۲۱ پاسخ

وای باور کن مستاجری خیلی سخته

همیشه دنیا یه جور نمیمونه بخدا من طبقه بالام ولی باز فضولی تو زندگیم هست ولی همیشه به خودم میگم تا ابد که اینجا نمیمونم از خدا همیشه بخواه که در رحمت اش و به روت باز کنه من مدام تو ذهنم میارم که زودتر از اون چیزی که هست جابه جا میشم با اینکه شوهرم راننده اس

من بهت درخاست دادم دوست داشتی قبول کن گاهی چت کنیم منم تنهام حوصلمم سر میره

سلام عزیزم من پنج سال بعد از ازدواجم بچه نیاوردم به امید اینکه ازینجا میریم ولی خب متاسفانه دنیا جوری نیست که همه چیش باب میل من بوده باشه دیدم اگه تو این وضعیت خدایی نکرده اتفاقی برام بیوفته حسرت یه عالمه کار نکرده دارم که بحاطر اینکه منتظر بودم ازینجا بریم انجام ندادم
خونمو اونجور که میخواستم نچیده بودم
بچه نیاوردم
همش درحال پول جمع کردن برای اینده بودم
سعی کردم با این قضیه هر چند سخت کنار بیام سعی کنم جوری که دلم میخاد زندگی کنم

لطفا درخواست بدین

منم همش خودمو میزدم ب بیخیالی انگار ن انگار دارم با اونا زندگی میکنم فک میکردم تو خونه خودم تنهام و حرف هیچکس برام مهم نبود

اشکال نداره گلم من چندسال با مادرشوهر زندگی کردم همه اینا میگذره فقط خودتو بزن ب بیخیالی

بنظر من همونجا بشین
کجا بلند شی بری که خدا تومن پول پیش و اجاره بدی
ماهی هفت هشت تومن اجاره درسال میدونی چقدر آدم زورش میاد بده
اگه اذیتت میکنن محلشون نزار
دخترم که گشنه نمیمونه خیلی حرص نخور
که رواین بچت هم تاثیر نزاره
که خدایی نکرده اینم بعدش یجور دیگه اذیتت نکنه

منم بالا سر مادرشوهرم زندگی میکنم و راهم از مادرم دوره اتفاقا باهاشون رفت امدم ندارم چون تو حاملگیم یک بار حالمو نپرسیدن یا بهم سرنزذن همش توقع دارن من برم با این شکم از پله پایین پیششون شوهرم گاهی ناراحته میگه چرا نمیری. و نمیای روم نمیشه بهش بگم از خاتواده ات خوشم نمیاد

منم ۶ سال خونه مادرشوهر بودم اونم نه خونه فقط یه اتاق و یه اشپزخونه دستم بود با سرویس مشترک و با ۵ تا خواهرشوهر و ۲تا جاری که هرروز میریختن اونجا باید عین کلفت براشون کار میکردم همشونم پرجمعیت و شلوغ کار و بچه دار
خداروشکر یه زمین خریدیم هرچی داشتیم فروختیم الانم تا خرخره زیر قرضیم بعد دوسال خونه ساختیم رفتیم
همه چی با صبر بدست میاد
سعی کن هوای شوهرت رو داشته باشی و بچه هاتو
تا اخر عمر که اینجوری نمیمونه
مرد ها خیلی تو این کشور و این اقتصاد زیر فشارن ولی مثل خانما نمیتونن بروز بدن گناه داره اذیتش نکن
و این که سعی کن از هیچکس توقع کمک نداشته باشی
پدرشوهرت بیل گیتس هم که باشه نباید ازش بخوای بهتون پول بده مگه مجبوره مال خودشه
رو پای خودتون وایسین فک کن فوت شده ارث هم نداشته

منم مثل توام ولی با این تفاوت که من با دوتا مادرشوهر و دوتا خواهر شوهر یه خونه روستایی بودم و شوهرمم دوتا واحد خونه تو شهر داشت که داده بود مستاجر اونوقت من اونجا سختی می‌کشیدم تنها بخاطر خونواده ذلیل بودنش
با کلی دعوا و مرافه قرار بود کوچ کنیم که هیشکی برای وسایل جمع کردن کمکم نکرد همه رو خودم کردم تا اینک کار دست خودم دادم و شدم استراحت مطلقی یه ماهه خونه بابامم نمیدونمم چیشد وسایلام چون من فقط از اونجا جمع کردم قسمت نشد کوچ کنم
آخرم شد عروس بده با اینک هفت سال کاراشونو کردم و اونا هی زدن تو سرم بهم اختیار ندادن حتی اجازه نداشتم بدون اجازه پدر شوهر بیام خونه بابام الآنم با دعوا و قهر اومدم

بری مستاجری بهتر از اینه هر روز حرف و تیکه و کنایه و دخالت بشنوی. منم خونه بالای مادرشوهرم خالی ولی از اول نرفتم و گفتم میخوام مستقل باشم. درسته سخته ولی شب با آرامش سرمو میزارم روی بالشت . دغدغه مالی الان همه دارن.

