو بد و ناکافی ندون همین که داری الان به یکی زندگی میبخشی یعنی عالی هستی این احساسات حتی تا یک ماه بعد زایمان هم شاید باشه به خودت سخت نگیر

هنوز اول راهه گلم
تو خیلیم مادر خوبی هستی ولی فعلا بر اثر بارداری هورمونات تغیر کرده
این تغیر احتمالا تا ۱ ماه الی ۲ماه بعد از بارداری ام باشه ولی یکم ک بگذره تکون بخوره لگد بزنه شبا نزاره بخوابی اونموقع میفهمی ک چقدر دوسش داری

عزیزم عادیه منم اینجوری بودم ولی وقتی به دنیا اومد همه چی عوض شد حتی یک لحظه هم نتونستم ازش چشم بردارم

تبریک‌میگم‌عزیزم و این حست کاملا عادیه اصلا نگران نباش منم نمیتونستم بارداری اولم با دخترم ارتباط بگیرم حتی تا اواخر بازداری همینطور بودم بعد که به دنیا اومد همه چی عوض شد و الان که یه تیکه از وجودمه و دخترمم خیلی بهم وابسته هست و کلا اینو بدون تو نقش مادری هیچوقت نمیتونی صد باشی چون صد‌اصلا وجود نداره همینکه‌یه‌‌مادر کافی باشی بهترین‌نعمتی برای کوچولوت

عزیزم این احساسات عادیه تازه اول بارداریت هست هنوزتکوناش حس نکردی وقتی حسش کنی کاملا برعکس میشی معمولا این نگرانی هااوایل بارداری میان سراغ آدم تونبایدبهش پربال بدی تا افسردگی بارداری نگیری