۶ پاسخ

به نظر من مادر بودن خیلی قدرت میخواد
باید خیلی قوی باشی تا بتونی از پسش بر بیای
خدا قبل از اون موجود زیبا و دوستداشتنی قدرت پرورش دادنش رو به هر زنی میده
من هر موقع به دخترم نگاه میکنم میگم من چقدر قوی ام که دارم با تمام سختی ها دخترمو بزرگ میکنم
مطمئن باش از پسش بر میایم...

من چی بگم گلم ک بچم نارس بود ۱ماه انایسیو بستری بود من پله های بیمارستان تنها برو بالا بیا پایین بخیه هام باز شد دوبار بخیه زدن خیلی سختی کشیدم هم خودم هم بچم دوتامون سختی کشیدیم

تو تنها نیستی منم همینجور دخترم زردی داش سه بار گزاشتیم تو دستگاه همش خودم تنهایی دوشب پشت هم تا صب مینشستم یه ادمی که تازه زایمان کرده کارا خونه غذا پختن به بچه رسیدن واقعا سخته یه روزایی میشینم از ته دلم گریه میکنم میگم کاشکی یه خواهری داشتم کاش ایقد تنها نبودم بچمم همش غر میزنه کولیک داره رفلاکس داره دیگه چاره چیه همینکه مریض نباشن خداروشکر میکنیم این روزا هم میگذره اصلا به افسردگی فکر نکن

عزیزم خدا قوت هم ب شما ک دست تنها دختر قشنگتون رو بزرگ میکنید هم ب همه ی مامانا ک دارن این روزای سخت اما شیرین رو تجربه میکنن🩷
انشاالله ک هممون از ب بهترین نحو از پسش برمیایم
راستی اسم دختر ناز منم دلیاره🥰
و چقدررر من عاشق این اسمم
انشاالله جفتشون نامدار و عاقبت بخیر باشن🤲🥰

گلم تنها نیستی منم از روز اول تنها بودم بعد سه ماه چند روز پیش رفتم یه دور زدم مال منم ۳ تا هستن من از وقتی که ز تخت بیمارستان اومدم پایین سرپام مثلا زایمان کرده بوده کارهای خونه وبچه خودم میکردم یه هفته هم آنالیا بیمارستان بود هی میرفتم میومدم وخودمم مریض سنگ کیسه صفرا دارم وخیلی عذاب میکشم ولی نمیتونم با خاطر بچه ها برم درسته مادرشوهرم وجاریم هستن اما اوناهم نمیتونم دوروز بچه‌ها رو نگه دارنن درک ات میکنم منم تا وقت پیدا میکنم میرم حموم یا یه چرت میزنم شب نخوابیدم تا الان ازساعت ۲ ظهر بیدارم هرروز ۸ صبح میخوابم ۱۱ یا ۱۲ ظهر بیدا میشم بلا استسنایه دیروز دیر بیدار شدم

عزیزم ،انشالله والا من که از بارداری مامانم پیشم بوده تا الان هم به کارای خونه هم دخترم هم خودم می رسه افسرده شدم استراحت ندارم ،ماشالله به شما عزیزم امیدوارم به زودی به روتین قبلی برگردی عزیزم💕

سوال های مرتبط

مامان پسرم👶🏻 مامان پسرم👶🏻 ۷ ماهگی
وقتی باردار بودم میومدم گهواره همش پیام های مامان هایی که تازه زایمان کرده بودن رو میخوندم که میگفتن مامانای باردار تا میتونین لذت ببرید این روزا دیگه برنمیگرده تا میتونید بخوابید استراحت کنید که دیگه خواب راحت براتون ارزو میشه با خودم میگفتم خوش بحالشون چه بی درکن بچشون که بدنیا اومد خیالشون جمع شده الکی به ما این حرفا رو میزنن اخه الان با این شکم چطوری راحت بخوابیم با این تنگی نفس و پادرد و استرس زایمان تازه اونا لااقل بچشون جلوی چشمشونه دیگه این استرس رو ندارن
ولی الان به حرفشون رسیدم الان ۲۴ساعته که نخوابیدم مغزم ارور داده تمام وجودم درد میکنه بچمم کولیک داره یکسره به خودش میپیچه از درد رفلاکسم داره همه شیرو بالا میاره اصلا خواب نداره از بس گریه میکنه حتی وقت دستشویی رفتنم ندارم منی که همش دنبال قر و فر خودم بودم حتی موهامم نمیتونم شونه کنم فقط جمع میکنم که تو دستو پام نباشه و به خودم رسیدن اخرین چیزیی که این روزا میتونم بهش فکر کنم