با مادرشوهرت مشکل داری؟اگر مشکل نداری بمون همونجا. مستأجری سخته
فکر اینکه هر لحظه ممکنه صاحب خونه بگه تخلیه کن یا هر سال به فکر خونه باشی ..
تو اون خونه هم شاید اذیت بشی ولی خوبی ش اینه خیالت از بابت اجاره و پول پیش و خیلی چیزای دیگه راحته...
منم با مادر همسرم هستم تو یه ساختمون
باهاش مشکلی ندارم زندگی میکنم چون می‌دونم مستأجری چقد سخته

منم باخانواده همسرم تویه ساختمونم پایین من میشینم بالا اون
۸ساله اینجا هستیم ،سال پیش جداشدیم رفتیم برای اجاره ماهی ۶تومن ☹️واقعا خیلی بد بود مستاجری ،
بعد باز برگشتم اینجا
زیاد باهاشون کاری ندارم شاید ۲روز یبار یا روزی یبار ببینمشون البته من نمیرم بالا اونا موقع رفت وامد به بیرون سر میزنن داخل خونمون

بیخیال باش عزیزم ❤️میدونم سخته ولی باید تحمل کرد
مثلا من اجازه ندارم خودم تنهایی برم بیرون همش توخونه ام ،منتظر میمونم شوهرم هروقت دلش خواست مارو ببره بیرون 🫠

خیلی از ما شرایطمون سخت تر از تو هست ولی تو سعی کن دارو افسردگی که الان مجبوری نخوری کلا هیچ وقت نخور همه بچه ها یه عادت هایی دارن که مادر عذاب میکشه ولی تو مادر اون دختری عزیزم سعی کن زندگی کنی باهاش کنار بیا هیچی سخت نیست ما خودمون زندگی رو سخت میگیریم

ببین من کاملا درکت میکنم منم خونه مادرشوهرمم خیلی محدودیت داره ولی از مستاجری بهتره کرایه ها سر ب فلک کشیده باز بتونی تحمل کنی یه پولی وامی چیزی جور کنی خونه بخری خیلی بهتره ک بری مستاجری ک توی مخارج خونه بچه ها شخصی کم بیاری پول نرسه پس انداز کنی حتی الانم ک روز ب روز اوضاع بدتر میشه ک بهتر نمیشه
کتاب بخون منم قرص ضد افسردگی میخوردم دیگ نمیخورم کتابای روانشناسی و عرفانی میخوندم حال روحیم بهتر میشد مدیتیشن فوق العادس آهنگای عمگین ب هیچ وجه گوش نده به دفتر بردار تمام افکارتو خالی کن تو کاغذ منفی هارو بکن بسوزون و موقعیتی ک خیلی دوست داری توش باشیو بنویس به دفترچه شکر گذاری هم بردار اینا شاید کارای ریزو پیش پا افتاده ایی بنظر بیان ولی ب مرور تاثیرشو میبینی هم تو حالت هم زندگیت

عزیزم با این وضع اجاره ها همون جا بمون و هیچی بهتراز بیخیتلی نیس خودتو بزن به بیخیالی خداروشکر شوهرت هواتو داره تو هم ازین به بعد بیشتر هواش داشته باش بهش برس

دخترت هم بچس نگران نباش بزرگ شه حل میشه به شوهرت و به دختر و نی نیت فک کن ک بهت احتیاج دارن باید سرپا شی

شرایطت سخته میدونم ولی مستاجری سختتره من الان ماهی ۶ میلیون داریم اجاره میدیم دیگه برای ادامه زندگی کم آوردیم قشنگ دو دوتا چهارتا کن مستقل شدن خیلی خوبه ولی طوری نشه شرایطتت از این بدتر شه

تو یه خونه هستید یا یه ساختمون

سلام عزیزم سعی کن‌روحیه ات رو‌حفظ کنی همین که هزینه اجاره خونه اینا نمیدی خودش یه مزیت هست تو این دوره زمونه

سوال های مرتبط