امروز یکهفته میشه که پسرم لب به شیرخشکی که عاشقش بود نزده
هفته گذشته چهارشنبه بود لیام ۵ پیمانه شیر خورد خوابید ساعت ۱۲ شب بود
ساعت ۱ بود که طبق عادت دوسالش هر ساعت قرار بود بیدار شه برا شیر
هرچی نق زد هرچی گریه کرد هرچی بهونه اورد شیر خشک ندادم
خودمم استرس داشتم دستام میلرزید نفسم تند میزد حتی یه سردردی گرفته بودم که خدایا دست تنها میخوام چیکار کنم ،اونم با بچه ای که تا صب یکسره شیر میخوره
دیگه اما تصمیمم جدی بود تا صب نق زد ندادم که ندادم
خواب شبش بهم ریخت
خواب ظهرش کلا از یادش رفت
ولی من باید رو تصمیمم بودم و موندم و شیرخشکاش شیشه شیرش رو نیست کردم تا یه وقت شیطون گولم نزنه و باز شروع نکنم
درسته روزای سختی بود شدپوست استخوون ،صورتش زرد،زیر چشاش گود
و ۳ روزه اول کاملا روزه بود حتی اب هم نمیخورد
اما گذشت و الان وضعیت نسبتا خوب شده
لیام شیرانبه پاکتی تا نصف میخوره
فرنی و اب هم میخوره
دیشب چنتا گاز در حد خیلی کوچولو پیتزا هم خورد
حتی خامه کیکشو یه انگشت مزه کرد
لیامی که جز شیر نتونسته بود و نمیخواست حتی مزه کنه
خدارو شکر میکنم و ازش میخوام بازم کمکم کنه و این مرحله کامل تموم شه

۳ پاسخ

روز ب روز اشتهاش بهتر میشه عزیزم ـ
خوابش شبا تنظیم میشه چاق میشه هر نوع غذایی میخوره
شیر فقط تا یک سالکی خوبه منم دخترم مص پسر شما بود
18ماهکی شیر قط کردم شکر خدا درست شده اشتهاش

الهی. انشاالله به آسانی بقیه اش بگذره هم خودش هم شما راحت بشین

خدا رو شکر ان شالله راحت میگذره❤️❤️

سوال های مرتبط

مامان برف کوچولو مامان برف کوچولو ۲ سالگی
خانما دیدم خیلیا درگیر از شیر گرفتن هستن گفتم تجربمو بگم شاید به دردتون خورد.
من دخترم به شدت وابسته شیرمادر بود و جز زیر سینه جور دیگه نمیخوابید.
من با این روش رفتم که چهار روز اول شیر روز رو قطع کردم و چهار روز اول چون خیلیم مهمونی بودم سرش گرم بود اذیت نمیشد خیلیم تو روز شیر نمیخورد البته....
۴روز دوم شیر موقع خواب بعدازظهرشو قطع کردم که فکر میکردم سخت باشه چون بدون سینه نمیخوابید.کاری که کردم این بود هر روز خسته اش میکردم.یه روز رفتیم خانه بازی دوروز پارک و خلاصه خستش کردم که بخوابه..اصلا رو پا خوابیدن بلد نبود و موقع خواب یه کم غر میزد و من اهنگ میذاشتم و یک ساعتی طول میداد تا بخوابه حتی یه روز خسته نبود کلا نخوابید منم مجبورش نکردم.....بعد سه روز سوم شیر موقع خواب شب رو قطع کردم فکر میکردم خیلی سخت باشه ولی اصلا سخت نبود فقط دوتا کتاب جدید گرفتم واسش و سعی میکردم تا بی تاب میشه یا اونا سرگرمش کنم.خونرو تاریک میکردیم و لالایی میذاشتم تا خوابش ببره خودش.رو پا کلا دوست نداره یه کم ماساژش میدادم یه کم بغلم میکرد بعد انقدر غلت میرد تا بخوابه و ساعت خوابش به هم ریخت اما اذیتش نکردم که فشار بهش نیاد و تو چهار روز سوم که شیر موقع تو خواب بیدار شدن هم قطع کردم... روز اول یه بار بیدار شد خیلیییی اذیت کرد گریه کرد همسرم بغلش کرد ماساژش داد من جلوش نیومدم خیلی....بار دوم بیدار شد اب دادم خوابید....دیشب هم که شب دوم بود کلا خودش بیدار نشد....کلا وقتی شیر رو کم کنید درخواست شیر هم کم میشه....
بعد من یک عالمه شیر های طعم دار پاکتی و دنت نوشیدنی و ایمیوه و چندتا خوراکی که دوست داره خریدم که بی تابی کرد بدم بهش اما خب دختر من کلا شیر پاستوریزه عادت نداره خیلی نخورد
بقیه اش پایین
مامان هلما خانمی مامان هلما خانمی ۲ سالگی
مامان جوجه مامان جوجه ۲ سالگی
از شیر گرفتن بچه🙂؛

پارت۳:

از حال خودم بگم که من از خرداد ماه سینه مو گاز میگرفت و خون میومد (عکسش رو پایین میزارم )ولی به هر سختی بود تحمل کردم و تمام تلاشمو کردم که به دو سالگی برسونمش و تا دو سال شیر کاملش رو بخوره چون اگه کمتر میشد خودم عذاب وجدان داشتم و هیچ جوره با خودم کنار نمیومدم،۱۵ شهریور که تولدش بود،۱۶استارتش زدم، ۱۶ اوکی بودم ولی۱۷ سینه هام عین بادکنک باد کرده بود و به حدی درد میکرد که به کوچکترین لمسی حساس بود حتی رو دوشی کیفم!!! حال روحی مم بد بود یاد اولین باری که شیر خورد میافتادم ،🥺♥️ یاد روزایی که هم شیر میخورد و هم منو نگاه میکرد و اینا همش حالمو بد میکر،دست خودم نبود توی ذهنم مرور میشد دوست داشتم بخوابم و به هیچی فکر نکنم ولی نمیشد و بچه م بیقرار بود و باید کنارش می‌بودم...
خلاصه اون روز به حدی درد داشتم که کمرم راست نمیشد و این درد ادامه داشت تا شب که توی خواب عمیق بهش شیر دادم،سبک و راحت شدم و تا الان خدا رو شکر حالم خوبه ولی امشب که نمیخوام شیر شب بهش بدم معلوم نیست چی پیش بیاد ؟!
دعا کنید همه چی خوب پیش بره ان شاا...شما هم این مرحله رو به خوبی بگذرونید♥️